eitaa logo
اسناد المصائب
3.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
312 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
✍پاسخ : چند نکته درباره این داستان :👇 1⃣سند این داستان توسط نویسنده آن، به مرحوم شيخ مفيد نسبت داده شده است و این در حالی است که؛ در جایی از کتب شیخ مفید اشاره ای به آن نشده است. مرحوم «محمد محمدی ری شهری» در این باره می نویسد : 📋«أَنَّهَا لَم تُذكَر فِي شَي‌ءِِ مِن كُتُبِ المُفيدِ أو غيرِه من القُدماءِ» ♦️این نقل در کتاب مرحوم شیخ مفید، ذکری از آن به میان نیامده است و حتی در کتاب قدما نیز چنین نقلی وجود ندارد.(۲) 2⃣همانطور که قبلا گفته شد؛ در ميان اصحاب امام حسين(ع) فردی به نام «هلال بن نافع» وجود ندارد. هلال بن نافع، نه تنها در بين ياران امام حسين(ع) نبود، بلكه برعكس، نام مردی از دشمنان امام حسين(ع) و از سربازان عمر بن سعد بود که برخی مقاتل، شهادت امام حسین(ع) در قتلگاه را از گزارش او نوشته اند.(۳)(۴) 3⃣اما شخصی دیگر به نام «نافع بن هلال» که تشابه اسمی به «هلال بن نافع» دارد، از یاران امام حسین(ع) بود که در رکاب حضرت(ع) شهید شد و شیخ مفید نیز، در کتاب خود، تنها از رشادتها و جهاد و شهادت او در روز عاشورا، سخن به میان آورده است. شیخ مفید می نویسد : 📋«وَ بَرَزَ نَافِعُ‏ بْنُ‏ هِلَالٍ‏ وَ هُوَ يَقُولُ‏ : أَنَا ابْنُ هِلَالٍ الْبَجَلِي، أَنَا عَلَى دِينِ عَلِي(ع) فَبَرَزَ إِلَيْهِ مُزَاحِمُ بْنُ حُرَيْثٍ فَقَالَ لَهُ : أَنَا عَلَى دِينِ عُثْمَانَ! فَقَالَ لَهُ نَافِعٌ : أَنْتَ عَلَى دِينِ الشَّيْطَانِ وَ حَمَلَ عَلَيْهِ فَقَتَلَهُ» نافع در روز عاشورا نیز همانند دیگر یاران امام حسین(ع)، پا به میدان نهاد، در حالی که این چنین رجز می خواند : «اَنَا عَلَی دِینِ عَلِیِّ(ع)!» و در مقابل او شخصی از سپاه ابن زیاد به نام مزاحم بن حدیث رجز می خواند و می گفت : «اَنَا عَلَی دِینِ عُثمَانَ!» نافع بن هلال گفت : تو بر دین شیطانی! سپس نافع با شمشیر بر او حمله کرد؛ او را به هلاکت رساند.(۵) اما خبر ساختگی این چنینی، در کتب و آثار شيخ مفيد و ديگر آثار معتبر وجود ندارد. 4⃣در مورد ملاقات امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) در درون خیمه، در شب عاشورا، روایتی است که ابوحمزه ثمالی که از امام سجاد(ع) نقل می کند که؛ در شب عاشورا، عمه ام زینب(س) از من پرستاری می کرد و امام حسین(ع) در گوشه ی خیمه، ابیاتی که نشانگر فانی بودن دنیا و یاد مرگ باشد را با خود زمزمه می کرد. زینب(س) که متوجه شده بود، بیمناک و پریشان خاطر شد و امام حسین(ع) به ایشان دلداری داد و فرمود : 📋«يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ» ♦️اى خواهرم! شيطان حلم و صبر شما را نگيرد.(۶) و بقیه ماجرا، که اشاره ای به رد و بدل شدن این سخنان فوق نشده است. 5⃣پس عزاداری «شاه حسین گویان» هیچ پشتوانه تاریخی ندارد و از یک نقل جعلی منشاء گرفته است. و باید به این نکته دقت کرد که؛ عزاداری برای امام حسین(ع) از فروعات مذهب شیعه است و دلایل زیادی آن را تائید می کند و مصادیق زیادی هم درباره نوع عزاداری در روایات آمده است. گاهی عزاداری برای اهل بیت(علیهم السلام) گریستن و گریاندن و خود را به حالت گریه زدن است. گاهی به گفتن یک بیت شعر است و گاهی هم اینکه انسان قلبا این مصیبت را لمس کند و از درون محزون باشد. هر چند عزاداری خود از شعائر است، منتهی باید در چارچوب مناسب انجام شود و عزاداری ها تا زمانی که با اصلی از اصول اسلام و آیه و روایتی که در سنت آمده است، تنافی نداشته باشد، اشکالی ندارد و عرف های مختلف می توانند، شیوه های مختلفی را برای برپایی مراسم عزا