eitaa logo
🇵🇸عـاشـقـان شـهادت🇵🇸
420 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
270 فایل
کپی=آزاد با ذکر صلوات📿🌹 نظرات پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بذارید🤗 https://daigo.ir/secret/8279187997 شادی روح شهدا صلوات🌸💖 سبک شهدا رو در پیش بگیریم تا انشاءالله شهادت نصیبمون بشه😍❤
مشاهده در ایتا
دانلود
داخل‌ چادر ، همه‌ بچه‌ها جمع‌ بودند ، می گفتند و می‌خنديدند هر كسی ‌چيزی‌ می‌گفت‌ و به‌ نحوی بچه‌ها رو شاد می‌كرد فقط‌ يكی‌ از بچه‌ها به‌ قول ‌معروف‌ رفته‌ بود تو لاك‌ خودش‌! ساكت‌ گوشه‌ای‌ به‌ كوله‌ پشتی‌ اش‌ تكيه‌ داده‌ بود و توی لاک خودش بود. بچه ها هم مدام بهش تیکه می انداختن و می خندیدن اما اون چیزی نمی گفت یهو دیدم‌ رو کرد به جمع و گفت‌: ـ بسّه‌ ديگه‌، شوخي‌ بسّه‌! اگه‌ خيلی‌ حال‌ دارين‌ به‌ سوال‌ من‌ جواب‌ بدين‌ همه‌ جا خوردیم. از اون‌ آدم‌ ساكت‌ اين‌ نوع‌ صحبت‌ كردن‌ بعيد بود. همه ‌متوجه‌ او شدند. ـ هر كی‌ جواب‌ درست‌ بده‌ بهش‌ جايزه‌ میدم‌ با تعجب‌ گفتم‌: «چه‌ مسابقه‌ای ميخوای‌ بذاری‌» پرسید: آقايون‌ افضل‌ الساعات‌ (بهترين‌ ساعتها) چیه؟ پچ‌ پچ‌ بچه‌ها بلند شد ، يكی گفت‌: ـ قبل‌ از اذان‌، دل‌ نيمه‌ شب‌، برای‌ نماز شب‌. ـ غلطه‌، آی‌ غلطه‌، اشتباه‌ فرمودين‌. ـ می ‌بخشين‌، به‌ نظر من‌ اذان‌ صبح‌ وقت‌ نماز و...! ـ بَه‌َ، اينم‌ غلطه‌!! ـ صلاة‌ ظهر و عصر و...! خلاصه هر كسی یه چیزی گفت‌ و جواب ایشون همچنان " نه " بود نيم‌ ساعتي‌ از شروع‌ بحث‌ گذشته‌ بود، همه‌ متحير با كميی دلخوريی گفتند: «آقا حالگيري‌ می‌كنيا، اصلاً ما نمی ‌دونيم‌. خودت بگو» او هم وقتی کلافه شدن بچه ها رو دید ، لبخند زد‌ و گفت‌: ـ از نظر بنده‌ بهترين‌ ساعتها ، ساعتی هستش كه‌ ساخت‌ وطن‌ باشه ساعتی که دست‌ِكوارتز و سيتي‌ زن‌ و سيكو پنج‌ رو از پشت‌ ببنده‌... بعدش با خنده‌ از جا بلند شد و رفت‌ تا خودش‌ رو برای‌ نماز ظهر آماده‌ كن تازه اومده بود جبهه یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید: وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟ اون رزمنده هم فهمیده بود که این بنده تازه وارده شروع کرد به توضیح دادن: اولاْ باید وضو داشته باشی بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی: اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین بنده خدا با تمام وجود گوش میداد ولی وقتی به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت: اخوی غریب گیر آوردی؟ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
لبخند‌بزن‌مومن😌🌱 رزمنده‌ای‌تعریف‌میکرد،میگفت: تویکی‌ازعملیاتهابهمون‌گفته‌بودن‌موقع‌ بمب‌💣بارون‌بخوابین‌زمین‌وهرآیه‌ای‌که‌ بلدین‌بلندبخونین.. منم‌که‌چیزی‌بلدنبودم،ازترس‌دادمیزدم النظافةمن‌الایمان!😶😂 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
