eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
24.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
584 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. وضو گرفتم و کردم به ربّ عشق توکّل زدم به رسم ادب بعد از آن به خواجه تفأّل که حرف پیر خرابات و حقّ صحبت او شد قلم به دست گرفتم بدون هیچ تأمّل قلم به دست گرفتم که از علی بنویسم که چند بیت بسازم قصیده‌وار تغزّل همان علی که به‌وصفش کم‌ست اگربنشینند به شور، شور و شعور و شعار و شعر و تخیّل همان‌علی که به اعجاز خطبه‌های فصیحش بنای قصر سخن را درآوَرَد به تزلزل همان‌علی که ز خاک قدوم اوست اگرخضر کویر تف‌زده را می‌کند بهشتِ پر از گُل غبار وصلۀ نعلین اوست مُهر ملائک کجا به کهنه عبایش نشست گرد تجمّل؟ کجا برادری‌اش را دریغ داشته از حق؟ در آتش غضب عدل اوست دست تطاول هنوز خواب پریشان کفر، نعرۀ تیغش هنوز ورد زبان‌هاست یکّه‌تازی دُلدُل اگر صلابت شمشیر او نبود به خندق نداشت شاهین بندگی خلق تعادل! شکاف کعبه گواهم، که بی‌ولایت حیدر طواف خانۀ حق دور باطل است و تسلسل دلیل نقلی و عقلی چه آوریم که باز است به حکم شرع خوارج هنوز باب تجاهل که‌هست خار به‌چشمش که‌استخوان‌به‌گلویش ندیده روز خوش و آب خوش نکرده تناول «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
ای که فلک بندۀ فرمان توست کلکِ قضا کاتب دیوان توست شمس که روشنگرِ گیتی بود مُقتبِس از شمسۀ ایوان توست ماه که خلق‌اند از او مستنیر پرتوی از شمع شبستان توست جنّت و انهار و لحوم و ثمار یک طَبَق از سفرۀ احسان توست خانۀ معمورِ دلِ عارفان زآن بود آباد که ویران توست مجمعِ اضدادِ صفاتی، علی! عقل فرومانده و حیران توست ذات تو را صعب ندانم وجوب آنچه غریب آمده، امکان توست عزمِ تو این فسخ عزائم کند لوح و قلم زآنکه به فرمان توست حاکمِ محشر تو و صفّ حساب محکمه و مسند و میزان توست شمسِ حقیقت تویی و هرکه راست نورِ حقیقت، همه خواهان توست دولتِ فانی ز فلان و فلان سلطنتِ باقی حق زآنِ توست مدحت این بنده نزیبد تو را تا که خدای تو ثناخوان توست در صفتت غایت افکار ما آنچه نماید ز تو، سلمان توست السن خلق است در اینجا، کلیل وصف تو در عهدۀ ربّ جلیل! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» .
مولای ما نمونۀ دیگر نداشته‌ست اعجاز خلقت است و برابر نداشته‌ست وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته‌ست دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه‌ای برای پیمبر نداشته‌ست سوگند می‌خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی در دیگر نداشته‌ست طوری ز چارچوب در قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در نداشته‌ست یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود یا جبرئیل واژۀ بهتر نداشته‌ست این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که‌نیست برابر نداشته‌ست «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 السلام علیک یا ساقی .
. ای سلسله در سلسله در سلسله مویت وی آینه در آینه در آینه رویت هر سبز که از خاک برآید، کلماتت در چاه فرو ریخته اسرار مگویت ای زمزمۀ هر شب تنهایی جبریل وی زمزم آواز خداوند، گلویت دریایی و هر چشمه به ژرفای تو جاری فردایی و هر لحظه شتابنده به سویت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 موسیقی نواحی جان .