داشته باشند. حتی عزاداری به صورت سینه زنی و زنجیر زنی که غالبا عزاداری ها به این صورت انجام می پذیرد، آن نیز یک نوع عزاداری که عرف آن را پذیرا شده است. اما این نوع عزاداری یعنی «شاه حسین گویان» که از یک نقل بی سند نشات گرفته و مانند قمه زنی که طرفداران آن، به ادعایی بی سند و جعلی استناد می کنند و اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهّر امام حسین(ع) را دلیل کار خود می دانند، (که مفصل در بخش گفته شد) استناد می کنند. در ضمن ؛ حتی به فتوای برخی از مراجع عظام از تلفظ ناقص نام مبارک ائمه اطهار(علیهم السلام) باید اجتناب کرد. و واقعا این چه معنایی دارد؟!! «شاخ‌سی» (شاه حسین)! «واخ‌سی» (وای حسین)! در این باره بیان می کنند که؛ «این مداحی شما، نوحه خوانی شما، باید حکم یک منبر آموزنده را داشته باشد!» «باید در نوحه خوانی ها مضامین اسلامی و انقلابی و قرآنی گنجانده شود. حسین وای گفتن هیچ فایده‌ای ندارد!!» 📚منابع : ۱)الدمعة الساكبة بهبهانی، ج۴، ص۲۷۳ ۲)الصّحيح من مقتل سید الشهداء(ع) محمدی ری شهری، ج۱، ص۴۶ ۳)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۷۵ ۴)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۸ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۳ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۳ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ الخَزرَجِی وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅«عمرو بن جُناده» فرزند «جُنادة بن کعب» بود. جناده از صحابه حضرت رسول اکرم(ص) و از شیعیان امام علی(ع) بود که در جنگ صفین حضور داشت و از مکه با خانواده اش به خدمت امام حسین(ع) شرفیاب شد و در روز عاشورا در حمله اول به فیض شهادت نایل آمد.(۱) پس عمرو به همراه مادرش بحریّه دختر مسعود خزرجی که از زنان شجاع و فداکار بود، باقی ماند. او در روز عاشورا ۲۱ سال داشت.(۲) مادرش به او گفت : 📋《أُخرُج يَا بُنَيَّ وَ قَاتِل بَينَ يَدَي ابنِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 ♦️پسرم! عازم میدان شو! و از پسر رسول خدا(ص) دفاع کن و او نیز خارج شد. امام حسین(ع) هنگامی که او را دید، فرمود : 📋《هَذَا شَابُّ قُتِلَ أَبُوهُ وَ لَعَلَّ اُمُّهُ تُكرِهُ خُرُوجَهُ》 ♦️پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد. عمرو عرض کرد : 📋《إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی》 ♦️مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم. به دنبال این سخن، امام حسین(ع) به او اذن میدان داد، و او به میدان رفت و این رجزِ را خواند : 📋《أَمِیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمِیرُ سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذِیرِ عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ وَالِدَاهُ فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظِیرِِ لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحَى لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیرِِ》 ♦️امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است. على(ع) و فاطمه(س) پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟! طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است.