محافظ آقا(مقام معظم رهبرے) تعریف میڪرد میگفت رفته بودیم مناطق جنگے براے بازدید. توےمسیر خلوت آقا گفتن اگه امڪان داره ڪمے هم من رانندگے ڪنم☺️ من هم از ماشین پیاده شدم و آقا اومدن پشت فرمون و شروع ڪردن به رانندگے میگفت بعد چندڪیلومتر رسیدیم به یڪ دژبانے ڪه یڪ سرباز آنجا بود ما نزدیڪ شدیم و تا آقا رو دید هل شد.😂😂 زنگ زد مرڪزشون گفت: قربان: یه شخصیت اومده اینجا..😱 از مرڪز گفتن ڪه ڪدوم شخصیت؟ !! گفت: قربان نمیدونم ڪیه ولےگویاڪه آدم خیلے مهمیه 😱😳 گفتن چه آدم مهمیه ڪه نمیدونے ڪیه؟!! گفت:قربان؛نمیدونم ڪیه ولے حتما آدم خیلےمهمیه ڪه حضرت آیت الله خامنه‌ایے رانندشه!!😂😂😂 این لطیفه رو حضرت آقا توجمعےبیان ڪردند...🤣 ❣التماس دعا❣
دکتـر با خنده بهش گفت: برادر! مگه پشت لباست ننوشتی ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄 پس چرا مجروح شدی؟! گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕😂😂😂😂 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⚘شادی روح شهدا صلوات⚘
😂😂 اذان نماز رو که گفتن رفتم سراغ فرمانده بهش گفتم روحانی نداریم بچه ها دوست دارن پیش سر شما نماز رو به جماعت بخونن فرمانده مون قبول نمی کرد می گفت: پاهام ترکش خورده و حالم مساعد نیست یه آدم سالم بفرستین جلو تا امام جماعت بشه بچه ها گوششون به این حرفا بدهکار نبود😅 خلاصه با هر زحمتی شده فرمانده رو راضی کردند که امام جماعت بشه😍 فرمانده نماز رو شروع کرد و ما هم بهش اقتدا کردیم☺️🌺 بنده خدا از رکوع و سجده هاش معلوم بود پاهاش درد می کنه😅 وسطای نماز بود که یه اتفاق عجیب افتاد وقتی می خواست برا رکعت بعدی بلند بشه انگار پاهاش درد گرفته باشه ، یهو گفت یا ابالفضل و بلند شد😐😂 نتونستیم خودمون رو کنترل کنیم ، همه زدیم زیر خنده😂 فرمانده مون می گفت: خدا بگم چیکارتون کنه !🤨 نگفتم من حالم خوب نیست یکی دیگه رو امام جماعت بذارین...😂 ↙️بپیوندید↙️ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
『بابکــــ』: ‌‹🍓📕› 😁😂 فرمانده گردانمون شهیدحاج علی باقری نیم ساعت در مورد سکوت در شب حرف زد :🤫 برادرا هیچ صدایی نباید از شما شنیده بشه !سکوت،🤫سکوت،🤫سکوت🤫 کوچکترین صدا می تونه سرنوشت یک عملیات رو عوض کنه.☝️🏻 باید سکوت رو تمرین کنیم🤗👍🏻 گردان در یک ستون به حرکت در آمد و ما همه مواظب بودیم صدای پاهایمان هم شنیده نشود.🙂 که در سکوت و تاریکی مرگبار شب ناگهان فریادی از عمق وجود همه ما را میخکوب کرد.😰 آقای اسحاقیان بود مرد ساده دلی که خیلی دوست داشتنی بود:🧔🏻😍 در تاریکی قبر علی بفریادت برسه بلند صلوات بفرست📿😄 همه بچه ها مانده بودند صلوات بفرستند؟!🤔 بخندند؟!😁 بعضی ها اجابت کرده و بلند صلوات فرستادند.☺️ و بعضی ها هم آرام🤫 اما حاج علی عصبانی فریاد کشید😲بابا سکوت، سکوت، سکوت🤫 و باز سکوت بود که بر ستون حاکم شد و در تاریکی به پیش می رفت که،🙂 این بار با صدایی به مراتب بلندتر فریاد کشید:😲 لال از دنیا نری بلند صلوات بفرست.🤣 وباز ما مانده بودیم چه کنیم ...😅 حاج علی باقری دوباره عصبانی تر ...😡 هنوز حرفهای حاج علی تمام نشده بود که فریاد اسحاقیان بلند شد:😲😁 سلامتی فرماندهان اسلام سومین صلوات رو بلندتر ...🤣 خود حاج علی هم از خنده نتونست دیگه حرف بزنه.😂 • •
•●😁😂●• 📿ذکر حاج صادق📿 بعد از عملیات بود حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی📖 برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند✨🌹 حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود حیله ای زد و گفت«صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند ، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید😍😌» آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم پنج بار شده ده بار ، پانزده بار ، خبری نشد که نشد😕🧐 یکی یکی سر از سجده برداشتیم ، دیدیم مرغ از قفس پریده🤣🤣 😅😂 ✾📘💙✾ @Asheghaneh_Shahadat