. یاری که ملولیم ز هجران جمالش یارب نرسد از بَدِ ایّام، ملالش افروخته رخساره و افراخته قامت آمد که دل از ما ببرد، با خط و خالش این‌سان که برآمیخته شمشیر دو ابرو خون جگر دل‌شدگان باد حلالش او آمد و برخاست مدینه به سلامش بر چهرۀ چون ماه و به ابروی هلالش امشب ز حرم‌خانۀ آقایی و عصمت گسترده بر احوال جهان سایه، جلالش نوری است ز انوار اُلوهیّت و تا حشر بینند تجلّا و نبینند زوالش نوری است برافروخته از مشرق عصمت حُسنی که به او داده خدای متعالش ماهی که به عالم نتوان یافت نظیرش تابید، بیابید خدا را ز جمالش این یازدهم آینۀ حُسن زمان است که خوانده خدایش حَسن از حُسن جمالش دارد لقب عسکری از آنکه ملائک چون جن و بشر صف زده در صفِّ نعالش چون ذات نبی بی‌بدل و نیست بدیلش مانند علی بی‌مثل و کیست مثالش؟ نخلی است که ایثار و عبادت بر و بارش مرغی است که توحید و امامت پر و بالش بحری است که از چشمۀ وحی است گهرخیز نهری است که از کوثر عشق است زلالش جبریل پی طاعتش ار دیر بجنبد از بارقۀ خشم بسوزد پر و بالش با عُمر چو گل کوته و چون بحر گران‌بار پر کرد جهان را عظمت‌های کمالش دیدند رسولان خدا را به تعلّم در محضر روحانی و در بزم جلالش ای آینۀ آل محمّد ز سراپای از روی تو پیدا شرف حیدر ‌و آلش آن را که به مهر تو تولّا و تبرّاست ای نور دل فاطمه! خوش باد به حالش با آنکه رسولان و امامان همه را بود شوق رخ مهدی و تماشای جمالش جانم به فدای تو که این قرعۀ توفیق بر نام تو افتاد و رسیدی به وصالش «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
. ~ نام اثر : کنزالحقایق ... 💯 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 علی حاجیان فر 💢 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍بنداول📝 قرآن ناطق غلام خونتم یا حضرت صادق تویی شیخ‌الائمه، نور دقایق /گداتم من کنزالحقایق حدیثای تو راه و رسم هر عاشق چی‌میشه‌باشم‌آقا‌ شیعه لایق/فداتم من عزت و شکوه مذهب ما از امامت توست استقامت شیعه به دلیل روایت توست صدق کلامت/ نورنگاهت/ روشنیِ دنیاست اعتقادم اینه که پرچم شیعه با تو بالاست ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 مولانا یا امام صادق 💢 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍بنددوم📝 خیلی دلگیره میبینم قبر‌خاکی دلم میگیره نه‌شمعی نه‌چراغی عین کویره/اسیرم من دل بی شکیبه امام صادق اونجا خیلی غریبه روی لبهای نوکر ام‌یجیبه/بمیرم من با نگاه به قبرآیه خاکی / چشمامون میباره اومده شب شهادت ولی زائری نداره یعنی میشه روزی توی بقیع شیعه های عاشق روضه ای بگیرن کنار صحن امام صادق ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 مولانا یا امام صادق 💢 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍بندسوم📝 با دست بسته می افتاد روی خاکا با پای خسته دل آقارو ابن ربیع شکسته/واویلا میسوزه خونه به پشت در نشسته خیلی گریونه امام‌صادق اینجا روضه میخونه/یازهرا یاد من نمیره که مادرم پشت در زمین خورد بین هیزم و دود و آتیشا بود که محسنش مرد قنفذ و مغیره چه بد زدن بازوشو شکستن پشت درب خونه لگد زدن پهلوشو شکستن ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 مولانا یا امام صادق 💢 @emame3vom ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍بندچهارم📝 قلبش وسیعه دلش زاره‌ ، رییس‌مذهب‌شیعه به‌پشت‌مرکبِ‌اون ابن‌الربیعه/چه محزونه از درب خونه رو خاکا میکشیدن ، چه وحشیونه چشای امام‌صادق چرا گریونه/کی میدونه؟ با پای برهنه/ با دستای بسته/پشت مرکب گریه کرد برا روضه اسیریِ عمه زینب شد نصیب آقای ما فقط اشک و آه و گریه تا زمین میخورد زیر لب میخوند عمتی رقیه ـــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 مولانا یا امام صادق 💢 ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍شعر از : دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰ .👇