(۳) خوارزمی نقل می کند که آن جوان در میدان این رجز را خواند : 📋《أَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَ ارْمِ، هِفی عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الانْصارِ و مُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکفَّارِ خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِی محمّدٍ فَالْیومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ وَالْیوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاشْرارِ طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ وَالله رَبّی‌ لاأَزالُ مُضَارِباً لِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتَّارِ هَذَا عَلی الْیوْمَ حَقَّ واجِبٌ فِی‌ کُلِّ یوْمٍ تعانُقٌ وَ حَوارِ》 ♦️راه نَفَس را بر پسر هند تنگ می‌کنم و تیر به گلوی او می‌زنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزه‌ هاشان را در زیر گرد و غبار میدان جنگ‌ از خون کافران رنگین کردند. در زمان پیامبر اکرم(ص) نیزه‌ها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین می‌شود. امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند؛ و در صدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در جنگ‌ بدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزه‌های برافراشته پنهان کردند. به خدا سوگند پیوسته فاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.(۴) 📋《فَقَاتَلَ حَتَّى قُتِلَ وَ حُزَّ رَأسُهُ وَ رُمِي بِهِ إلَى عَسكَرِ الحُسَينِ(ع) فَحَمَلَت اُمُّهُ رَأسَهُ وَ قَالَت: أَحسَنتَ يَا بُنَيَّ! يَا سُرُورَ قَلبِي وَ يَا قُرَّةَ عَينِي! ثُمَّ رَمَت بِرَأسِ ابنِهَا رَجُلاً فَقَتَلَتهُ وَ أَخَذَت عَمُودُ خَيمِةِ وَ حَمَلَت عَلَيهِم》 ♦️این جوان جنگید تا اینکه به شهادت رسید و دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى سپاه امام(ع) پرتاب کرد. دراین هنگام؛ مادرش سر فرزندش را برداشت و او را تحسین کرد و سر پسرش را بر مردى از سپاه ابن سعد کوبید و آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد : 📋《أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة》 ♦️با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولى در حمایت از فرزندان فاطمه(س) گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم. 📋《ضَرَبَت رَجُلَينِ فَقَتَلَتهِمَا فَأَمَرَ الحُسَينِ(ع) بِصَرفِهَا وَ دَعَا لَهَا》 ♦️در این حمله دو نفر از آنها کشته شدند و امام حسین(ع) مادر آن جوان را به خیمه بازگرداند و برایش دعا کرد.(۵) در زیارت ناحیه غیر معروفه نام او و پدرش آمده است : 📋«السَّلَامُ عَلَی جُنَادَةِ بنِ کَعبِ الاَنصَارِی الخَزرَجِی وَ ابنِهِ عَمرِوِِ بنِ جُنَادَةِ» ♦️سلام بر جناده بن کعب انصاری و پسرش عمرو بن جناده!(۶) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۳۲۷ ۲)مقتل الحسین(ع) مقرم، ج۱، ص۲۵۳ ۳_۵)تسلية المُجالس كركی حائری، ج۲، ص۲۹۸ ۴)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۲۶ ۶)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِیِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷🔹 ✅یکی از یاران امام حسین(علیه السلام) که در روز عاشورا به شهادت رسید، «سعید بن عبدالله حنفی» است. او از چهره های سرشناس نهضت عاشورا و از دعوت کنندگان امام حسین(علیه السلام) به کوفه بود که به هنگام ورود جناب مسلم به کوفه، مردم را برای بیعت با مسلم بسیج کرد. او نیز همانند زهیر در شب عاشورا حماسه سرود و به هنگام اجازه امام حسین(علیه السلام) برای انصراف و بازگشت چنین گفت؛ 📋《لَا نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِیکَ وَ اللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَهُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً》 ♦️تو را وا نمی‌گذاریم تا خداوند بداند که در نبود رسول خدا(ص) با دفاع از تو حرمت او را نگه داشتیم. به خدا اگر بدانم که کشته می‌شوم، سپس زنده می‌گردم، سپس سوزانده می‌شوم و خاکسترم را بر باد می‌دهند و هفتاد بار با من چنین می‌کنند، از تو جدا نمی‌شوم تا در راه تو کشته شوم و چرا نه، که جز یک بار کشته شدن نیست و بعد از آن کرامت بی‌انتهاست.