•صَدّام،جارو برقیه😳😂• صبح روز عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند😪 روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد ، از طرفی حدود 100اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم😕 برای اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت خارج شود🤓 جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند😆😂 مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند😎 فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید، منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی»🤪 اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید😐 او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند😬 «لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم😅😂😂 😁🤣 『@Asheghaneh_Shahadat
عراقی نگو گودزیلا😢😂 بی سر و صدا خزیدم و به پشت سنگر کمین دشمن رسیدم. در فیلم‌ها دیده بودم که چطور قهرمان می‌پرید وبا یک ضربه به پس گردن دشمن او را از پا در می‌آورد و بی هوش می‌کند. آب دهانم را قورت دادم. مشتم را گره کردم و دعایی در دل خواندم و بعد مثل بختک از پشت سر روی دشمن پریدم و یک ضربه مشت جانانه به پس گردنش زدم. اما انگار با مشت به صخره سنگی کوبیده بودم! طرف فقط «هقی» کرد و برگشت طرف من. یا جدة سادات! عراقی نگو گودزیلابگو. دومتر و یک متر عرض. سیبیل از بنا گوش در رفته و قوی و عضلانی. خواستم مشت دوم را بزنم که مشتم توی پنجه‌اش اسیر شد نامرد چند کلمه عربی بلغور کرد و بعد افتاد به جانم دِ بزن. به عمر کوتاهم چنان کتکی نخورده بودم🤧🤧 چنان می‌زد که انگار قاتل پدرش را می‌زند! چپ و راست مشت و لگد بود که به پک و پهلویم فرود می‌آمد. خجالت و ترس از لو رفتن عملیات را گذاشتم کنار و عربده ای از حنجره دادم بیرون. خدایی شد که همان لحظه عملیات شروع شد و چند تا از دوستانم سر رسیدند. حالا ما هفت، هشت نفر بودیم و او یکی. اما مگر زورمان می‌رسید! مثل شیرهای گرسنه‌ای که به گاومیش‌ها حمله می‌کنند، از سر و کله‌اش آویزان شده بودیم و می زدیمش. من که دل خونی از او داشتم، فقط گوشش را گاز می‌گرفتم و تند تند به دماغ خرطوم مانندش چنگ می‌زدم. اما او با یک حرکت ما را تاراند. دست انداخت و از نوک سلاحش گرفت و با قنداقش افتاد به جانمان. انگاری ناظم بی رحمی بود که به جان چند دانش آموز درس نخوان شلوغ افتاده است😆🤣🤣 حالا ما پیچ و تاب می‌خوریم و گریه کنان خدا را صدا می‌زدیم و او هم می‌زد. داشت دخلمان را می‌آورد که یک تیر از غیب رسید و درست خورد به پس کله‌اش و او با هیکل سنگینش تلپی افتاد روی من بدبخت. داشتم له می‌شدم که بچه‌ها آه و ناله کنان آمدند و چند تایی زور زدند انگار بخواهید یک جرثقیل را از جوی آب در بیاورید، او را از روی من انداختند کنار. حالا صدای شلیک و انفجار، زمین و زمان را لرزاند و ما هشت نفر آه و ناله کنان داشتیم پک و پهلویمان را می‌مالیدیم. لا مروت جای سالم در