eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
24.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
584 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آسمان بار دگر نیّر بدر آورده لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبدالله و قاسم دارد ابر جود است و سر شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت" حرف قران من اینست"حسن هرچه که گفت" دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت" بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما 🔸شاعر: 🌹🌹بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم🌹🌹 ⚘🌷کانال مداحی🌷⚘ لینک کانال:👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوب تر است جای صفاتی مثل سفره دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم گفت: حسن... تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژه ی رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن پایه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود. آیه ی نهضت خونین حسین صلح تو بود 🔸شاعر: ؟؟
حسین گفت:برادر! حدیث طوبی را بخوان دوباره برایم به یاد مادرمان بیا دوباره بگو از دلیلِ خَلق جهان بیا دوباره بگو از شکوه باورمان! از آن درخت که رنگ خزان نخواهد دید به باغبانی ذریه ی مطهرمان کجاست مادرمان تا که افتخار کند به شور قاسممان و به نور اکبرمان چه شاعرانه در این خانه نجمه و لیلا گذاشتند دو آیینه در برابرمان بیا دمی به تماشای خویش بنشینیم که جلوه کرده در آیینه نیم دیگرمان قسم به زینب کبری که زینت پدرست علیِ اکبر و قاسم شدند زیورمان زبرجد است و به یاقوت سرخ می آید کنار هم چه شکیل اند درّ و گوهرمان وضوی عشق به اهل سما می آموزند شبیه کودکیِ از خدا سراسرمان... حدیث شوکتشان را کشیده ایم به دوش چنانکه دوش نبی بوده است منبرمان پسرعموی هم و بیقرار هم هستند درست مثل پدر پیش جد اطهرمان درست مثل من و تو به پیشگاه علی.... ببین چقدر ادب می کنند محضرمان به پشتوانه اولاد خویش مثل پدر چه باک اگر که نباشد زره به پیکرمان من و تو پیش هم انگار مرتضی هستیم چنانکه اکبر و قاسم شُبیر و شبَّرمان به ذوالفقار قسم تیغمان دودم شده است که یاعلی ست دم این دوتا دلاورمان دوچشمه ای که به تفسیر نور می جوشند به کوری همه ی دشمنان ابترمان یکی به ناز رسانده به جاممان انگور یکی به شوق، عسل ریخته به ساغرمان ستاره های حرم نور چشم عباس اند چه عاشقانه رفیق اند با برادرمان کنار دست علمدارمان قسم خوردند که تا همیشه بمانند یارو یاورمان و گفته اند: که آیین سروری این است غلام فاطمه ایم و علیست سرورمان همین که دیدمشان در کنار هم گفتم هزارشکر که آماده است لشکرمان یکی، نقاب شود قامتش برای حرم یکی، رکاب بگیرد برای خواهرمان به فتح قله ی احلی من العسل رفته بدون واهمه پرمی زند کبوترمان شکسست بغض زمان و شکست قلب زمین حسین گفت رسیده ست روز آخرمان و گفت: آه برادر! یکی دوساعتِ بعد بیا به دیدن جسم به خون شناورمان میان اشک من و خط به خطّ نامه ی تو رسید رایحه ی آشنای مادرمان حسین پلک زد و نامه ی حسن را بست... 🔸شاعر:
دوباره زد به سرِ عاشقان هوای حسن نفس ، نفس، نفسِ سینه زن فدای حسن خوشم که یک رگِ من می رسد به او ، مادر! به لطفِ تو شدم امشب غزلسُرای حسن کریمِ طایفه یعنی که با سگی ولگرد عجیب نیست که قسمت شَود غذای حسن در این زمانه که هرکس به هر دَری زده است خوشا به حال کسی که شده گدای حسن ببین که روی لَبَش لختهْ خون به جای دعاست نگاه کن که اجابت شده دعای حسن چقَدْر یاسِ کبود آمده ست دورِ لَبَش چقَدْر روضه ی زهراست روضه های حسن میان کوچه ی تاریخ تا ابد پیداست چه رازهای مگویی ز ردپای حسن چه دید در دلِ کوچه که بود تا آخر همیشه بغضِ غریبانه در صدای حسن برای مادرِ او روضه خوان بخوان از او دوباره کرده دل اَبری اش هوای حسن بگو به مادرِ او ما غریب و تنهاییم غریب ها همه هستند آشنای حسن بگو دو غم به دلت ماند حضرتِ مادر کفن برای حسین