(۱) در روز عاشورا وقتی هنگام نماز شد، حضرت(ع) برای اقامه ی نماز خوف برای در امان ماندن از تیرهای دشمن، به ناچار، به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود که در حین اقامه ی نماز، جلوتر از همه بایستند و دیگران هم پشت آنان برای اقامه نماز قرار بگیرند. سعید به عنوان سپر مقابل امام(ع) قرار گرفت. 📋《وَ يَقِيهِ السَهَامَ بِنَفسِهِ》 ♦️او به تنهایی تمام تیر ها را می گرفت.(۲) و در نقلی آمده است : 📋《کَانَ لَا یَأْتِی إِلَى الْحُسَیْن‏(ع) سَهْمٌ إِلَّا اتَّقَاهُ بِیَدِهِ وَ لَا سَیْفٌ إِلَّا تَلَقَّاهُ بِمُهْجَتِهِ فَلَمْ یَکُنْ یَصِلُ إِلَى الْحُسَیْنِ(ع) سُوءٌ حَتَّى أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ》 ♦️تیری به سمت امام حسین(علیه السلام) پرتاب نمی شد مگر اینکه با دست آن را مهار می کرد و شمشیری به سمت امام حسین(علیه السلام) نشانه نمی رفت مگر اینکه با خون قلب سعید در تماس بود. پس به این ترتیب تا اتمام نماز، اجازه نداد که تیری به امام(ع) اصابت کند، تا اینکه خود به جراحات شدیدی مبتلا شد و از شدت جراحت از حرکت باز ایستاد. سپس زمانی که نماز به پایان رسید، سعید به زمین افتاد و گفت : 📋《يَابنَ رَسُوُلِ اللهِ(ص)! أَ وَفَيتُ؟》 ♦️ای فرزند رسول خدا(ص)! آیا به عهد خود وفا کردم؟(۳) 📋《فَاَستَعبَرَ الحُسَينُ(ع) بَاكِيَاً》 ♦️قطرات اشک در حالی که امام(ع) گریست در چهره ی مبارک ظاهر شد.(۴) و فرمود : 📋《نَعَمْ! [رَحِمَكَ اللهُ] أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّةِ! فَاقْرَأْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) عَنِّی السَّلَامَ!》 ♦️آری، وفا کردی! خدا تو را رحمت کند! تو در بهشت پیش روی من هستی!(۵) نقل شده که؛ 📋《فَوَجَدَ بِه ثَلاَثَةَ عَشَرَ سَهمَاً سِوَى مَا بِه مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ طَعنِ الرِّمَاحِ》 ♦️سعید هنگام شهادت، به جز زخم‌های شمشیر و نیزه، سیزده تیر بر بدنش بود.(۶) طبری چنین می نویسد : در روز عاشورا، امام حسین(ع) و یارانش نماز خوف را به جماعت برپا کردند. 📋《فَاستَقدَمَ الحَنَفِيُّ أَمَامَه، فَاستَهدَفَ لَهُم يَرمُونَهُ بِالنَّبلِ يَمِينَاً وَ شِمَالَاً َقائِمَاً بَينَ يَدَيهِ، فَمَا زَالَ يَرمِى حَتَّى سَقَطَ》 ♦️پس سعید بن عبدالله حنفی مقابل حضرت ایستاد و باران تیرها را از چپ و راست به جان خرید تا به حضرت(ع) اصابت نکند، همچنان بارانی از تیر پرتاپ می شد، که سعید افتاد و نقش بر زمین شد.(۷) در زیارت ناحیه مقدسه به سعید این گونه سلام داده شده است : 📋《السَّلَامُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَنَفِیّ! فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اللَّهِ الْکَرَامَهَ فِی دَارِ الْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اللَّهُ مَعَکُمْ فِی الْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ》 ♦️سلام بر سعد بن عبدالله حنفی! ای کسی جان باختی و از امام خود دفاع کردی و در قرارگاه ابدی به کرامت خدایی دست یافتی! خدا ما را در زمره‌ی شما شهیدان محشور کند و در ملکوت اعلا همراهتان سازد.