در گلستان شهدای #اصفهان در #قطعه شهدای #کربلایپنج مزار شهیدی است که مادرش هر روز آن را با #اشک دیده شست و شو میدهد. هوا سرد باشد یا گرم، بارانی یا #آفتابی برایش فرقی نمیکند. حتی حالا که دیگر سنی دارد و افتاده شده. از بعد #شهادت پسرش پایش را از #اصفهان بیرون نگذاشته، روز ها با لباس #مشکی خود به دیدن تک پسرش میرود.
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
✨تبلیغ چهره به چهره
🍃تازه وارد اردوگاه غواصان لشکر در نزدیکی سد گتوند شده بودیم. کریم مطهرینیا جوانی را با دست نشان داد و گفت: «از آن جوان های با معرفتی است که هم میجنگد و هم درس طلبگی میخواند. تو چارتِ سازمانیِ #اشک و دعاست. گویا مهره مار دارد و بچه ها را اسیر خودش کرده است. »
☘جوان کلمن #قرمز رنگی دست گرفته بود و در گرمای ۴۵ درجه جنوب به بچه ها آب خنک میداد. آب را که با لبخند میداد دستشان ذکر «یا عظشان» از آنها طلب می کرد.
🌸وقت نماز هم که میشد کلمن را کناری گذاشت. #عمامهای به سر گذاشت و آمد جلوی بچه ایستاد و نماز خواند. بچه ها به راستی #ساعدگردان می دانستندش. می گفتند از زمانی که وارد گردان شده نماز صبح بچه ها یک دقیقه هم پس و پیش نشده است.
✨ غواص ها بوی نعنا می دهند؛ نوشته حمید حسام؛ نشر #شهیدکاظمی؛ جاپ اول ناشر-بهار ۱۳۹۸ ؛ صفحه ۱۶-۱۵ و ۱۹
#سیره_شهدا
#شهید_عبادینیا
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
باور کن، #شهید دوستت دارد..
همین که بر #مزارشان ایستاده ای ، یعنی تو را به حضور طلبیده اند..
همین که #اشک هایت روان میشود ، یعنی نگاهت میکنند..
همین که دست میگذاری بر مزارشان ، یعنی دستت را گرفته اند..
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ، یعنی وجودت را خوانده اند..
همین که #قولِ_مردانه میدهی ، یعنی تو را به #هم_رزمی قبول کرده اند..
#باور_کن ،شهید #دوستت_دارد..
که میان این شلوغی های #دنیا هنوز گوشه ی #خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
#اللهم_ارزقنا_توفیق_شهادت_فی_سبیلک
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
#وصیت_شهدا
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
1.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید محرم ترک اولین شهید مدافع حرم
دست نوشته #شهید_محرم_ترک، اولین شهید مدافع حرم:
🔺امروز از ساعت چهار عصر به یکباره دلم گرفت، به یاد دخترم فاطمه و همسرم که امروز تقریبا هشتاد روز است که آنها را ندیده ام افتادم.
🔺عکسها و فیلمهایی که از فاطمه داشتم را نگاه میکردم و در دلم به یاد حضرت رقیه(س) افتادم و این که چه کشید این خانم سه ساله ...
🔺در همین حال بودم که یکباره تلفن به صدا درآمد، با صدای تلفن حدس زدم حتما همسرم هست که تماس گرفته!
🔺حدسم درست بود ولی بدون این که صحبتی کند گوشی را به دخترم داد دیدم که گریه امانش نمیدهدگفتم چی شده خانم طلا، باباجانی؟ دختر بابا چی شده چرا گریه میکنی؟!
🔺گفت: بابایی دلم برات سوخته کی میایی، من دوسِت دارم، بیا بابایی دیدم حال فاطمه خیلی بد بود شروع کردم به نوازشِ فاطمه خواستم حواسش را پرت کنم، گفتم: برای بابایی شعر می خونی؟
🔺در حالی که فاطمه متوجه نشود آرام #اشک می ریختم، اشکم برای سه ساله امام حسین بود برای وقتی که بهانه بابا را گرفت و سر پدر را برایش آوردند...
#شهید_محرم_ترک🌷
#سالروز_شهادت
🇮🇷#جهادتبیین
🇮🇷#سلام_برشهیدان
🇮🇷#پای_کار_انقلاب
🇮🇷#لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷#در_آرزوی_شهادت
🇮🇷#یازینب
┏✿○•━━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━━✿•○┛
هر گاه که خواستم زندگیاش را بخوانم، #اشک هایم بر گونه هایم هجرت میکردند.
اشک هایی گرم و مزاحم که باعث میشد عکس رخسار پر فروغش را تار ببینم.
هرسخنم با او، با این جمله شروع میشد، بارالها تا چه حد میتوان خوب بود؟
تا چه حد میتوان #عاشق شهــــادت بود؟
تا چه حد میتوان لحظهشماری کرد برای رسیدن به #معشوق؟
او در نهایت به معشوقش رسید، و چه بسیار معشوق زیبایی
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی همه جا غیرِ خدا هیچ ندیدند
#شهید #علیرضا_نوری
✍️نویسنده: #بنت_الهدی
📆 تاریخ تولد : ۵مرداد ۱۳۶۶
📆 تاریخ شهادت : ۲۹اسفند ۱۳۹۳ سوریه شیخ هلال
🥀مزار : گلزار شهدای نجف آباد
#گرافیست_الشهدا
#مدافع_حرم #سوریه
┏✿○•━━━━┓
🌺 @Atereparvaz
┗━━━━✿•○┛