#کلام_معصوم علیهالسلام
🕌 قداست تربت امام حسین علیهالسلام در کلام رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله
ابنقولویهقمی به اسناد خود از أبابصیر نقل میکند که امام صادق علیهالسلام فرمودند:
⭕️ روزی جبرئیل نزد رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله آمد در حالى که #امام_حسین علیهالسلام در مقابل آن حضرت بازى میکردند؛ پس به ایشان خبر داد که به زودی امّت شما، حسین را خواهند کشت! رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از این خبر به جزع و ناله آمدند؛ #جبرئیل علیهالسلام عرض کرد: «آیا مایلید زمینی که حسین علیهالسلام در آن کشته میشود را به شما نشان دهم؟» در این هنگام، فاصلهی بین مکان رسول خدا و جایی که سیدالشهداء علیهالسلام در آن کشته میشوند (محل دفن حضرت) فرو رفت، به طورى که این دو مکان به هم رسیدند؛ سپس حضرت ختمی مرتبت مقدارى از تربت و خاک آن مکان را برداشتند و سریعتر از چشم به هم زدنی زمین دوباره گسترده شد و رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از آن مکان خارج شدند در حالی که میفرمودند: «خوشا به حال تو ای سرزمین از خاکی که داری! خوشا به حال کسى که در اطراف و حوالى تو کشته میشود!»
🔹حضرت امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: وزیر سلیمان (آصف برخیا) نیز چنین کرد (که ماجرایش در آیه ۴۰ سوره مبارکه نمل آمده است)؛ یعنی #اسم_اعظم خدای تعالی را به زبان آورد و در زمین خسف پدید آورد و تمام پستى و بلندیهای بین تخت سلیمان و عرش (بلقیس) فرو رفت، به طوری که این دو قطعه از زمین با هم تلاقى شدند! سلیمان گفت: «(پس آن عرش چنان کشیده شد که) تصوّر نمودم از زیر تخت من خارج شده است!» و سریعتر از چشم به هم زدنی زمین گسترده شد.
📜 کامل الزیارات (ابنقولویه)، ص۵۷
الأمالی (شیخطوسی)، ص۳۱۴
جناب ام سلمه گوید: در خواب، رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله را آشفتهحال و خاکآلوده دیدم و علّت این حالشان را پرسیدم؛ فرمودند: «فرزندم حسین و اهل بیتش کشته شدند و اکنون از دفن آنان فارغ شدم.» ناگهان از خواب پریدم و سراغ شیشهی تربت حسین علیهالسلام که جبرئیل از #کربلا به رسولخدا داده بود رفتم؛ که حضرت هم به من سپرده و فرموده بودند: «هرگاه این خاک تبدیل به خون شد، بدان که فرزندت حسین علیهالسلام کشته شده است.» پس به تربت نگاه کردم و دیدم به خون تازه مبدّل شده و دانستم که اکنون امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیده است.
📜 مناقب (ابنشهرآشوب)، ج۴، ص۵۵
اثبات الهداة (شیخحرعاملی)، ج۱، ص۳۲۶
{ @AyatollahBahrololom }
#اشعار
اى عروج سينههاى سوخته!
اى خدا را آخرين اندوخته!
اى ملائك را سپهدار و ولى!
از نگاه توست دلها منجلى
اى خدا را آخرين سردار دين
عشق تو باشد محك بر #مؤمنين
اى ملاك برترىّ شيخ و شاب
بر عنايتهاى حق هستى تو باب
اى #كمال هستى و سير وجود!
اى مِلاك هستىِ بود و نبود
اى مطاف حاجیانِ راستین!
اى امام و سرور اهلِ يقين!
وصف تو در عالم بالاستى
مدح تو ذکر لب زهراستى
نصر تو بر دين حق فَر مىدهد
#عشق تو بر نخل جان بَر مىدهد
آنکه دین باشد از او باقی تویی
بر شراب طُهرِ حق ، ساقی تویی
در كجايى اى #غريب اين ديار؟
بر قلوب خستهی ما ده قرار
در كجايى اى عزيز عسكرى؟
خادمت باشند شمس و مشترى
اى فروغ عارفان با صفا!