(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بُوَد ذکر تو چون دعای مجیر امیری حسین و نعم الامیر 👤مقیمی 📚منابع : ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰ ۲)المجالس الفاخرة علامه شرف الدين، ص۳۴۱ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۴)المجالس الفاخرة، شرف الدين، ص۳۴۱ ۵)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۰۸ ۶)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۱ ۷)تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۶ ۸)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۷۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8️⃣بررسی صحت روضه های «هنده» و «ام حبیبه» :👇 این دو روضه جعلی و بی سند، که این روزها در محافل، در بین مداحان، دهان به دهان می چرخد بدون ملاحظه صحت یا عدم صحت آن، که به قول روضه خوانی که می گفت؛ از همه بیشتر گریه می گیرد!! 🔎حال بررسی کنیم که آیا این روضه ها صحت دارند یا نه؟!! ⁉️بعد از جواب؛ به کلیپ های مربوط به هر کدام که برخی روضه خوانان و مداحان، این روضه ها را خوانده اند، مشاهده فرمایید :👇 @AsnadolMasaeb
1⃣بررسی روضه «هنده» : مضمون دو کلیپ :👇 🎤«از سلمان نقل شده است که روزی در مدینه، عبدالله بن عامر یهودی را که از تجار معروف عرب بود، دید. همراه او دختری بود به نام هنده، که در اثر یک بیماری مادرزادی، نابینا و فلج بود. او برای درمان دخترش، پزشکان فراوانی را تجربه کرده بود، ولی نتیجه ای نگرفته بود. به همین جهت، با راهنمایی سلمان، در شهر مدینه، به خانه حضرت علی(ع) رفت تا در این خانه شفا یابد. وقتی وارد خانه امام علی(ع) شدند، و ماجرا را شرح دادند، امام حسین(ع) به درخواست امام علی(ع) ظرفى را پر از آب نمود و دست مبارک خود را در آن نهاد. سپس هند را کنار آن آب آوردند او از آب آن ظرف به بدنش مالید و پاشید و به طور کامل سلامتى خود را باز یافت از آن پس افتخار کنیزی در خانه امام حسین(ع) را پیدا کرد. بدین ترتیب، هنده با دستان کوچک امام حسین(ع) شفا یافت. پدر هند گفت : یا علی(ع)! می شود یک منّتی بر من بگذاری واین دخترم را چند ماهی برای کنیزی قبول کنی که با بچّه های شما تربیّت اسلامی شود؟!!! حضرت(ع) نیز قبول کرد. عبدالله بن عامر مسلمان شد و به شام رفت، و بعضی از شامیان از اقوام و دوستان، نیز همان جا به اسلام رو آوردند و بعدها نیز کسانی که به مدینه آمدند و سلامتی دختر را دیدند، مسلمان شدند. هند در این خانه ماند و قدری بزرگ شد و تا این مدت هم بازی زینب کبری(س) بود. تا اینکه پدرش بعد از مدتی او را از این منزل به شهر خود برد، و برخی می گویند که تا شهادت امام علی(ع) کنیز خانه علی(ع) بوده است و پس از شهادت حضرت علی(ع) برای کنیزی به خانه امام حسن(ع) رفت. به هر حال؛ در زمان خلافت معاویه به حسب تقدیر سر از شام در می آورد و با یزید ازدواج می کند!! امّا به جهت آن که همه خاطرات دوران کودکی و نوجوانی او متعلق به شهر مدینه و خانه اهل بیت(ع) بود، سخت به این خانه دل بسته بود. او که در شهر شام بود و از داستان حوادث کربلا خبری نداشت؛ يك وقت بر سر زبانها افتاد كه جماعتى از اسيران خارجى به شام آمده اند. اين زن از يزيد درخواست كرد به ديدار آنها برود ويزيد اجازه داد! شب فرا رسيد، فرمان داد تا كرسی اى در نصب كردند و او بر كرسى قرار گرفت و حال رقت بار آن اسيران او را كاملا متاثر گردانيد. هند سؤال كرد : بزرگ شما كيست؟ حضرت زینب(س) را نشان دادند. گفت : اى زن اسير، شما از اهل كدام دياريد؟ فرمود: از اهل مدينه! آن زن گفت عرب همه شهرها را مدينه گويد؛ شما از كدام مدينه هستيد؟  فرمود : از مدينه رسول خدا(ص )! آن زن از كرسى فرود آمد و به روى خاك نشست و گفت : اى زن اسير! تو را به خدا قسم مى دهم آيا هيچ در محله بنى هاشم آمد و شد داشته اى؟  حضرت(س) فرمود : من در محله بنى هاشم بزرگ شده ام! آن زن گفت : اى زن اسير، قلب مرا مضطرب كردى! تو را به خدا قسم مى دهم، آيا هيچ در خانه آقايم اميرالمؤمنين(ع ) عبور نموده و زينب(س) را زيارت كرده اى؟  