. علیه‌السلام کیاست‌داشت، اما مثل‌حیدربود در میدان که تیغ تیز میدان می‌دهد سَیّاس را برهان سراسرعزت‌وفتح‌است و باطل‌کردن‌نیرنگ اگر هم بسته‌باشدمجتبی بادشمنش پیمان حسن تنها نه در منزل اسیر حیلۀ زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین‌وزینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامۀ احمد به روی‌لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه‌ها بعد از علی‌بن‌ابی‌طالب کدامین‌شانه در تاریکی شب می‌بَرَد اَنبان؟ کسی‌که گَرد‌فرشش را تبرّک می‌برد جبریل نشسته‌باموالی روی‌خاک‌وخورده آب و نان مُعزّالمؤمنین‌است او بپرس‌از مردم نجران کریم‌اهل‌بیت‌است او بپرس از سورۀ‌انسان «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنام خدا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ز آنـدمی که ختـم مرسل زاده شد بر وجــودش انـس جن دلداده شد در فلک ها شــور و شــادی شد بپا غــرق شادی شـد جمــیع ماســوا نور باران شــد ســماوات و زمیــن ما خلق شد با خــلایق هم نشـــین شرمگین شد ماه گردون چو شبی تــا نظــر کرد بـر رخ مــاه نبــی دیــده وابنــمود تــا فخـــر الامیـن در زمین و نه فلک شد شور و شـین پر زدند فـوج ملک ها بـا شــتاب تـا کـه بیــنند روی مــــاه آفتـــاب عاشقان گویـم در ایـن جـا نکته ای نیست در این نکـته جــای شبـهه ای تــا نظـــر کردش بـر او پــروردگار عاشــق او شـــد همــان دم کردگار گفت همـان لحظه خـداوند جلیل خــلق بنــمودم تـو را من بی بدیل اشـــرف النـــاس تمــــام خلقتی بــر تـــــمام آفریـــنــش علتــــی افتخار انس و جن حورا توئی بر همه خلـــق جــهان مولا توئی تیــرگی ها را فنــــا خــواهی نمـود بر همه لطف و عطـا خواهی نمـود بر جمـــیع انـبـیا ســـرور تــوئی بر همه خلق جهان رهــــبر تــویی من ز خـلــق تــو بسی خــرم شدم من دمیــدم بر تــو از روح خودم گفتــــنی ها ــرا بگــویم بــر شما حضـــرت جبـــریل باشد پیــک ما با زبــان وحــی در طـــول زمــان می شـــوی اگه ز اســــرار نهــان الغـــرض بـا خلـقــت روح الامیــن رنگ عوض کـــرد آسـمان ها و زمین غبــطه خورد افــلاکیان بـر حال مـا ســـر کشـید تـا نـه فلک اجــلال ما فاخرا تبــــریک بــــرگـو شــاد بـاش از غــــم و محــنت دمی ازاد بـاش این ولادت شرح و وصفش ماسواست نام احــمد زیـنت ارض و سـمـاست «🖊مسلم فرتوت فاخر» http://eitaa.com/mo1346 •┈┈••🍃🌺🍃••┈┈• کانال اشعار فاخر (احباب الهدا) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بنام خدا ز آنـدمی که ختـم مرسل زاده شد بر وجــودش انـس جن دلداده شد در فلک ها شــور و شــادی شد بپا غــرق شادی شـد جمــیع ماســوا نور باران شــد ســماوات و زمیــن ما خلق شد با خــلایق هم نشـــین شرمگین شد ماه گردون چو شبی تــا نظــر کرد بـر رخ مــاه نبــی دیــده وابنــمود تــا فخـــر الامیـن در زمین و نه فلک شد شور و شـین پر زدند فـوج ملک ها بـا شــتاب تـا کـه بیــنند روی مــــاه آفتـــاب عاشقان گویـم در ایـن جـا نکته ای نیست در این نکـته جــای شبـهه ای تــا نظـــر کردش بـر او پــروردگار عاشــق او شـــد همــان دم کردگار گفت همـان لحظه خـداوند جلیل خــلق بنــمودم تـو را من بی بدیل اشـــرف النـــاس تمــــام خلقتی بــر تـــــمام آفریـــنــش علتــــی افتخار انس و جن حورا توئی بر همه خلـــق جــهان مولا توئی تیــرگی ها را فنــــا خــواهی نمـود بر همه لطف و عطـا خواهی