و حرم برای حسن ولی مباد که غمگین شوی که ما هستیم همیشه مست حسین و همیشه پای حسن... شاعر @Asheghane_hazrat_zeynab ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرا آفریده خدای حسن برای خودش نه، برای حسن میفتم از امشب به پای حسن گدایم گدایم گدای حسن حسن اسم رحمان و اسم رحیم بخوان یاحسن، یاعلی یاعظیم هوالله روی دهن ریخته چه شوری در این جان و تن ریخته شراب مرا بوالحسن ریخته روی لب، حسن جان من ریخته خمارم خرابم در این میکده شب مستی ام با حسن آمده همه برکت فصل کشتم حسن از اول فقط می سرشتم حسن بهشتم حسن، سرنوشتم حسن نوشتم کریم و نوشتم حسن حسن پیش حق بود، تنزیل داشت هوای مرا مثل فامیل داشت به سوز و به تب های ماه خدا به خشکی لب های ماه خدا به قند رطب های ماه خدا به العفو شب های ماه خدا من عمریست که هرچه را خواستم فقط با حسن از خدا خواستم ابد بود از اول، ازل را شکست شب خلوت این محل را شکست به والله، لات و هبل را شکست حسن، پشت جنگ جمل را شکست علی گر درِ خیبر آورده است حسن چشم فتنه در آورده است اگر جلوه ای از خدا شد حسین اگر آبرو دار ما شد حسین اگر هم دوا هم شفا شد حسین اگر شاه کرببلا شد حسین... درست است کار ربش بوده است ولی یاحسن بر لبش بوده است نشستم زمین، دلبرم خاکی است چه گنجی است او، گوهرم خاکی است اگرچه پریدم، پرم خاکی است نپرسیدم از چه حرم خاکی است فدای غم هر دو چشم ترش که خاکی شده چادر مادرش برای دفاع فدک دیر شد و آن بزدل بی حیا شیر شد ته کوچه مادر زمینگیر شد بمیرم همانجا حسن پیر شد امان از مسیری که بسته شده دوتا گوشواره شکسته شده 🔸شاعر: ==========================
منتظرالمهدی: برکت نان بخاطر حسن است، شاطران از قدیم می گویند تاجران بزرگ،صبح به صبح، زیر لب "یاکریم" می گویند سائل از شرم در زدن بیگاه، خادم از خاکروبی درگاه بی نیازند، من نمی گویم! آفتاب و نسیم می گویند نه دری داری و نه دربانی، نه پس هفت پرده پنهانی زائران حاجتی اگر دارند به خودت مستقیم می گویند مرقد ساده ی تماشایی! با تمام وجود تنهایی از تو با این وجود می ترسند! نرده های ضخیم می گویند خواستی تا بخاطر زهرا نگذارند خلق پا اینجا پس تو هم یک مدافع حرمی، عقل های سلیم می گویند 🔸شاعر:
. ایام عرض ارادت به محضر امام کریم... به نام خداوندِگار حسن دوباره شدم بی قرار حسن به حکم ولایش همی از ازل به سر دارم از سایه سار حسن فدایش که از دست او می رسد به ما رحمت بی شمار حسن سلام و درودِ پیمبر بُوَد به هر روز و هر شب نثار حسن فدای جمال و کمالش دلم سرم هم فدای وقار حسن الهی که ایل و تبارم شوند به قربان ایل و تبار حسن منم عبد آن افتخار جمل منم عاشقِ کارزار حسن همه عُمر من نذر فرزند او بُوَد قاسم آئینه دار حسن اَلا لعنت حق بر آن فتنه گر که شد دشمنِ نابِکار حسن همه آرزوی گدایانش است بقیعی که باشد مزار حسن خدایا مدد کن به روزِ فرج مدینه شود لاله زار حسن شدم«ملتمس»بر دو دست کریم منم شاعر و عبد و یار حسن
140101eheyat-rasouli-madh.mp3
3.58M
|⇦•امشب گذری کردم‌... علیه السلام اجرا شده سال ۱۴۰۱به نفس حاج‌مهدی رسولی
. مجتبی علیه السلام سید محمد حسین آل مجتبی✍ ➖➖➖ مرامت: کرامت کرامت کرامت نگاه گدایان به لطف مدامت قرار دوشنبه فقط یک بهانه است برای دلی که شده جلد بامت به روی لبم یاحسن یاحسن هست که خمر حلال است تکرار نامت چرا من نگاهم به دستت نباشد اگر سهم دارد سگی از طعامت؟ همه از جذامی فراری، ولی تو شدی همنشینش ، شده همکلامت جمل با چه رویی به جنگ تو آمد که شیران در بیشه بودند رامت در آن لحظه که پا به میدان نهادی به لرزه درآمد جهان زیر گامت بساط شب فتنه را جمع کرده درخشیدن برق تیغ از نیامت و تیغ عرب پیش پای تو خم شد نگه داشته این چنین احترامت امامی تو و واجب‌الطاعه هستی چه وقت قعودت، چه وقت قیامت غریبی! غریبی! که حتی مدینه ندارد جوابی برای سلامت چه زخمی است بر جان که خون است چشمت چه رازی است در دل که تلخ است کامت چه داغی نشسته مگر روی قلبت که زهر هلاهل شده التیامت؟ ➖➖➖ .
. اوّلین کریم مرتضی' را صلوات مظهر جود وکرامت خدا را صلوات شیعه بفرست کوری معاویه دوّمین وصیّ مصطفی' را صلوات ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ......... . آمد قمر ِ اوّل زهرا صلوات اوّل نوه ی حضرت طاها صلوات بَه بَه! شده هم‌ حضرت زهرا مادر هم حضرت حیدر شده بابا صلوات ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .......................... . . علیه السلام در نیمه ماه رمضان غوغا شد بنگر به سما ماه علی پیدا شد از سوی خدا به فاطمه در این ماه یک دسته گل محمدی اهدا شد بر حُسن حسن ماه دل آرا صلوات بر جود حسن جلوه مولا صلوات با چهره شادان بفرست از دل و جان برروی حسن یوسف زهرا صلوات ماه رمضان ، ماه نزول برکات برکام عطش دیده رسدآب حیات مهمان خداست هرکسی بفرست بر احمد و بر آل و محبش صلوات در ماهِ خدا، مَهی منور سر زَد کو مهر علی و ماه زهرا باشَد میکرد زِ جان و دل نثارش صلوات هرکس به تماشای حسن می آمَد .
. علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وقتی بساطِ مستی‌مان جور می‌شود نامِ تو سبز می‌شود انگور می‌شود «حا»ی حسن حلاوتِ حلوایی از بهشت «سین»اش میان سفره‌ی ما سور می‌شود ما بی‌نوا و نان و نوا «نونِ» نام توست با گفتن از تو نان و نمک نور می‌شود نامت ستاره‌ای‌ست که با هر طلوعِ آن چشم حسودهای دمت، کور می‌شود وقتی هجا هجا به تو نزدیک می‌شویم بیچارگی قدم‌به‌قدم دور می‌شود نام تو را ادامه‌ی کوثر نوشته‌اند از روی «حا»ی حضرت حیدر نوشته‌اند شد آبروی دفترِ ما «حا و سین‌ و‌ نون» شعرآیه‌‌ای مُقَطّعه با «حا و سین‌ و‌ نون» سرمشق‌های دَم زده از «عین‌ و لام‌ و یا» راه سلوکِ ما شده تا «حا و سین‌ و‌ نون» خواندیم اسمِ اعظمِ پروردگار را با یا هجا هجای تو؛ «یا حا و سین‌ و‌ نون» دیدیم بر کلیدِ مفاتیحِ مستجاب منقوش بود جای دعا «حا و سین‌ و‌ نون» لکنت نوشته‌ایم، که با آن صدا زدیم شعرِ بلندِ نامِ تو را «حا و سین‌ و نون»! گُنگیم در نوشتن از اوصافِ نامِ تو این شعرهای لال کجا و مقام تو! موسی برای بردنِ نامت کلیم شد با لقمه‌های علمِ تو لقمان حکیم شد عیسی برای زندگیِ زیرِ دِین تو در آسمان، کنارِ ضریحت مقیم شد جبریل با بهانه‌ی وحی آمد و نشست از شوق آب و دانه‌ی تو یاکریم شد حتی گدای خانه‌ات از سفره‌دارهاست از همنشینی‌ات رمضان هم کریم شد گفتند مرده زنده شدن؟! نه نمی‌شود از هویی از دَمت نفسی دم زدیم، شد! با ذکرِ الدَّخیلُکَ یا ایّهاالکریم عمری‌ست زیر سقفِ کرم‌خانه نوکریم ما سائلانِ دست به دامان گرفته‌ایم سخت است زندگی؛ ولی آسان گرفته‌ایم ما خاکسارهای تو، در هر تیمّمت کشکول، زیر نم‌نمِ باران گرفته‌ایم رزقت زیاد و ریزه‌خوری‌های ما کم است از نان‌خورانِ خانه‌ی تو نان گرفته‌ایم ما از جُذامیان سرِ راهت از قدیم معنا برای واژه‌ی درمان گرفته‌ایم وقتِ سلوک، از نفسِ ذاکران تو ذکرِ «حسین‌جان» و «حسن‌جان» گرفته‌ایم وقتی دو نعمت است دَمِ هر نفس زدن باید حسین دَم شود و بازدم حسن ای واژه‌ی سکوتِ پُر از حرف؛ امام صبر! ای آنکه ریختند به کام تو جام صبر! با پِی کننده‌ی شترستان چه کرده‌اند؟! ای ذوالفقارِ زخمی دامِ نیام صبر! وقتی نمازِ ذکر علی در قعود بود برپا نگاه‌داشتی‌اش با قیام صبر حافظ سکوتِ سرخِ تو را یک جگر گریست تا گفت: «سنگ، لعل شود در مقام صبر» باید نوشت مقتلی از روضه‌ی سکوت با نام گریه‌دارِ «امامی به نام صبر» ای صبرِ تو تجلّی پیکارِ کربلا باید تو را نوشت جلودارِ کربلا .
. السلام‌علیک یا کریم‌اهل البیت می نویسم حُسن می خوانم حَسَن من کویر تشنه ، بارانم حسن بین ظلمت، ماه تابانم حسن روز محشر باب رضوانم حسن با نگاهش می رود نوکر بهشت با حسن باشد چه حاجت بر بهشت دست های اوست جنّت آفرین روی ماهش، نور فردوس برین دیده اش سرچشمه ی ماء مَعین سایه اش عرشی ست بر روی زمین جمع شد در او تمام حُسن ها خوانده اند او را امام حُسن ها سفره دار است و دلش باب کرم ما گدا و اوست ارباب کرم بحر حق را دُرّ نایاب کرم اوست هر تصویر در قاب کرم پهن‌کرده سفره ای شاه کریم که در آن پیداست جنّات نعیم سفره ای از جنس بال جبرئیل از دلش جوشیده زمزم ،سلسبیل ریزه خوارش نوح و موسی و خلیل هر ملک دل را به آن بسته دخیل پای این سفره فلج ها پا شدند کور مادرزادها بینا شدند نان او رزق تمام عمر ماست گندمش سرمایه ی شاه و گداست آن چنان او مظهر جود وسخاست دشمنش هم با عطایش آشناست بر سر اطعام او کافر نشست شد به لطف نان او یکتاپرست او اگر چه در شجاعت حیدراست یک تنه پیروز بر صد لشکر است تیغ صلحش، گاه برّنده تر است مثل صدها فتح جنگ خیبر است تیغ صلحش ،مصلحت اندیشه بود ریشه ی تزویر را چون تیشه بود گاه هم شد پاسخش دندان شکن رفت میدان در جمل استاد فن ریخت سرها پای رزمش از بدن ذکر اهل عرش شد جانم‌ حسن راه ِ امّ الفتنه را با تیغ بست شاخ شیطان را به یک ضربه شکست بَه ! چه رویایی ست باران بقیع روی گنبد،صحن و ایوان بقیع وعده ی ما در شبستان بقیع محفل شعر  ِامامان بقیع می شود ابیات ناب شعر ما وصف ایوان طلای مجتبی هست امّید دل ما، منتقم جان دهد نام حسن را منتقم محشری برپا شود با منتقم می دهد وقتی که فتوا منتقم می شود وقت عمل بر وعده ها می رسد روز عذاب جَعده ها ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. نشسته ام بنويسم گدا گدا آقا چقدر محترم است اين گداي با آقا نشسته ام بنويسم حسن ، كريم ، كرم مدينه ، سفره ي آقا ، برو بيا ، آقا نشسته ام بنويسم به جاي العفوم الهي يا حسن يا كريم يا آقا تو مهرباني ات از دستگيري ات پيداست بگير دست مرا هم تو را خدا آقا دخيل هاي نبسته شده زياد شدند چرا ضريح نداري ؟ چرا چرا آقا تويي كريم كرم زاده ، من گدا زاده مرا خدا به تو داده تو را به من داده همه فقير تو هستند ما گدا ها هم گداي لطف تو هستند خضر و موسي هم سه بار زندگي ات را به اين و آن دادي هر آنچه داشته بودي و گيوه ات را هم قسم به ايل و تبارت - قسم به طايفه ات غلام قاسم و عبدالله توآم با هم عجيب نيست بگردد فرشته دور سرت عجيب نيست بگردد علي و زهرا هم من از بهشت به سمت شما سفر كردم كه من بهشت بدون تو را نمي خواهم بدون عشق مسلمان شدن نمي ارزد بدون مهر تو انسان شدن نمي ارزد نديده اند افاضات آفتابت را نخوانده است كسي سطري از كتابت را به دستهاي گدايان فقط دعا دادند به چشم هاي تو دادند استجابت را چرا غلام نداري ؟ مگر كه ما مرديم نشسته ايم ببينيم انتخابت را تو تكسواري حتي كسي شبيه حسين عجيب نيست بگيرد اگر ركابت را نه كه نظر نخوري- نه - مدينه ميميرد اگر كه دست علي وا كند نقابت را نقاب خويش بيفكن مرا دچار كني نقاب خويش بيفكن كه تار و مار كني نشسته ام بنويسم كه قامتت طوباست نگات مثل علي و صدات مثل خداست نشسته ام بنويسم علي است بابايت نشسته ام بنويسم كه مادرت زهراست نشسته ام بنويسم هزار اي والله هنوز هم كه هنوز است پرچمت بالاست سكوت كردي اما حسين شهر شدي سكوت كردن تو كربلاست - عاشوراست اگر كه جلوه نكردي همه كم آوردند نبود دست تو آري خدا چنين ميخواست قرار بود كه در صلح - كربلا بشوي سكوت پيش بگيري و لافتي بشوي نشسته ام بنويسم كه سفره داري تو هميشه بيشتر از حد انتظاري تو به دست با كرمت مي دهي كريمانه به سائلان حسينت هر آنچه داري تو تو نيمه ي رمضاني ولي شب قدري مرا به دست خداوند مي سپاري تو اگر بناست بسوزم به هيزم فردا قسم به چادر زهرا نمي گذاري تو نخواستم بنويسم ولي نفهميدم چطور شد كه نوشتم حرم نداري تو نوشتم از سر اين كوچه رد مشو اما نگاه كردم و ديدم چگونه داري تو ..... .... تلاش ميكني از مادرت جدا نشوي تلاش ميكني او را حرم بياري تو ميان كوچه به دنبال توست مادر تو ميان كوچه به دنبال گوشواری تو مگر چه‌دیده ای از زندگی تو سیر شدی چقدر زود شكسته شدي و پير شدي ✍ .
شب است وبسته دلم تاسحربه گیسویت  تو شاه راه هدایت به جاده ی عشقی خمار جام وصبوی تو ساقی خوبان شراب می تو بده زانکه باده ی عشقی تو از ثلاله ی سلطان اولیا هستی کریم عالمی و تو نواده ی عشقی کریم آل عبا افتخار آل الله توشاه جودوکرامت توزاده ی عشقی     تو سفره داری و عالم به نان تومحتاج تو شیرجنگ حنین مرد ساده ی عشقی به راه عشق تو آواره هستم و (مجنون) حسن تویی وتواز خانواده ی عشقی 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ____________________ ✅کانال سبک وشعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب است وبسته دلم تاسحربه گیسویت  تو شاه راه هدایت به جاده ی عشقی خمار جام وصبوی تو ساقی خوبان شراب می تو بده زانکه باده ی عشقی تو از ثلاله ی سلطان اولیا هستی کریم عالمی و تو نواده ی عشقی کریم آل عبا افتخار آل الله توشاه جودوکرامت توزاده ی عشقی     تو سفره داری و عالم به نان تومحتاج تو شیرجنگ حنین مرد ساده ی عشقی به راه عشق تو آواره هستم و (مجنون) حسن تویی وتواز خانواده ی عشقی 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________
. مدح امام حسن مجتبی (روحی له الفداه) هستم غلام کوی تو یا ایها‌الکریم مست از شمیم بوی تو یا ایهاالکریم جانم مرید خوی تو یا ایهاالکریم آواره سبوی تو یا ایهاالکریم از کودکی به ساحت تو دل سپرده‌ام من آب و نان خویش از این سفره برده‌ام 󠄏 در رگ رگم جنون تو جاری شده حسن جانم به لطف و جود تو یاری شده حسن نبض دلم به نام تو قاری شده حسن مهر تو در دل همه ساری شده حسن تا صحبت از کرم شد و نام عطا رسید ذکر شریف شاه کرم مجتبی رسید 󠄏 شاعر شدم برای سجایای مجتبی نوکر شدم به لطف دعاهای مجتبی عاشق شدم به وقت تماشای مجتبی من خاکم و نشسته به پاهای مجتبی من خاک پای گل پسر ارشد علی غرق عطای گل پسر ارشد علی 󠄏 وقتی قلم به مدح حسن کار می‌کند با امر و نهی حضرت غفار می‌کند با هر هجا که نقش به طومار می‌کند پس پاک از دلم غم و زنگار می‌کند ای «نون والقلم» همه تسلیم تو حسن قرآن تمام مصحف تکریم تو حسن 󠄏 نور دو چشم حضرت زهرای راضیه خار دو چشم آن زن ملعون و معاویه مأوای دشمنش به کجا؟ قعر حاویه بنیان گذار نهضت جاوید ماریه آقای من، امام من و جان من حسن من خانه‌زاد و حضرت سلطان من حسن 󠄏 حاتم نشسته منتظر یک عطای او تنها نه ما که کل عوالم گدای او دست من و عنایت بی انتهای او ما را بس است ذره خاک عبای او خاک عباش سرمه چشمان جبرئیل بر درب خانه‌اش دل عشاق در دخیل 󠄏 ما هم دخیل بند قُمات حسن شدیم زنده ز جود و از نفخات حسن شدیم لبریز و غرق در برکات حسن شدیم مشمول ذکر بعد صلات حسن شدیم ما را نگاه کرد و به حساب آمدیم ما در حساب و زمره احباب آمدیم 󠄏 ما را محب دست کریمش نوشته‌اند هم ریزه‌خوار خوان نعیمش نوشته‌اند محتاج گوشه چشم رحیمش نوشته‌اند از سائلان صبح قدیمش نوشته‌اند ما را نوشته‌اند گدایان مجتبی در روز حشر دست به دامان مجتبی 󠄏 سرهای ما بسته به فرمان مجتبا‌ست بالای عرش صحن و شبستان مجتباست فوق بهشت گنبد و ایوان مجتبا‌ست صحن بقیع، باغ و گلستان مجتبا‌ست روزی حرم برای حسن می‌شود بنا عین بهشت مشهدمان، جنت‌الرضا ✍ .
01-madh.mp3
19.5M
|⇦•قوام دولت اسلام....... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. ✍ ای ز ازل قالب روحانی ات لطف و عطا و کرم مستزاد تا ابدُالدَّهر،کرمخانه ات... ای پسر فاطمه آباد باد پای مرا بسته خداوند به سلسله ی موی چلیپای تو خواهشم این است فراوان شود در دل من شور تو... غوغای تو کار ندارم به خدا با کسی دست به دامان توأم دائماً عشرت من سوختن از عشق توست بی سر و سامان توأم دائماً طنطنه ی صبح و شب من تویی در سر من شور ثنا خوانی ات باز به پرواز درآور مرا با نفس قدسی و رحمانی ات ای پسر بی حرم فاطمه...! رحمتِ رحمانِ رحیمِ کریم کاش که یک بار شوم زائرت راهیِ کوی تو شوم با نسیم سید ابرار! که تنها شدی آمده ام گریه کنان بر درت آمده ام تا که بگیرم دمی رخصت سینه زدن از مادرت آمده ام زار زنم بهر تو سوخته ی زخم زبان یا حسن! مرثیه خوانت نشدم بی دلیل مادر تو گفت: بخوان یا حسن آمده ام تا که بگویم کمی از جگر پاره ی غم پرورت از ستم شعله، فدک، کوچه، آه از نفس سوخته ی مادرت آمده ام گریه کنم در غمت اشک بده ای پسر بوتراب سوز صدایم بده تا دم زنم از تو و از بی کسیِ بی حساب آه بمیرم دهنت پر شد از لخته ی خونِ جگرت وای وای سوختی و خاطره ای زنده شد در نظر شعله ورت وای وای آه بمیرم تن بی جان تو شد هدف تیر جفا وای وای آه بمیرم کفنت سرخ شد پیش امام شهدا وای وای آه ولی کرببلا یک نفر شاهد یک صحنه ی جانسوز بود در دل گودال، کسی تشنه لب... اوج مصیبات همان روز بود حمله نمودند بر آن خسته جان نیزه به دستان همه با هروله پیش نگاه ترِ زینب، خدا زد به زمین زانوی خود حرمله شاه به گودال بلا مانده بود ذکر خدا داشت به لب یا کریم یک نفر آمد که ببُرّد سر از... پیکر آیینه ی ربِّ رحیم نبض زمان از نفس افتاده بود تیره شد از دود ستم آسمان در وسط چرخش شمشیرها در دل آن شور و فغان ناگهان دید کریمی ز حرم سر رسید داشت به لب ذکر حسن با خروش آه از آن لحظه که در قتلگاه خون حسین و حسن آمد به جوش کودک تو در بغل شاه بود حرمله خندید و کمان را گرفت تیر به پرواز درآمد ولی زیر گلوی پسرت جا گرفت آه چه گویم ز کمان دارها؟ شد بدن کوفته آماج تیر تو کفنت غرقه به خون شد ولی کرببلا شد کفن او حصیر .
. نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن ✍ .
. حُسن بی انتها فقط حسن است بی نهایت عطا فقط حسن است آبشار همیشه سر‌شار از لطف و جود و سخا فقط حسن است جای دیگر نمی روم هرگز دستگیر گدا فقط حسن است در هیاهوی این جهان غریب با غمم آشنا فقط حسن است دست بی منتی که می گردد پیِ هر بی نوا فقط حسن است با جذامی گوشه گیر شهر آنکه شد هم غذا فقط حسن است حسرت زر شدن اگر داری نظر کیمیا فقط حسن است آنکه دنبال دوستان خودش هست روز جزا فقط حسن است صاحب روح و جان عاشق من از همان ابتدا فقط حسن است آنکه مانند دست های پدر شده دست خدا فقط حسن است ✍ .
. |⇦•من کی ام.... مجتبی علیه السلام اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── من کی ام ؟حجت حق،آینه ی ذوالمننم من کی ام ؟ وجه خدا ماه زمین و زمنم من کی ام ؟ شمع فروزنده ی هر انجمنم من کی ام ؟چشم و چراغ نبی معتمنم من کی ام؟ فاطمه را باغ گل یاسمنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟نخل امید نبوی را ثمرم من کی ام ؟ بحر کمال علوی را گهرم من کی ام ؟ فاطمه را میوه قلبم پسرم من کی ام ؟آن که ز وصف همگان خوب ترم من کی ام ؟آنکه نبی بوسه زند بر دهنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام؟ آنکه سر دوش نبی جای من است جلوه ی حُسن و، خدا در رخ زیبای من است سرمه ی چشم ملک خاک کف پای من است دست تقدیر خدا دست توانای من است هست چون شیر خدا بازوی خیبر شکنم من کریم دوجهان یوسف زهرا حسنم مصطفی عاشق سرو قد بالای من است جاودان دین حق از همت والای من است آفرینش همه جا غرق تولای من است حج منم ،سعی منم، قبله منم، کعبه منم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مرغ شب منتظر زمزمهٔ یا رب من آسمان و شب و مه محو نماز شب من بهترین خلق خدا مادر و جد و اب من بلکه خود سید خوبان زمین و زَمنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟ آنکه ز اسرار خدا آگاهم من کی ام ؟ فاطمه اجلال و پیمبر جانم من کی ام؟ در بغل شمس ولایت ماهم من کی ام؟ زینت آغوش رسول‌الله ام من کی ام؟ آنکه بود وحی الهی سخنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مظهر حُسن خدا ،عزّوجل کیست ؟منم معنی حی علی خیر العمل کیست ؟منم سید و سرور و مولای ملل کیست ؟منم فاتح و صف شکن جنگ جمل کیست؟منم کرده اعجاز علی ،بازوی دشمن شکنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مهر من روز ازل واسطه ی نعمتهاست راه من راهنمای همه ی ملتهاست دست من رزق رسان همه ی امتهاست صلح من زیر بنای همه ی نهضت‌ هاست کس نشد باخبر از ساختن و سوختنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟روح ریاحین گلستان بهشت من کی ام؟ خوبترین لاله بوستان بهشت من کی ام؟ آنکه بود در نفسم جان بهشت من کی ام؟ سید و مولای جوانان بهشت من بهشتِ نبی و فاطمه و ابوالحسنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم حلم من دین خدا را به خدا احیا کرد صبر من فتنه گران را همه جا رسوا کرد آهِ من تیر شد و بر دل دشمن جا کرد صلح من مشت معاویه ی دون را وا کرد حق همین بود که خود واقف سر و عَلنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من که در دایره ی صبر امامت کردم من که در پاسخ دشنام کرامت کردم در وطن نیز غریبانه اقامت کردم همه دیدن که با صبر قیامت کردم بشنوید از لب میثم که غریب وطنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم استاد حاج غلامرضا سازگار ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من کی ام.... مجتبی علیه السلام اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── من کی ام ؟حجت حق،آینه ی ذوالمننم من کی ام ؟ وجه خدا ماه زمین و زمنم من کی ام ؟ شمع فروزنده ی هر انجمنم من کی ام ؟چشم و چراغ نبی معتمنم من کی ام؟ فاطمه را باغ گل یاسمنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟نخل امید نبوی را ثمرم من کی ام ؟ بحر کمال علوی را گهرم من کی ام ؟ فاطمه را میوه قلبم پسرم من کی ام ؟آن که ز وصف همگان خوب ترم من کی ام ؟آنکه نبی بوسه زند بر دهنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام؟ آنکه سر دوش نبی جای من است جلوه ی حُسن و، خدا در رخ زیبای من است سرمه ی چشم ملک خاک کف پای من است دست تقدیر خدا دست توانای من است هست چون شیر خدا بازوی خیبر شکنم من کریم دوجهان یوسف زهرا حسنم مصطفی عاشق سرو قد بالای من است جاودان دین حق از همت والای من است آفرینش همه جا غرق تولای من است حج منم ،سعی منم، قبله منم، کعبه منم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مرغ شب منتظر زمزمهٔ یا رب من آسمان و شب و مه محو نماز شب من بهترین خلق خدا مادر و جد و اب من بلکه خود سید خوبان زمین و زَمنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟ آنکه ز اسرار خدا آگاهم من کی ام ؟ فاطمه اجلال و پیمبر جانم من کی ام؟ در بغل شمس ولایت ماهم من کی ام؟ زینت آغوش رسول‌الله ام من کی ام؟ آنکه بود وحی الهی سخنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مظهر حُسن خدا ،عزّوجل کیست ؟منم معنی حی علی خیر العمل کیست ؟منم سید و سرور و مولای ملل کیست ؟منم فاتح و صف شکن جنگ جمل کیست؟منم کرده اعجاز علی ،بازوی دشمن شکنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم مهر من روز ازل واسطه ی نعمتهاست راه من راهنمای همه ی ملتهاست دست من رزق رسان همه ی امتهاست صلح من زیر بنای همه ی نهضت‌ هاست کس نشد باخبر از ساختن و سوختنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من کی ام ؟روح ریاحین گلستان بهشت من کی ام؟ خوبترین لاله بوستان بهشت من کی ام؟ آنکه بود در نفسم جان بهشت من کی ام؟ سید و مولای جوانان بهشت من بهشتِ نبی و فاطمه و ابوالحسنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم حلم من دین خدا را به خدا احیا کرد صبر من فتنه گران را همه جا رسوا کرد آهِ من تیر شد و بر دل دشمن جا کرد صلح من مشت معاویه ی دون را وا کرد حق همین بود که خود واقف سر و عَلنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم من که در دایره ی صبر امامت کردم من که در پاسخ دشنام کرامت کردم در وطن نیز غریبانه اقامت کردم همه دیدن که با صبر قیامت کردم بشنوید از لب میثم که غریب وطنم من کریم دو جهان یوسف زهرا حسنم استاد حاج غلامرضا سازگار ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. 📋تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه (ع) .................................................... .(بند اول). اون جا که غم از آسمونش میباره - حرم کریمه تنها حرمی که روضه خون نداره - حرم کریمه اومدم زیارتت بی‌گریه / بی زاری چرا هر چی غربته تو داری حتی توی خونتم بی‌یاری / وای سلام آقا میشه به ما بگی چشات چی دیده ای پسر مادر قد خمیده موهات چرا از بچگی سفیده .(بند دوم). اونجایی که حتی سایه بون نداره - حرم کریمه از گنبد و بارگاه نشون نداره - حرم کریمه هنوزم صحن و سرات خاکیه / ای آقا هنوزم غریبی مثل مولا توو بقیع می‌گیره غربت معنا / وای سلام آقا سلام ما به بغضای شبونت سلام به گریه های بی بهونه ت حتی غریب بودی میون خونت شاعر : ✍ .................................... حاج مسعود پیرایش 📋ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است (ع) (ع) (س) 🏴مراسم عزاداری (ع) .................................................... سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن شاعر : ✍ .................................... 📋غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست (ع) (س) .................................................... .(بند اول). غرور کودکیم هنوز دلگیر کوچه‌هاست شب گریه‌های من پر از تصویر کوچه‌هاست موهام اگه سفید شده تقصیر کوچه‌هاست یه روزی تو کوچه‌ها ، یه مادری نشست غرور چند نفر ، سر گوشواره‌ای شکست یه سیلی بی‌حیا به مادرم زدش از اونجا تا به خونمون نشسته اومدش تو کوچه‌ها خورد اون روز ، به صورت ما سیلی یکی زد اما اومد ، صدای چند تا سیلی .(بند دوم). دلیل بغض هر شبم یه خاطر است فقط یک سیلی زد یک عمر حسن شرمنده شد ازم آتیش می‌گیره صورتم حرفش میاد وسط هیشکی بهش نگفت ، اونکه زدی زنه گوشواره با یه سیلی ساده نمی‌شکنه دنیا تو حسرته ، روزای روشنه دوران کودکیم ، شرمنده منه .................................... 👇