حضرت زينب(س) ديگر نتوانست خوددارى بنمايد، صداى شيون او بلند شد فرمود : حق دارى زينب را نمى شناسى، من زينبم! در این هنگام هند بیهوش بر زمین افتاد. پس از آن که به هوش آمد حضرت زینب(س) به بالین او آمد و فرمود : اى هند برخیز و به خانه ات برو که من مى ترسم شوهرت یزید به تو آسیب برساند. هند خود را به کاخ یزید رساند و خطاب به یزید گفت : وای بر تو ای یزید! تو آل رسول(ص) را در خرابه جا داده ای؟! از آن پس او یزید را برای همیشه ترک کرد و رفت!» ✍پاسخ : در مورد جریان «هند» همسر یزید آنچه در منابع آمده، این است که او دختر «عبدالله بن عامر بن کریز بن ربیعه» بوده که کنیه اش «ام کلثوم» می باشد که در اشعار یزید ذکر شده است : 📋«إِذَا اتَّكَأْتُ عَلَى الْأنمَاطِ فِي غُرَفٍ‌، بِدَيْرِ مُرَّانَ عِنْدِي أُمِّ كُلْثُومٍ» ♦️هیچ غمی نیست، وقتی که در دیر مُرّان در غرفه‌ها بر تخت تکیه بدهم و ام‌ کلثوم در کنارم باشد.(۱) هند بعد از اینکه متوجه شد، اسرای حاضر در شام، اسرای آل رسول(ص) هستند، به مخالفت با یزید پرداخت و او را مجبور کرد که رفتارخود را نسبت به اسرای کربلا تغییر دهد! همین! یعنی در مورد هند دختر عبدالله، همسر یزید، همین اندازه، در موردش در تاریخ گنجانده شده است و پیش از این جریان و بعد از این جریان، مطلب زیادی در مورد او نیست. 👤موفق بن احمد خوارزمی(۵۶۸ق) می نویسد : بعد از ورود اسرای کربلا به شام، یزید لعین دستور داد که سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر در خانه اش بياويزند و به اهل بيت امام حسين(ع) دستور داد تا وارد خانه اش شوند. 📋«فَلَمَّا دَخَلَتِ النِّسْوَةُ دَارَ يَزِيدَ لَمْ يَبْقَ مِنْ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ لَا أَبِي سُفْيَانَ أَحَدٌ إِلَّا اسْتَقْبَلَهُنَّ بِالْبُكَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ النِّيَاحَةِ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَلْقَيْنَ مَا عَلَيْهِنَّ مِنَ الثِّيَابِ وَ الْحُلِيِّ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ عَلَيْهِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ» @AsnadolMasaeb‌ ادامه مطالب :👇
♦️وقتی زنان وارد خانه يزيد شدند، همه زنان آل معاويه به گريه و شيون و ناله بر حسين(ع) از آنان استقبال کردند و همه لباسها و زينتهای خود را درآوردند و سه روز ماتم برپا ساختند. در این هنگام؛ «وَ خَرَجَتْ هِنْدٌ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرِ بْنِ كُرَيْزٍ امْرَأَةُ يَزِيدَ شَقَّتِ السِّتْرَ وَ هِيَ حَاسِرَةٌ فَوَثَبَتْ إِلَى يَزِيدَ وَهُوَ فِي مَجْلِسٍ عَامٍّ فَقَالَتْ: يَا يَزِيدُ! أَ رَأْسُ ابْنِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَصْلُوبٌ عَلَى فِنَاءِ بَابِي؟ فَوَثَبَ إِلَيْهَا يَزِيدُ فَغَطَّاهَا وَ قَالَ : نَعَمْ! فَأَعْوِلِي عَلَيْهِ يَا هِنْدُ وَ ابْكِي عَلَى ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ صَرِيخَةِ قُرَيْشٍ» ♦️هند، دختر عبدالله بن عامر همسر يزيد سر برهنه بيرون آمد و پرده را دريد و به يزيد حمله کرد و گفت : آيا این سر پسر فاطمه(س) بر در خانه من آويخته شده است؟! يزيد او را پوشاند و گفت : آری! بر آن سر و بر پسر دختر رسول اکرم(ص) گريه کن!(۲) 👤محمد بن سعد(۲۳۰ق‌) می نویسد : وقتی يزيد، دستور داد كه سرِ امام حسين(ع) را بر درِ خانه اش بياويزند. در این هنگام؛ 📋«بَكَت اُمُّ كُلثومٍ بِنتُ عَبدِاللّه ِبنِ عامِرِ عَلى حُسَينٍ(ع) وهِيَ يَومَئِذٍ عِندَ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ! فَقالَ يَزيدُ : حُقَّ لَها أن تُعوِلَ عَلى كَبيرِ قُرَيشٍ وسَيِّدِها!» ♦️ام کلثوم دختر عبدالله بن عامر بن کریز بر امام حسین(ع) گریست و او در آن زمان همسر یزید بود و یزید گفت : او حق دارد که بر بزرگ و آقای قریش ناله بزند!