تن و بدمان نگذاشته بود. با هزار مکافات خودمان را به یک ماشین رساندیم و رسیدیم به اورژانس صحرایی. حالا درد و ناله یک طرف، سؤال و پرسش امدادگرها، طرف دیگه که: شما چرا به این حال و روز افتاده‌اید🤔 نگاه کنید! انگار زیر تانک رفته‌اند؛ یک جای سالم تو بدنشان نیست🤨🧐 برادر شما مجروح شدید یا تصادف کردید😩 یکی از بچه‌ها که حال و روزش بهتر از بقیه بود، با مکافات ماجرا را تعریف کرد. امایی کاش تعریف نمی‌کرد. چون تا دمیدن روز بعد که از اورژانس زدیم بیرون، از متلک‌ها و خنده اهالی اورژانس جان به سر شدیم🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ 😁 『@Asheghaneh_Shahadat
یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود برای خودش یه قبری کنده بود شب ها می رفت تا صبح با خدا راز و نیاز می کرد😍 ما هم اهل شوخی بودیم یه شب مهتابی سه چهار نفر شدیم توی عقبه گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم‌😁 خلاصه قابلمه گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش پشت خاکریز قبرش نشستیم اون بنده خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله شب می خوند دیگه عجیب رفته بود تو حال🤣 ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه بگو إقرأ ... یهو دیدیم بنده خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فکر می کرد براش آیه نازل شده🤩😂 دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت إقرأ ... بنده خدا با شور و حال و گریه گفت چی بخونم؟! رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت باباکرم بخون😁😆 ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅══╗ @Asheghaneh_Shahadat ❅ೋ❅🌸❅ೋ❅══╝
یه سربازی تازه اومده بود جبهه، یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید: وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری، برای اینکه کشته نشی چی میگی🤔 اون رزمنده هم فهمیده بود که این سرباز تازه وارده😃 شروع کرد به توضیح دادن: اولاً باید وضو داشته باشی، دوماً رو به روی قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی: اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین🤣 بنده خدا با تمام وجود گوش میداد، ولی وقتی به ترجمه جمله ی عربی دقت کرد، گفت: برادر غریب گیر آوردی؟!🤨😂 "شادی روح پاک شهیدان صلوات" ༺◍⃟🌈࿐😍❥༅••┅ @Asheghaneh_Shahadat ༺◍⃟🌈࿐😍❥༅••┅
با سلام و خداقوت به تمامی شما اعضای محترم کانال عاشقان شهادت🌹✨ با کلیک کردن بر روی هر کدام از های زیر یه هر کدام از قسمت های کانال که بخواهید می توانید دسترسی پیدا کنید👇🏻👇🏻 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 لطفا ما را همراهی کنید❤️ و در ثواب اینکار با ما شریک شوید🖐🏻 برای ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دعای الهی عظم بلاء بخوانید و در لینک زیر به ثبت برسانید https://EitaaBot.ir/counter/hvx 💜💚💜💚💜💚💜💚💜 داریم‌ بہ‌ روزهاے‌ آخر این‌ قرن‌‌ نزدیڪ‌ میشیم🦋🌸 میخواییم‌ از‌ طرف‌ شما‌‌ بھ‌ امام‌ زمان‌ هدیہ‌ بدیم‌✨🌻 هر‌ چقدر‌ دوست‌ دارید‌ حتے‌ یڪم‌ تو‌ این‌ ڪار‌ سهیم‌ بشید🌸❤️ 😍❤️ 😊 😍 🤩 کانال مارو به دوستانتون معرفی کنید😊 التماس دعای شهادت برای خادمین کانال❤