eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
649 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Noferesti1 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•تو چنانی که منم.. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۰به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تو چنانی که منم شیفته و در‌به‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کَرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت کیستم؟ این همه تحویل مگیرم که منم بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسمت می‌دهم امشب "بِعَلیٍ بِعَلی"! قَسمت میدهم آری! قسم معتبرت ثمر خلقتِ هستی است در انگور نجف بچشان بر لب من! جرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست؟ بگو! گفتی از کرب‌وبلا راه بجویم به درت گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم؟ گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت! گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش؟ گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت! گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه‌ورت گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش؟ گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت! کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دوروبرت
|⇦•تب گرفته تمام جسم.... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۰به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم در خونه ی مولا...اما نه بذار بریم در خونه ی دخترش آخه امشب علی خونه ی دخترش مهمون بوده..هی میدید بابا میره وسط حیاط به آسمون نگاه میکنه.."إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ" هی زیر لب میگه دارم میام..دوریمون دیگه داره تموم میشه..اومد وسط حیاط باباجان با کی داری حرف میزنی؟ بعد این همه وقتم که اومدی خونه ی دخترت نمیای بشینی چرا اینجوری میکنی بابا!؟ فرمود: دخترم امشب شب وصله منه...خیلی دلم برا مادرت تنگ شده... خدا حافظی کرد راه افتاد..همچین که اومد از در بیرون بره دید این مرغا دور حضرت روگرفتن...میفهمن امیرالمومنین کجا داره میره.خیلی عجیبه میگه امیرالمومنین به دخترش سفارش مرغابیا رو‌کرد. گفت اینارو بهشون آب و غذا بده... تا اومد بره لباسش گیر کرد به دستگیرهٔ در حضرت لباس رو از دستگیره درآورد. نمیدونم شاید اونجا زمین نشست..آهی کشید..چی شده؟ علی نگاش به در افتاد..اینجا لباس علی به در گیر کرده اما یهو دلش رفت سی سال پیش..اون لحظه ای که فاطمه اش پشت دره.. * تب گرفته تمام جسم مرا همه‌جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند! او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه‌هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه! بگو از حال و روز غمبارم! کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم! این حسین است چهره‌ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید! سر رخت و لباس او نکُند کشمکش بین قتلگاه کنید! سنگ از روی بام‌ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سَری مَعجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود! صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید! اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید! نیزه می‌رفت و برمی‌گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس توی مقتل اومد اونقدر می‌زد خسته میشد زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه می‌دونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید بالحسین..الهی العفو... ┅═┄⊰༻↭༺⊱