(۳) و روایتی که مجلسی در مورد خواب هند در کاخ یزید را آورده است.(۴) پس، به همین میزان در مورد هند در منابع اشاره شده است. اما در مورد این داستانی که بین روضه خوانها معمول شده است؛ 1⃣اولا؛ پدر هند یعنی «عبدالله بن عامر بن ربیعه» یهودی نبوده، بلکه مسلمان بوده و پسر دایی عثمان و پدرش عامر بن کریز از آن جهت که مادر وی، «بیضاء دختر عبدالمطلب» بوده، پسر عمه رسول اکرم(ص) محسوب می شود.(۵) 2⃣عبدالله در زمان حیات حضرت رسول اکرم(ص) در مکه به دنیا آمده است. ابن سعد می نویسد : 📋«وُلِدَ عَبْداللَّه بْن عَامِرِِ بِمَكَةَ بَعدَ الهِجرَةِ بِأَربَعَ سِنِينَ» ♦️عبدالله بن عامر چهار سال بعد از هجرت پیامبر اکرم(ص) در مکه متولد شد.(۶) یعنی حدودا هم سن و سال با امام حسین(ع)! پس بدین ترتیب؛ شخصی که هم سنِّ امام حسین(ع) می باشد، چگونه می تواند دختری داشته باشد، که امام حسین(ع) که خود طفلی است، او را در سن طفولیت از بیماری شفا داده باشد؟!! در ضمن؛ عبدالله در زمان خلافت معاویه به دمشق رفت و به معاویه پیوست و یک سال قبل از مرگ معاویه، در سال ۵۹ هجری از دنیا رفت.(۷) 3⃣راوی این داستان را سلمان معرفی می کنند، در حالی که در منابع و کتب شیعه و سنی این چنین روایتی به روایت سلمان وجود ندارد. 4⃣اگر بخواهیم طبق داستان جعلی فوق قضاوت کنیم باید بگوییم که؛ این دختر اگر همسن حضرت زینب(س) باشد، پس باید حدودا زنی ۵۵_۵۶ ساله ای باشد که در نکاح یزید است و این با خلقیات رفتاری هوس آلود یزید لعین سازگاری ندارد که پیرزنی بزرگتر از خود، در نکاحش باشد! که این خیلی بعید است. 5⃣و اینکه؛ در تاریخ و در منابع اشاره ای به این مطلب نشده است که حضرت فاطمه(س) کنیزی به نام هند در خانه داشته است، همانطور که در منابع، اشاره ای به بیماری او و شفای آن توسط امام حسین(ع) نشده است و این داستان هیچ قائلی در بین مورخین ندارد. تنها نقلی که این جریان را ذکر کرده است، آن هم فقط دیدار هند با اسرای کربلا را نه قبل تر از آن، محلاتی در کتاب «ریاحین الشریعه» است که کاملا به آن خدشه وارد است.(۸) و از سرگذشت هند و چگونگی ازدواج او با یزید و قبل و بعد از آن، اطلاعاتی در دسترس نیست. و اینکه آیا هند بعد از این جریان همچنان بعنوان همسر یزید باقی ماند یا نه، مطلب مستندی در رد یا اثباتش نیست. ولی نهایت نتیجه ای که می توان گرفت اینکه؛ آنچه از مجموع گزارشات پیرامون این حوادث استفاده می شود، این است که همسرش بر او شورید و غضب کرد و یزید با دیدن این اوضاع احساس نگرانی کرد و برای آرام کردن افکار عمومی ضمن مقصر معرفی کردن ابن زیاد، سعی کرد با اهل بیت(ع) برخوردی مناسب داشته باشد. و این قصه، یک داستان جعلی و دروغی بیش نیست، که هر کسی طبق باب میل و سلیقه خود، رفته رفته به آن شاخ و برگ داده تا به این حالت در آمده است. 🔹ونکته آخر اینکه کلمه «هندة» با تاء تانیث اشتباست و کلام عرب، این اسم را همواره بدون تاء استعمال کرده است. و تاء آن در تصغیر این اسم بر می گردد، یعنی «هُنَیدة» 📚منابع : ۱)تاريخ يعقوبى، ج۲، ص۲۲۹ ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۸۱ ۳)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۱، ص۴۸۹ ۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۱۹۷ ۵)الانساب سمعانی، ج۹، ص۱۵۵ ۶)۷)الطبقات الكبرى ابن سعد، ج۵، صص۳۶-۳۳ ۸)رياحين الشريعة محلاتی، ج۳، ص۱۹۱ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا