4_5895724645423781889.mp3
5.96M
#واحد
یا صاحب الزمان چقدر...
کربلایی رضا شیخی
مادر مادر مادر شبی دیگر.mp3
3.33M
#مداحی_نوستالژی
📀 «مادر، مادر، مادر شبی دیگر...»
از اجراهای بهیادماندنی
حاج #محمدرضا_طاهری در شب شهادت #حضرت_زهراء (سلاماللهعلیها) سال۱۳۷۶
#روضه
#فاطمیه
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
مادر بیمارم، شده گریه بر تو کارم
به شفای تو، دل خوش دارم
ای همه هست من ، نروی تو از دست من
که دلم توان بی مادری ندارد
بی تو زینبت یاوری ندارد
ز سکوت تو هویدا، ز خموشی تو پیدا
می سوزی و می سازی، گنجینۀ پر رازی
می دانم امشب مادر، آماده پروازی
گر می روی امشب، با خود ببر زینب
زینب، زینب، زینب، مزن امشب
تو دگر به دل مادر آذر
من خود در افغانم، پریشانم
که شوی تو زفردا بی مادر
ای طرفدار من، که شدی پرستار من
به آخر رسیده کار من
خانه دارم زینب ، گل بی قرارم زینب
به خدا که درد مادر دوا ندارد
مادرت امید شفا ندارد
تو پس از من یگانه ، بشوی چراغ خانه
هم بر علی یاور باش ، هم بر حسین مادر باش
من می روم اما تو ، همسنگر حیدر باش
آسوده حالم کن ، زینب حلالم کن
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
ای بود و نبود من ای یاس کبود من زهرا زهرا
تنها تکیه گاه من عشق بی گناه من زهرا زهرا
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
کوه محکم علی تنها همدم علی برخیز از جا
بی تو میخورم زمین آه و زاریم ببین بین غم ها
بانوی صف شکن در سنگر باش
حرف از سفر نزن با حیدر باش
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
4_5895724645423781889.mp3
5.96M
#واحد
یا صاحب الزمان چقدر...
کربلایی رضا شیخی
مادر مادر مادر شبی دیگر.mp3
3.33M
#مداحی_نوستالژی
📀 «مادر، مادر، مادر شبی دیگر...»
از اجراهای بهیادماندنی
حاج #محمدرضا_طاهری در شب شهادت #حضرت_زهراء (سلاماللهعلیها) سال۱۳۷۶
#روضه
#فاطمیه
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
مادر بیمارم، شده گریه بر تو کارم
به شفای تو، دل خوش دارم
ای همه هست من ، نروی تو از دست من
که دلم توان بی مادری ندارد
بی تو زینبت یاوری ندارد
ز سکوت تو هویدا، ز خموشی تو پیدا
می سوزی و می سازی، گنجینۀ پر رازی
می دانم امشب مادر، آماده پروازی
گر می روی امشب، با خود ببر زینب
زینب، زینب، زینب، مزن امشب
تو دگر به دل مادر آذر
من خود در افغانم، پریشانم
که شوی تو زفردا بی مادر
ای طرفدار من، که شدی پرستار من
به آخر رسیده کار من
خانه دارم زینب ، گل بی قرارم زینب
به خدا که درد مادر دوا ندارد
مادرت امید شفا ندارد
تو پس از من یگانه ، بشوی چراغ خانه
هم بر علی یاور باش ، هم بر حسین مادر باش
من می روم اما تو ، همسنگر حیدر باش
آسوده حالم کن ، زینب حلالم کن
مادر مادر مادر شبی دیگر
به کنار من جان بر لب باش
مادر چون کبوتر، نزنی پَر
دو، سه روز دگر با زینب باش
ای بود و نبود من ای یاس کبود من زهرا زهرا
تنها تکیه گاه من عشق بی گناه من زهرا زهرا
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
کوه محکم علی تنها همدم علی برخیز از جا
بی تو میخورم زمین آه و زاریم ببین بین غم ها
بانوی صف شکن در سنگر باش
حرف از سفر نزن با حیدر باش
از پیش من مرو زهرا زهرا
جان حسن نرو زهرا زهرا
.
#نوحه به مناسبت هفته ی #بسیج
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
بسیجی سر جدا می آید
به عشق کربلا می آید
به نامِ مادرِ عاشورا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
بسیجی فدای قرآن و
شهیدِ مکتب ایمان و
همنوا بگو با لاله ها
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
به سوز و اشک عِین می گوید
بسیجی یا حسین می گوید
مثل سیّد حسن نصرالله
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
بسیجی به آه و تاب و تب
کند گریه زِ داغ زینب
که خورده کَعبِ نِی از اَعداء
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
یا زهرا یا زهرا یا زهرا...
#هفته_بسیج
#حاج_امیر_عباسی ✍
.
.
#زمزمه
#حضرت_زهرا_زمزمه
#زبانحال_مولا
دلخوریم از روزگار، آتیش زدن رویای مارو
همسر از همسر خجالت می کشه دنیای مارو
خونه ی خوشبختی مون حالا شده ویرونه ی ما
پای نامحرم نباید وا می شد تو خونه ی ما
تو افتادی
ولی بازم برام سپر بودی
می بردنم تو زیر در بودی
نمی تونستی از جا پاشی
تو افتادی
چطوری دوره کردنم دیدی
طنابو دور گردنم دیدی
نمی تونستی اما پاشی
یه دل از من ، یه دست از تو
چه پهلویی شکست از تو ...
بند دوم
از زبان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
فکر نمی کردم یه روز اینقد زیاد شه غربت من
ببینم داره می ریزه اشک تو رو صورت من
گریه داری ؟ گریه کردن که به یه مولا نمیاد
سرتو پایین بیار ، دستم دیگه بالا نمیاد
دارم میرم
لاله ها عمرشون به دنیا نیست
تو دنیا دیگه جای زهرا نیست
گریه واسه عمر کمم کن
حلالم کن
نود روزه که زحمتت دادم
کبود شده تو خونه ت افتادم
یه کم دیگه تحملم کن
جوون بودم حالا پیرم
حلالم کن، دارم میرم
#ناصر_دودانگه ✍
#فاطمیه
.👇
.
#زمینه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_زمینه
روضه از اینجا شروع شد
وقتی دیدم مادرم با یه حرومی روبرو شد
روضه از اینجا شروع شد
از همون لحظه که مرگم دیگه واسم آرزو شد
روضه از اینجا شروع شد...
هر چی ایستادم روی پنجه ی پا، قدّم نرسید
نانجیب رو سر مادرم همش، نعره می کشید
از غم سیلی و صورت کبود، شد موهام سفید
خودم دیدم
وسط کوچه، جلوی همه (مادرمو زد ۲)
هر چی می گفتم، بی حیا نزن (کوتاه نیومد ۲)
[مادر مادر مادر، مادر مادر مادر...]
آسمون و غم گرفته
یاد اون سیلی که افتادم بازم گریه ام گرفته
وقت برگشتِ به خونه
چادرش رو روی صورتش دیدم محکم گرفته
آسمون و غم گرفته...
مادرم با کسی دعوا نداره، بی حیا نزن
دستتو رو ناموسم بلند نکن، بی هوا نزن
من خودم دارم بلندش میکنم، هی با پا نزن
خودم دیدم
یه جوری زد که گوشواره شکست (ای وای مادرم ۲)
مادرمو زد با هر دو تا دست (ای وای مادرم ۲)
[مادر مادر مادر، مادر مادر مادر...]
#علیرضا_عابدی ✍
👇
.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مدح_و_منقبت #مرثیه
استاد #غلامرضا_سازگار ✍
سلام ای ذکر خاص حق ثنایت
درود ای گفته احمد من فدایت
تو فرقانی تو یاسینی تو طاها
تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا
تو حبل محکم حبل المتینی
امید رحمة للعالمینی
تو بسم الله سماواتت کتابند
تو خورشیدی و عالم آفتابن
ملک موج لطیفی از نگاهت
فلک گردی حقیر از خاک راهت
حیات عشق از خون حسینت
بلندی خاک بوس زینبینت
نیایش سائل بیت گِلینت
دعا را سجده بر خاک جبینت
امامان آبرومند جلالت
امیرمؤمنان محو کلامت
محمّد عاشق راز و نیازت
خدا فخریّه دارد بر نمازت
ضمیر خلق، در آئینۀ تو
بهشت قرب احمد سینه تو
ملک یا حور یا آدم چه هستی
خدا داند خدا داند که هستی
جهان از رازها بس پرده انداخت
سر موئی تو را نشناخت نشناخت
تو سرّ ناشناس انبیائی
تو آن عبدی که سر تا پا خدائی
تو استاد و جهان دانشگه توست
تو قرآن و علی بسم الّه توست
الا ای مام باب آفرینش
همه ذریهات ارباب بینش
تمام آفرینش پای بستت
محمّد خم شد و بوسید دستت
خدا را طلعتت آئینۀ رو
نبی را روح مابین دو پهلو
گنهکاران چو رو در محشر آرند
همه چشم شفاعت بر تو دارند
به جز باب عنایات دری نیست
تو گرنائی به محشر محشری نیست
اگر گیرد کسی از خلق، دستی
تو هستی و تو هستی و تو هستی
به محشر ناقهات چون پا گذارد
برات عفو از هر سو ببارد
همه حوران به استقبال خیزند
برات عفو پیش پات ریزند
شود تا نازنین قلب تو خورسند
ببخشند و ببخشند و ببخشند
ز محشر بر فراز چرخ گَردون
ندا خیزد که این الفاطمیون
چنان گرد که از فرمان دادار
بگردد عفو دنبال گهنکار
به پویند و به پویند و به پویند
بگردند و گنهکاری نجویند
بهشت خویش را تا درگشاید
خدا را خود شفیعی چون تو باید
تو سر تا پا بهشت مصطفائی
تو جانان علی مرتضائی
سرایت جنّت، ای خاکم به دیده
بهشت و شعلۀ آتش که دیده؟
که دیده باغ جنت بر فروزد
که دیده حور در اتش بسوزد
چه گویم با که گویم منطقم لال
که قرآن شد به بیت وحی پامال
چه نیکو با تو همدردی نمودند
که با آتش در بیتت گشودند
عدو حق ذوی القربی ادا کرد
زقرآن قل هو الله را جدا کرد
امیر مؤمنان جان داد آن روز
که پشت در زدی فریاد جان سوز
چو مولا یافت پهلوی تو خستند
بگفتا آه رکنم را شکستند
در اینجا بسته نطق «میثم» تواست
سخن کوچک تر از شرح غم تواست
📚 نخل میثم
.