|⇦•امشب خونه ی دخترش.... و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امشب از سر شب دلم توحول و ولاست امشب میدونی دلت چرا نگرانه؟ امشب دل همه کائنات نگرانه فقط دل یه نفر آرومه... وارد مسجد شد همین روزها، مولی الموحدین شروع کرد خطبه خواندن بعد جنگ نهروان، میگه خطبه رو که خوند بالا منبر بود یه نگاه به چپ و راست کرد دید ابی عبدالله نشسته کنار منبر، حسینم! روایت میگه با این لفظ صداش زد یااباعبدالله! ابی عبدالله فرمودند: جانم یاامیرالمومنین، صدا زد حسین جان چند روز از این ماه رمضانی که هستیم مانده؟صدا زد: یا امیرالمومنین هفده روز مانده، میگن امیرالمومنین تا شنید دست کشید به اون محاسنش. راوی میگه دست به محاسنی کشید که اون روز دقت کردم همه اش سفید بود، مگه امیرالمومنین چند سال سن داره؟ شصت وسه سال، باور کن شصت وسه ساله همه محاسنش سفید نمیشه.. اونم بنی هاشم که دیر پیر میشدن. صدا زد چیزی دیگه نمونده این محاسن به خونم خضاب بشه... امشب خونه ی دخترش بود تا خود صبح هی بلند میشد مینشست. امام حسن میگه رفتم محضر بابام ، دیدم نشسته خوابیده.. صدا زدم بابا بیداری؟صدا زد حسن جان بیدارم گفتم بابا چته؟ گفت حسن جان همینجوری که نشسته بودم خواب به چشمم اومد حسن جان پیغمبرو خواب دیدم...حسن جان عرض کردم به پیغمبر گلایه ی این مردمو کردم گفتم یا رسول الله! خستم کردن... میگه پیغمبراکرم صلوات الله علیه فرمود: سبحان الله! علی جان نفرینشون کن. عرض کردم یا رسول الله نفرین میکنم خدا منو ازشون بگیره یکی مثل خودشونو بر خودشون مسلط کنه.. میگه بعد پیغمبر فرمود:علی دیگه چیزی نمونده عزیزم.. امشب تا صبح میگفت سی ساله غصه میکشم. سی ساله حرفمو دارم به چاه میزنم، دیگه بسه، دیگه خسته شدم دیگه از زندگی بدون زهرا خسته شدم... امشب تا نزدیک سحر شد..صبح از منزل خارج شد وارد مسجد شد. صدا می زد «الصلاة الصلاة»همه رو بیدار کرد به اون نانجیبم رسید زد به پاش بلند شو نمازتو بخون، میگن مولا آرام آرام وارد مأذنه شد قدم رو این پله های مأذنه ی مسجد کوفه میذاشت صدا میزد: الله اکبر الحمدلله رب العالمین ،سبحان الله..سیاهی شب، زینب تو خونه، کلثوم تو خونه، یهو دیدن صدای اذان علی از مسجد بلندشد، الله اکبرالله اکبر...اشهدان لا اله الاالله..اشهدان محمد رسول الله... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته بابا چقدر لحن اذان‌ گفتنت، شبیه اون قرآن خوندن تو مدینه شده بابا،کدوم قران خوندن؟ بابا یادت میاد سرش تو بغلت بود یهو با نگاهش به تو نگاه کرد صدا زد علی بگو بچه هامو از حجره ببرند. بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون... بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی اعوذبالله من الشیطان الرجیم...بسم الله الرحمن الرحیم..یس و القران الحکیم یه بزرگی اینجوری روضه میخوند میگفت مولا کأنه به دلش افتاد فاطمه عمرش به اندازه ی یه یس مونده، لذا امیرالمومنین تا وسط سوره میخوند یهو برمی گشت میگفت: یس و القران الحکیم.... اذان تمام شد آمد پایین، ایستاد برا نماز، بعضیا میگن نماز نافله ی صبح بوده.آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر و بالا آورد مولا میخوادسر از سجده بر داره.نانجیب شمشیر و بالا گرفت.. زمینیا میگن نزن، آسمونیا میگن نزن،فرشته ها میگن نزن، یه خانومی هم معجر دست گرفته، فاطمه میگه نزن، هم مولا حرکت کردسر و بالا اورد هم نانجیب شمشیر و پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان علی رو زدن... روایت میگه: وقتی زمین خوردن آقا امام مجتبی بدو بدو دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی، خون از سرش داره میره، عمامه رو سفت بالا سرش بستن، میگه همین جور سرش تو بغل حسن و با گوشه ی چشمش آسمونو نگاه میکرد حمد میگفت الحمدلله سبحان الله... وقت جان دادن سرش تو بغل حسن بود.حسین پایین پاش بود ..عباس چنان ناله میزد بابامو زدن..آقا با صورت زمین‌ خورد موقع افتادن یا حضرت زهرا افتاد.. اما سلام بر اون آقایی که تو‌گودی قتلگاه افتاده بود با گوشه ی چشمش به آسمون‌ نگاه می کرد..یه دفعه نانجیب دست انداخت به محاسنش ..آقا رو به صورت برگردوند..دیدن حسین با گوشه ی چشمش به آسمون نگاه میکنه ..صدای پای اسبا میاد..امام صادق علیه السلام فرموده:جدم چشمش به خیمه ها بود جان داد.. چوخ خیمه ی باخما من ئوزدم حسینچیم تو‌کلدور خیمه لره وای اباالفضل اویان ┅═┄⊰༻↭༺⊱