در مدينه ساكنى يا #كربلا؟
سیدی! در مسجد حَنّانهاى؟
یا به شهر سامِرا در خانهاى؟
كى شود روزىِّ من ديدار تو؟
استماعِ شِکرّین ، گفتار تو؟
«لَيتَ شِعرى» در كجايى اى طَهور!؟
كن دعايى بهر تسريع #ظهور
«لَيتَ شِعرى» در كجايى اى امام!؟
بر تو از جنّ و ملک بادا سلام
پيشگامان ولايت حاضرند
از براى محو دشمن قاهرند
در كجايى اى خلايق را تو أَب!؟
غير تو نبوَد #محبان را طلب
آن قدر گيرم نشانت كو به كو
تا نشينم در حضورت رو به رو
«آن قدر در مىزنم اين خانه را
تا ببينم روى #صاحب_خانه را»
«لَيتَ شِعرى» در كجايى اى انيس!؟
با گرامى مام خود باشى جليس؟
آن گرامى مادرت تنها بود
او قرين غصّه و غمها بود
مادرى بهر امامش عارفه
بانویی کانونِ مهر و عاطفه
مادرى كز بهر شويش جَهد داشت
بر #كتاب_زندگى حق مىنگاشت
در كتاب زندگى نام #على
با نداى فاطمه گشته جلى
خطبههاى آتشين #فاطمه
روشنى بخشاند بر دلها همه
«كوچكا»! بر دخت احمد كن سلام
«بَضعَةٌ مِنّى» بود خيرالكلام
{ @AyatollahBahrololom }
#اشعار
🚩 گوش کن از لیتکم دارم سخن...
باز یاد کربلا آمد به سر
دلشده از یاد مولا در بدر
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحبخانه را
بَه چه رویی شمس از او مُقتبس
در طریق معرفت #فریادرس
گوش کن از لیتکم دارم سخن
شرح و تفسیری ز قول ممتحن
گر بپرسی باز از کرب و بلا
گویمت فَاخلَع بخوان از ابتدا
آیهی فَاخلع مگر نشناختی
تو چرا با نفس دونت ساختی
کربلا بر ضد امر نفسهاست
کربلا منجی حُر مصباح ماست
کربلا کرب و بلا با هم شدند
اولیاء #لبیک گوی غم شدند
امتیاز کربلا در علم اوست
کارهایش بالیقین با اذن هوست
کربلا بازار مردان خداست
رونق اش الحق که تا اوج سماست
عالمانه جان فروشی کردهاند
از غلوزنجیر #شیطان رستهاند
مشتری از بهر این کالا که بود
قدر این مُثمَن بگو جانا چه بود
قطرهای از خون آن #عبد سیاه
برتر است از نور انجم مهر و ماه
این مقام از حق به اینان دادهاند
ارجعی ربِّک بر ایشان خواندهاند
کار خوبان را قیاس از خود مگیر
لایقاس آمد ز گفتار امیر
کربلا عنوان یک مدرسه است
حق به این مدرسه دینش بسته است
قد اقمت شد دلیل این سخن
#کربلا درس است از یک ممتحن
کربلا تدریس حمدست و ثنا
معرفت یابی عشاق خدا
کربلا توحید را ترسیم کرد
سیر #معراج بشر تنظیم کرد
کربلا معیار حق و باطل است
زائرش جانا مصاحب با گل است
بوی گل را از که جوییم از گلاب
زائر نعش پدر دخت #رباب
از پدر بشنید آه و نالهای
ضمن آن فرمان یک برنامهای
گفت آن #دختر ز قول باب خود
کاش میدیدید امیر و یار خود
کاش میدیدید اوج غربتم
اهرمن بشکست اصل حرمتم
پس بفرمود آن امام قاطبه
لیتکم فی یوم #عاشورا همه
من طلب کردم ز دشمن جرعه آب
تیر شد بر طفل من نیکو جواب
#طفل از این اقدام گویی جان گرفت
بر خلایق سر خط فرمان گرفت
اصغرم با عشق حق پرواز کرد
مشت ارباب هوس را باز کرد
من در آن هنگامه بودم بس غریب
آه اصغر شد به #اشک مرد رقیب
شیعیان گر بر غریبی بگذرید
یا که نام شاهدی را بشنوید
یاد من باشید با اشک بصر
پیش چشم آرید غم را یک نظر
لیتکم در روز عاشورا همه
تا که میدیدید دشت علقمه
#علقمه آرام جانم را گرفت
در چنین غربت توانم را گرفت
دشمن غدار در برج کمین
دست من انداخت بر روی زمین
دست #عباس جوان دست من است
دست من دست خدای ذوالمن است
با چنین عنوان و جاه و منزلت
شد انیس غم امیر مکرمت
سرو قدی بر زمین افتاده بود
سر به زانوی ولا بنهاده بود
فاطمه بر کار او احسنت گفت
غنچهی کرب و بلا از وی شکفت
یاحسین ای عاشق از روز وجود
ای بقای حمد و اکمال سجود
یاحسین ای هادی روز الست
اصل هستی با #بقایت گشته هست
یاحسین ای هندسه بهر بشر
ای تو الگوی وفا صبر و ظفر
ای شریف بن شریف اصل شرف
ای سرور مرتضی میر نجف
لیتکم از قول تو بشنیدهایم
لیتنا از جان و دل ما گفتهایم
یعنی ای کاش ای عزیز #فاطمه
کربلا بودیم بهر تو همه
لیتنا ما هم حبیبت میشدیم
کشتهی راه و طریقت میشدیم
بهرهای از #سابقون میداشتیم
بهر عقبا ما گلی میکاشتیم
لیتنا ما بیبهانه میشدیم
در قبال نفسها ، نه میشدیم
نفس ما را کشتهی خود کرده است
در مسیر شیطنت افکنده است
کاش ما بودیم روز هروله
همچو سدی روبروی #حرمله
کاش ما هم یک سره در میزدیم
بوسه بر نعلین اکبر میزدیم
لیتنا در علقمه بودیم ما
#خادم پور علیِّ مرتضی
کاش شمشیری برای حق بُدیم
شیعه آن آیهی مطلق بُدیم
آیهی مطلق تو هستی #یاحسین
دست تو مشکل گشای نشأتین
کاش میماندیم زیر آفتاب
جای طفلان جای زینب یا رباب
کاش ما آب آور #اصغر شدیم
مرهمی بر غصهی مادر شدیم
کاش میگشتیم آب از شرم یار
تائب راه ولیِّ کردگار
جان ما در راه تو اهدا شدی
تا وصول تاج کرَّمنا شدی
وا مصیبت ما چنین درماندهایم
از سروش آسمانی ماندهایم
حیف و صد حیف از چنین دوری ما
#غفلت اندر غفلت و کوری ما
آفرین بر خطبههای آتشین
که بر اصحابت ببودی دلنشین
مرحبا بر این همه وعظ و خطاب
با چنین تأثیر مثل آفتاب
کاش ما هم قلبمان اسرار داشت
ارتباطی با #امیر و یار داشت
کاش ما هم ناممان پروانه بود
عقلمان مدهوش آن گلخانه بود
لیتنا ما عبد اسود میشدیم
در قبال دشمنت سد میشدیم
کاش ما هم دل به دریا میزدیم
قرعهای با نام #مولا میزدیم
قرعهی ما پاسخش از نور بود
نام ما با نام تو ممهور بود
لیتنا بودیم یوم اضطراب
جسممان از عشق تو میگشت آب
کاش در آن #عشق بریان میشدیم
جای اطفالت پریشان میشدیم
سود میبریدم از نور هدی
رأسمان میگشت از تنها جدا
از دل و جان اربا اربا میشدیم
شارح قول فتحنا میشدیم
قطره قطره خونمان فریاد داشت
بر کتاب دل حدیثت مینگاشت
کرد #کوچک شرح این گفته تمام
کربلا دین است باقی والسلام
📜 اشعار در شرح پیام "لیتکم فی یوم عاشورا..." و شرح "یا لیتنا کنا معکم..."
✍️ سروده شده در ۱۴۳۱ ه.ق - کربلاء مقدسه
{ @AyatollahBahrololom }
#اشعار
🚩 گوش کن از لیتکم دارم سخن...
باز یاد کربلا آمد به سر
دلشده از یاد مولا در بدر
آنقدر در میزنم این خانه را
تا ببینم روی صاحبخانه را
بَه چه رویی شمس از او مُقتبس
در طریق معرفت #فریادرس
گوش کن از لیتکم دارم سخن
شرح و تفسیری ز قول ممتحن
گر بپرسی باز از کرب و بلا
گویمت فَاخلَع بخوان از ابتدا
آیهی فَاخلع مگر نشناختی
تو چرا با نفس دونت ساختی
کربلا بر ضد امر نفسهاست
کربلا منجی حُر مصباح ماست
کربلا کرب و بلا با هم شدند
اولیاء #لبیک گوی غم شدند
امتیاز کربلا در علم اوست
کارهایش بالیقین با اذن هوست
کربلا بازار مردان خداست
رونق اش الحق که تا اوج سماست
عالمانه جان فروشی کردهاند
از غلوزنجیر #شیطان رستهاند
مشتری از بهر این کالا که بود
قدر این مُثمَن بگو جانا چه بود
قطرهای از خون آن #عبد سیاه
برتر است از نور انجم مهر و ماه
این مقام از حق به اینان دادهاند
ارجعی ربِّک بر ایشان خواندهاند
کار خوبان را قیاس از خود مگیر
لایقاس آمد ز گفتار امیر
کربلا عنوان یک مدرسه است
حق به این مدرسه دینش بسته است
قد اقمت شد دلیل این سخن
#کربلا درس است از یک ممتحن
کربلا تدریس حمدست و ثنا
معرفت یابی عشاق خدا
کربلا توحید را ترسیم کرد
سیر #معراج بشر تنظیم کرد
کربلا معیار حق و باطل است
زائرش جانا مصاحب با گل است
بوی گل را از که جوییم از گلاب
زائر نعش پدر دخت #رباب
از پدر بشنید آه و نالهای
ضمن آن فرمان یک برنامهای
گفت آن #دختر ز قول باب خود
کاش میدیدید امیر و یار خود
کاش میدیدید اوج غربتم
اهرمن بشکست اصل حرمتم
پس بفرمود آن امام قاطبه
لیتکم فی یوم #عاشورا همه
من طلب کردم ز دشمن جرعه آب
تیر شد بر طفل من نیکو جواب
#طفل از این اقدام گویی جان گرفت
بر خلایق سر خط فرمان گرفت
اصغرم با عشق حق پرواز کرد
مشت ارباب هوس را باز کرد
من در آن هنگامه بودم بس غریب
آه اصغر شد به #اشک مرد رقیب
شیعیان گر بر غریبی بگذرید
یا که نام شاهدی را بشنوید
یاد من باشید با اشک بصر
پیش چشم آرید غم را یک نظر
لیتکم در روز عاشورا همه
تا که میدیدید دشت علقمه
#علقمه آرام جانم را گرفت
در چنین غربت توانم را گرفت
دشمن غدار در برج کمین
دست من انداخت بر روی زمین
دست #عباس جوان دست من است
دست من دست خدای ذوالمن است
با چنین عنوان و جاه و منزلت
شد انیس غم امیر مکرمت
سرو قدی بر زمین افتاده بود
سر به زانوی ولا بنهاده بود
فاطمه بر کار او احسنت گفت
غنچهی کرب و بلا از وی شکفت
یاحسین ای عاشق از روز وجود
ای بقای حمد و اکمال سجود
یاحسین ای هادی روز الست
اصل هستی با #بقایت گشته هست
یاحسین ای هندسه بهر بشر
ای تو الگوی وفا صبر و ظفر
ای شریف بن شریف اصل شرف
ای سرور مرتضی میر نجف
لیتکم از قول تو بشنیدهایم
لیتنا از جان و دل ما گفتهایم
یعنی ای کاش ای عزیز #فاطمه
کربلا بودیم بهر تو همه
لیتنا ما هم حبیبت میشدیم
کشتهی راه و طریقت میشدیم
بهرهای از #سابقون میداشتیم
بهر عقبا ما گلی میکاشتیم
لیتنا ما بیبهانه میشدیم
در قبال نفسها ، نه میشدیم
نفس ما را کشتهی خود کرده است
در مسیر شیطنت افکنده است
کاش ما بودیم روز هروله
همچو سدی روبروی #حرمله
کاش ما هم یک سره در میزدیم
بوسه بر نعلین اکبر میزدیم
لیتنا در علقمه بودیم ما
#خادم پور علیِّ مرتضی
کاش شمشیری برای حق بُدیم
شیعه آن آیهی مطلق بُدیم
آیهی مطلق تو هستی #یاحسین
دست تو مشکل گشای نشأتین
کاش میماندیم زیر آفتاب
جای طفلان جای زینب یا رباب
کاش ما آب آور #اصغر شدیم
مرهمی بر غصهی مادر شدیم
کاش میگشتیم آب از شرم یار
تائب راه ولیِّ کردگار
جان ما در راه تو اهدا شدی
تا وصول تاج کرَّمنا شدی
وا مصیبت ما چنین درماندهایم
از سروش آسمانی ماندهایم
حیف و صد حیف از چنین دوری ما
#غفلت اندر غفلت و کوری ما
آفرین بر خطبههای آتشین
که بر اصحابت ببودی دلنشین
مرحبا بر این همه وعظ و خطاب
با چنین تأثیر مثل آفتاب
کاش ما هم قلبمان اسرار داشت
ارتباطی با #امیر و یار داشت
کاش ما هم ناممان پروانه بود
عقلمان مدهوش آن گلخانه بود
لیتنا ما عبد اسود میشدیم
در قبال دشمنت سد میشدیم
کاش ما هم دل به دریا میزدیم
قرعهای با نام #مولا میزدیم
قرعهی ما پاسخش از نور بود
نام ما با نام تو ممهور بود
لیتنا بودیم یوم اضطراب
جسممان از عشق تو میگشت آب
کاش در آن #عشق بریان میشدیم
جای اطفالت پریشان میشدیم
سود میبریدم از نور هدی
رأسمان میگشت از تنها جدا
از دل و جان اربا اربا میشدیم
شارح قول فتحنا میشدیم
قطره قطره خونمان فریاد داشت
بر کتاب دل حدیثت مینگاشت
کرد #کوچک شرح این گفته تمام
کربلا دین است باقی والسلام
📜 اشعار در شرح پیام "لیتکم فی یوم عاشورا..." و شرح "یا لیتنا کنا معکم..."
✍️ سال ۱۴۳۱ ه.ق - کربلاء مقدسه
{ @AyatollahBahrololom }