نمـود بر جمـــیع انـبـیا ســـرور تــوئی بر همه خلق جهان رهــــبر تــویی من ز خـلــق تــو بسی خــرم شدم من دمیــدم بر تــو از روح خودم گفتــــنی ها ــرا بگــویم بــر شما حضـــرت جبـــریل باشد پیــک ما با زبــان وحــی در طـــول زمــان می شـــوی اگه ز اســــرار نهــان الغـــرض بـا خلـقــت روح الامیــن رنگ عوض کـــرد آسـمان ها و زمین غبــطه خورد افــلاکیان بـر حال مـا ســـر کشـید تـا نـه فلک اجــلال ما فاخرا تبــــریک بــــرگـو شــاد بـاش از غــــم و محــنت دمی ازاد بـاش این ولادت شرح و وصفش ماسواست نام احــمد زیـنت ارض و سـمـاست «🖊مسلم فرتوت فاخر» 1400/7/26 http://eitaa.com/mo1346 •┈┈••✾•✾•✾••┈┈• کانال اشعار فاخر (احباب الهدا) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. سلام‌الله‌علیها ای بهره‌ور زخوان عطای توخاص و عام از ما تو را درود و ز سبحان تو را سلام با این شکوه و منزلت و رتبه و مقام در پیش پای زائر خود می‌کنی قیام تو اسوۀ کریمۀ اوصاف احمدی آیینهٔ تمام نمای محمدی چون آفتاب مهرتو، تابنده می‌شود حاتم ز جودخویش، سرافکنده می‌شود تنها نه ماه، مهر، تو را بنده می‌شود خورشید هم ز مهر تو،شرمنده می‌شود برگِرد تو چو کعبه ملک می‌کند طواف اینجا که جبرئیل بود گرم اعتکاف دل نیست هر دلی که تو را پای بند نیست نامی که از تو جلوه ندارد، بلند نیست شعری که از تو دم نزند، دلپسند نیست طبع مرا، به غیر تو شیرازه بند نیست چون دعبل و کمیت خوشا محترم شدن در پرتو عنایت تو محتشم شدن بی بی! چه دلپذیر بود آستانه‌ات امشب، گرفته است دل ما بهانه‌ات دل‌ها روانه‌اند ز هر سو به خانه‌ات امیّد ماست بر کرم بی کرانه‌ات خاتون هر دو کون! قم از تو زبانزد است زیرا که آشیانۀ آل محمّد است بی بی! بیا و رحمت خود را تمام کن در حقِّ ما، عنایت خود را تمام کن لطفی کن و محبّت خود را تمام کن الطاف بی نهایت خود را تمام کن ما را در آستانۀ لطفت امان بده پروانۀ حضور، دراین آستان بده هر کس که باجلال تو عهدی جمیل بست پیوسته دل به ذکر خوش یا جلیل بست هر زائری که پای ضریحت دخیل بست بال دعا به بال و پر جبرئیل بست اینجا فرشتگان خدا بال می‌زنند مُهر تو را به نامۀ اعمال می‌زنند هر زائری که عطر دعای حبیب داشت بوی خوش شکوفۀ امَّن یجیب داشت وآن‌دل که از شمیم‌خوش‌تو نصیب‌داشت عطر خیال‌پرور گل‌های سیب داشت پیچیده درفضای حرم ،عطر تربتت خوشبوتر از شکوفۀ گلها، محبتت ای آنکه نیست از تو کسی سرفرازتر خوش‌بوتر و کریم‌تر و چاره‌سازتر نشنیده‌ایم از تو درِ خانه بازتر پیدا نمی‌شود ز تو مهمان نوازتر هر روز ما به لطف تو نوروز می‌شود دلخواه و دلپذیر و دل افروز می‌شود «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. سلام‌الله‌علیها ✍ برای خواندن اول یاد می‌گیرند الفبا را الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را خدا از خلق عالم بیت زهرا بود مقصودش بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشان‌ها را ستون خانه را تا عرش بالا برد و نادان‌ها بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را چه می‌فهمد کسی این در برای شخص پیغمبر تداعی می‌کند دروازۀ عرش معلا را اگر توحیدشان را با حضور قلب می‌خواندند نمی‌انداختند امروز پشت گوش «اَسری» را اگر یکبار می‌خواندند کوثر را چه می‌دیدند؟ مقام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد به مسجد می‌دهم ترجیح، معبد را، کلیسا را چه‌می‌بینم‌خدا! وا شد به جایی پای بعضی‌ها که بی‌رخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که جبرائیل بر ایوانش نوشته آیۀ «اِنّا فَتَحنا» را دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که میکائیل از آن در می‌برد هر روز و هر شب رزق دنیا را دری را با لگد وا می‌کنند اکنون که عزرائیل بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را اگر در بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه که در یک تُنگ جا داده‌ست پیغمبر دو دریا را اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را ولی مولاشدن تنها به‌تیغ و زورِ بازو نیست خدا این بار می‌خواهد بسنجد صبر مولا را نگردید ای‌جماعت! قبر زهرا را نمی‌یابید! علی تنها درون سینه جا می‌داد غم‌ها را «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
سلام‌الله‌علیها بالاتر از اندیشهٔ دنیاست زهرا بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا نور خداوند است هر سو بنگری هست سرّ خداوند است، ناپیداست زهرا اهل قیاس او را نمی‌فهمند هرگز آن‌سوتر از مقیاس انسان‌هاست زهرا درس شهادت را حسین آموخت از او مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا در زندگی چیزی برای خود نمی‌خواست هرچه علی می‌خواست را می‌خواست زهرا روزی که مردم وقت یاری خواب بودند پای غریبی علی برخاست زهرا دل را به آتش زد علی تنها نماند افسوس خود در شعله‌ها تنهاست زهرا پروانه‌ها از شعله‌ها پروا ندارند در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا در انتهای این مصاف نابرابر پیروز میدان بی‌گمان زهراست زهرا... «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
. سلام‌الله‌علیها استاد ✍ سلام ای ذکر خاص حق ثنایت درود ای گفته احمد من فدایت تو فرقانی تو یاسینی تو طاها تو زهرائی تو زهرائی تو زهرا تو حبل محکم حبل المتینی امید رحمة للعالمینی تو بسم الله سماواتت کتابند تو خورشیدی و عالم آفتابن ملک موج لطیفی از نگاهت فلک گردی حقیر از خاک راهت حیات عشق از خون حسینت بلندی خاک بوس زینبینت نیایش سائل بیت گِلینت دعا را سجده بر خاک جبینت امامان آبرومند جلالت امیرمؤمنان محو کلامت محمّد عاشق راز و نیازت خدا فخریّه دارد بر نمازت ضمیر خلق، در آئینۀ تو بهشت قرب احمد سینه تو ملک یا حور یا آدم چه هستی خدا داند خدا داند که هستی جهان از رازها بس پرده انداخت سر موئی تو را نشناخت نشناخت تو سرّ ناشناس انبیائی تو آن عبدی که سر تا پا خدائی تو استاد و جهان دانشگه توست تو قرآن و علی بسم الّه توست الا ای مام باب آفرینش همه ذریه‌ات ارباب بینش تمام آفرینش پای بستت محمّد خم شد و بوسید دستت خدا را طلعتت آئینۀ رو نبی را روح مابین دو پهلو گنهکاران چو رو در محشر آرند همه چشم شفاعت بر تو دارند به جز باب عنایات دری نیست تو گرنائی به محشر محشری نیست اگر گیرد کسی از خلق، دستی تو هستی و تو هستی و تو هستی به محشر ناقه‌ات چون پا گذارد برات عفو از هر سو ببارد همه حوران به استقبال خیزند برات عفو پیش پات ریزند شود تا نازنین قلب تو خورسند ببخشند و ببخشند و ببخشند ز محشر بر فراز چرخ گَردون ندا خیزد که این الفاطمیون چنان گرد که از فرمان دادار بگردد عفو دنبال گهنکار به پویند و به پویند و به پویند بگردند و گنهکاری نجویند بهشت خویش را تا درگشاید خدا را خود شفیعی چون تو باید تو سر تا پا بهشت مصطفائی تو جانان علی مرتضائی سرایت جنّت، ای خاکم به دیده بهشت و شعلۀ آتش که دیده؟ که دیده باغ جنت بر فروزد که دیده حور در اتش بسوزد چه گویم با که گویم منطقم لال که قرآن شد به بیت وحی پامال چه نیکو با تو همدردی نمودند که با آتش در بیتت گشودند عدو حق ذوی القربی ادا کرد زقرآن قل هو الله را جدا کرد امیر مؤمنان جان داد آن روز که پشت در زدی فریاد جان سوز چو مولا یافت پهلوی تو خستند بگفتا آه رکنم را شکستند در اینجا بسته نطق «میثم» تواست سخن کوچک تر از شرح غم تواست   📚 نخل میثم .