•اومدم‌ گریه کنم.. و مناجات با حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۱ اومدم گریه کنم که تو بهم امون بدی به خدا رو بزنی گریه هامو نشون بدی من که حرفی ندارم تو لااقل حرفی بزن نکنه تا منو دیدی سرتو تکون بدی ای آقا! این شبا داری هوامونو یا نه? می پسندی گریه هامونو یا نه? می پوشونی بدیامونو یا نه? ای آقا! حلالم کن که برات درد سرم منی که همیشه آبرو برم از خجالت تو پایینه سرم بی سر و پا اومده تا که تو سر به راش کنی این در اون در میزنه تا یه کاری براش کنی میگن اون دلی که می‌شکنه مث حرم میشه دل من شکسته که راهی کربلاش کنی ای آقا! از در خونه ی تو برم یا نه؟ می کشی دستتو رو سرم یا نه؟ میشه اربعین برم حرم یا نه؟ ای آقا! نگیره اگه دعام دلت میاد؟ از خونه بدم سلام دلت میاد؟ اگه کربلا نیام دلت میاد وای مادر! بالتو گره به میخ در زدن تو رو نامردا سر گذر زدن تو رو تو کوچه چهل نفر زدن وای مادر! چی شد آخر فضّه رو صدا زدی وای مادر! تو با یه شیش ماهه دست و پا زدی وای مادر! پشت در گریز به کربلا زدی
•تو چنانی که منم.. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده ماه مبارک رمضان تو چنانی که منم شیفته و در‌به‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کَرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت کیستم؟ این همه تحویل مگیرم که منم بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسمت می‌دهم امشب "بِعَلیٍ بِعَلی"! قَسمت میدهم آری! قسم معتبرت ثمر خلقتِ هستی است در انگور نجف بچشان بر لب من! جرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست؟ بگو! گفتی از کرب‌وبلا راه بجویم به درت گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم؟ گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت! گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش؟ گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت! گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه‌ورت گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش؟ گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت! کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دوروبرت
•تب گرفته تمام جسم.... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان بریم در خونه ی مولا...اما نه بذار بریم در خونه ی دخترش آخه امشب علی خونه ی دخترش مهمون بوده..هی میدید بابا میره وسط حیاط به آسمون نگاه میکنه.."إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ" هی زیر لب میگه دارم میام..دوریمون دیگه داره تموم میشه..اومد وسط حیاط باباجان با کی داری حرف میزنی؟ بعد این همه وقتم که اومدی خونه ی دخترت نمیای بشینی چرا اینجوری میکنی بابا!؟ فرمود: دخترم امشب شب وصله منه...خیلی دلم برا مادرت تنگ شده... خدا حافظی کرد راه افتاد..همچین که اومد از در بیرون بره دید این مرغا دور حضرت روگرفتن...میفهمن امیرالمومنین کجا داره میره.خیلی عجیبه میگه امیرالمومنین به دخترش سفارش مرغابیا رو‌کرد. گفت اینارو بهشون آب و غذا بده... تا اومد بره لباسش گیر کرد به دستگیرهٔ در حضرت لباس رو از دستگیره درآورد. نمیدونم شاید اونجا زمین نشست..آهی کشید..چی شده؟ علی نگاش به در افتاد..اینجا لباس علی به در گیر کرده اما یهو دلش رفت سی سال پیش..اون لحظه ای که فاطمه اش پشت دره.. * تب گرفته تمام جسم مرا همه‌جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند! او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه‌هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه! بگو از حال و روز غمبارم! کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم! این حسین است چهره‌ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید! سر رخت و لباس او نکُند کشمکش بین قتلگاه کنید! سنگ از روی بام‌ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سَری مَعجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود! صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید! اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید! نیزه می‌رفت و برمی‌گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس توی مقتل اومد اونقدر می‌زد خسته میشد زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه می‌دونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید بالحسین..الهی العفو...
زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته بابا چقدر لحن اذان‌ گفتنت، شبیه اون قرآن خوندن تو مدینه شده بابا،کدوم قران خوندن؟ بابا یادت میاد سرش تو بغلت بود یهو با نگاهش به تو نگاه کرد صدا زد علی بگو بچه هامو از حجره ببرند. بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون... بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی اعوذبالله من الشیطان الرجیم...بسم الله الرحمن الرحیم..یس و القران الحکیم یه بزرگی اینجوری روضه میخوند میگفت مولا کأنه به دلش افتاد فاطمه عمرش به اندازه ی یه یس مونده، لذا امیرالمومنین تا وسط سوره میخوند یهو برمی گشت میگفت: یس و القران الحکیم.... اذان تمام شد آمد پایین، ایستاد برا نماز، بعضیا میگن نماز نافله ی صبح بوده.آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر و بالا آورد مولا میخوادسر از سجده بر داره.نانجیب شمشیر و بالا گرفت.. زمینیا میگن نزن، آسمونیا میگن نزن،فرشته ها میگن نزن، یه خانومی هم معجر دست گرفته، فاطمه میگه نزن، هم مولا حرکت کردسر و بالا اورد هم نانجیب شمشیر و پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان علی رو زدن... روایت میگه: وقتی زمین خوردن آقا امام مجتبی بدو بدو دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی، خون از سرش داره میره، عمامه رو سفت بالا سرش بستن، میگه همین جور سرش تو بغل حسن و با گوشه ی چشمش آسمونو نگاه میکرد حمد میگفت الحمدلله سبحان الله... وقت جان دادن سرش تو بغل حسن بود.حسین پایین پاش بود ..عباس چنان ناله میزد بابامو زدن..آقا با صورت زمین‌ خورد موقع افتادن یا حضرت زهرا افتاد.. اما سلام بر اون آقایی که تو‌گودی قتلگاه افتاده بود با گوشه ی چشمش به آسمون‌ نگاه می کرد..یه دفعه نانجیب دست انداخت به محاسنش ..آقا رو به صورت برگردوند..دیدن حسین با گوشه ی چشمش به آسمون نگاه میکنه ..صدای پای اسبا میاد..امام صادق علیه السلام فرموده:جدم چشمش به خیمه ها بود جان داد.. چوخ خیمه ی باخما من ئوزدم حسینچیم تو‌کلدور خیمه لره وای اباالفضل اویان
•دل کوفه می لرزه..‌ و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ دل کوفه می لرزه شبیه صبح محشر شده غوغا، دمِ آخر شده آشوب چرا امشب دل این شهر، دل عالَم سکوت شهر نفس‌گیره دلا غرقِ غم و ماتم میره مسجد تک و تنها امام عالَم بالا رویِ لبهاش پر از نجوا هنوزم میگه یا زهرا «امان ای دل، امان ای دل» غربت عم اوغلنتدی اما شناسی زهرا چَتن تودی منَ دنیا آخِر گوزیاش یوخوم یولداش غم از غالدی قلبمی بولسون خانم خانم منیم جانوم دعا اله حیدری السون تو مردما یورولموشام بولوت مثل دوتول موشام سَنَ بَتر دارخیمیشام «امان ای دل، امان ای دل، امان ای دل» به کوفه نی تانِردی ذره وفا سو یوخدی ولی برعکس غمی چوخدی بو امت کی بو مدّتدن علینی چوخ عدّه لر خسته گورورم که حسیننی یا تیردا جاخ لار کلون اوسته بو کوفهده اولار طوفان منیم اوغلوم اولَر عطشان یارالی پیکر اولسون اتاسی مرتضی قوربان «امان ای دل، امان ای دل»
ده مرتبه: ‏بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى‏ ده مرتبه‏: بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍ‏ ده مرتبه‏: بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه‏: بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ‏ *گلِ نرگس بیا بیا.. * کشیدم از عذاب دوریت چه درد سرهایی گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی به دریای غرور و کبر افتادم، مرا دریاب عزیز فاطمه! تو منجی درمانده ترهایی خبر داری کسی دیگر سراغت را نمی گیرد بیاید کاش روزی از وصال تو‌ خبرهایی *خدایا به حق این شب عزیز قسمت میدم ادامه ی غیبت امام زمان به حق خوبات به حق این اسامی مه امشب بردیم به حق علی..به حق فاطمه..بر ما بیچاره هاببخش..آقامون رو برسون..آقاجان!نمیدونم این شبا کجا قرآن به سر میگیری. امشب بیا با ما بیچاره ها سر کن ..* ده مرتبه‏‏: بِالْحُجَّةِ إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَأَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ
*ده مرتبه: بِفاطِمَةَ...* یا فاطمه! هوامو داشته باش تو این شبا ز بندِ معصیت بشم رها یا فاطمه! سفارشم رو کن به بچه هات بشم فدای تو، تو روضه هات یا فاطمه! شب قدر ازت میخوام بذاری که نوکرت باشم تا عُمر دارم بی بی! منم غلامِ حیدرت باشم *حالا یه بند روضه هم بخونم:...* تو کوچه ها تو صورتِ تو بی هوا زدن جلو نگاه بچه ها زدن تو کوچه ها تو رو جلو چشِ حسن زدن با التماس میگفت: نزن! ولی زدن بمیرم پَرت شکست دلِ خونِ دخترت شکست اونقده تو رو زدن تا غرورِ شوهرت شکست "ده مرتبه: بِالحَسَنِ...* یارب نصیب هیچ غریبی دگر نکن داغی که گیسوانِ حسن را سفید کرد "ده مرتبه: بِالحُسَینِ..." افطارها به کام دلم زهر می شود اربابِ ما گرسنه و تشنه شهید شد *امشب شبِ قدرِ، تقدیر مینویسن، بگو: خدایا! امشب برا من گریه ی زیاد بر حسین بنویس، من مثل امامِ زمانم هر روز برا اربابم گریه کنم...* من زینب صبور تو بودم ولی حسین هنگام قتلِ صبرِ تو صبرم تمام شد ای احترام واجبِ زینب دَمِ غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد دیدم که جای آب لبت نیزه می خورد از آن به بعد آب به لبها حرام شد "ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین..." "ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..." دندانِ مبارک امام باقر افتاد، این دندان رو دور ننداخت، توی یه دستمالی گذاشت داد دست امام صادق، فرمود: پسرم! اجزای بدن امام باید با امام دفن بشه، اگه از دنیا رفتم، این دندانی که از دهانم افتاده رو باید با من دفن کنی... اما کربلا چی شد؟ سر ابی عبدالله بالای نیزه، بدنش روی خاکِ کربلا...* "ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ..."
•مراسم احیا.. و مراسم قرآن بر سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان "ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَرٍ..." *بریم دَرِ خونه ی آقاجانمون، برکت ایرانمون، آقا علی بن موسی الرضا، خیلی دلم تنگِ حرمش شده، خدایا! امشب که شبِ قدرِ برام زیاد مشهدِ امام رضا بنویس... "ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی..." "ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ..." "ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ..." خدایا! تو رو قسم به امامِ جواد و امامِ هادی، جَوُونای مارو در مسیر اهلبیت قرار بده، خدایا! جَوُونای مارو از اهلبیت، از ولایت، از قرآن، از قبله جدا مکن، جَوُونای مارو از فتنه های آخر الزمان حفظ بفرما...* "ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ..." ای آرامشِ زهرا برگرد،تنها خواهشِ زهرا برگرد آقا ببین هزار و چند ساله ناله میکشه زهرا برگرد به لحظه‌ای که مادرت رو یه بی حیا زد برگرد به لحظه ای که نَفَس نَفَس تو کوچه ها زد برگرد به لحظه‌ای که پشت در اِسمتو صدا زد برگرد انتظار و گریه، دوری و صبوری، بسه دیگه برگرد قاب عکسِ دستِ مادر شهیدان داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... روضه خونِ ثارُاللّه برگرد،ای گریونِ ثارُاللّه برگرد فریاد رس فریادِ مظلوما حقّ خون ثارالله برگرد به لحظه ای که نیزه دار نیز بی هوا زد برگرد به لحظه ای که قاتلش ضربه از قفا زد برگرد به لحظه ای که زیر خنجر تو رو صدا زد برگرد پُر شده زمین از ظلم و قتل و غارت بسه دیگه برگرد کربلای غزه، کربلای بحرین داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... اشکات مرهمِ زینب برگرد، برگرد مَحرمِ زینب برگرد خون گریه کردنات برای شامِ، مجروحِ غمِ زینب برگرد به خواهری که دردش و هیچ کسی نفهمید برگرد به مادری که بچه اش و روی نیزه ها دید برگرد به دختری که زخم رویِ لباش رو بوسید برگرد یا اَبَا الْیَتاما! یا اَبَا الْمَساکین! بسه دیگه برگرد اشکی که تو چشمِ دخترِ یتیمِ داره میگه برگرد یا بقیه الله! یا بقیه الله!... "ده مرتبه‏‏: بِالْحُجَّةِ...." إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکیٰ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ.اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَأَقْرَبُ. یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ، یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِی فَإِنَّکُما کافِیانِ، وَانْصُرانِی فَإِنَّکُما ناصِرانِ. یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