نکته شماره ۱۳۱
ساکن بودن صحنههای افتتاحیه، اگر نگوییم بزرگترین ایراد یک داستان که جزو سه ایراد بزرگ یک داستان هست. صحنه ساکن، صحنهای است توصیفی ولی بدون بحران. صحنهای که خواننده را درگیر نمیکند و باعث میشود مخاطب در همان سه صفحه اول، قید خواندن کتاب را بزند.
مهم نیست اشخاص داستانتان با مکانی که در آن هستند، یک شخصیت عادی و محیط عادی هستند یا نه، بلکه باید یک بحران در دل شخصیت و صحنه شما باشد.
مثلا: صدای ساز و آواز در یک ورزشگاه چیز عجیبی نیست. حتی اگر در پسزمینه آن یک فضاپیمای سقوط کرده قرار باشد. اما اگر شنوندگان گروهی اعدامی باشند که همزمان به طنابهای دارشان نگاه میکنند یک بحران ایجاد میکنیم. آیا اعدام میشوند یا از مرگ نجات پیدا میکند؟ [خیلی دلم میخواهد یکی پیدا شود و داستان این صحنه را بنویسد.]
در رمان خودم، مست جنگ هم وضعیت همینگونه است. یک شاهزاده در یک مهمانی است. (شاهزادهها معمولا به مهمانی میروند. یک صحنه عادی) اما مهمانی، مهمانی خلع شاهزادهای مست از حکومت است و همزمان در کشاکش تسلط بر یک کنیز و رام کردن یک اسب وحشی است. اینکه سرنوشت این شاهزاده مست و آن کنیز و آن اسب، بحران را در داستان ایجاد میکند.
#نکات_نوشتن
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
افتادم روی دور خواندن کتابهای حجیم.
آتش و خون ۷۸۰ صفحه
متهم دادگاه Old Bailey ۴۲۰ صفحه
الان هم یک رمان ۱۰۰۰ صفحهای!
خب حالا که رژیم صهیونیستی شروط حماس را برای آتشبس پذیرفته، دوستان ناشر انقلابی بفرمایند برنامهشان برای روزهای بعد از آتشبس چیست؟
@Azarbadir
در ششمین قسمت جمعههای روایت، جستار من را میشوید درباره آشپزی و نوشتن و ارتباط این دو در زندگی روزمره من.
این پادکستها در کانال سیکا در شنوتو قابل شنیدن است. همچینن میتوانید از طریق لینک آراساس زیر این پادکست را از پادگیرهای دیگر مثل کستباکس و گوگل پادکست بشنوید.
https://shenoto.net/feed/Seika
میتوانید از این لینک وارد کانال شوید و جمعههای روایت را گوش کنید.
https://shenoto.com/channel/podcast/Seika
امیدوارم بشنوید و لذت ببرید و حتما نظر و پیشنهادهایتان را به من انتقال دهید.
#سیکاپادکست
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
نکته شماره ۱۳۲
فصل افتتاحیه، فصل آشنایی است. فرقی ندارد رمانتان با چه تکنیکی گشوده میشود اما مهم این است که قوانین فرمی حاضر در داستان را به شکل نمونه در داستان بیاورید تا تا خواننده در فصلهای دیگر ناگکعهان با شیوههای جدید روبرو نشود و یکه نخورد.
اگر داستان شما چند زاویه دید دارد باید در همان فصل افتتاحیه، ذر تکتک صحنههایش، سلسلهای از زاویه دیدها را بیاورید تا مخاطب با همه آنها آشنا شود. اگر داستانتان لحن طنز دارد باید از همان فصل اول، حس و حال و زبان طنز در اثرتان نمود داشته باشد. اگر داستانتان ترکیبی از دو یا چند داستان موازی است باید فصل اول را با چند حادثه مجزا از هم گسترش بدهید.
مثال: داستان ما حول محور یک راهزن توبهکرده، یک زن حسابدار پرسروصدا و یک صحاف جوان میگذرد. هر کدام از آنها قصهای دارند و روی یکدیگر اثر میگذارند. در فصل اول، راهزن را هنگام توبهکردنش مشاهده میکنیم. بعد از آن به سراغ حسابدار میرویم که مشغول جر و بحث با رئیسش است و در نهایت، با صحاف آشنا میشویم که بدون حضور راهزن، با شمشیر او مشغول صحافی است.
در این مثال، باید سه وقفه داشته باشیم. وقفه زمانی، وقفه مکانی و وقفه زاویه دید تا خواننده به خوبی متوجه اجزای داستان بشود.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
همیشه بهترین معلمهای تاریخ در دوران مدرسه، آنهایی بودند که برایمان تاریخ را ملموس میکردند. با قصه تعریف کردن، ، با نقشه کشیدن، با نشان دادن فیلم، با بردن به موزه. آنجا بود که وقایع و اتفاقات انتزاعی جان میگرفتند و زنده میشدند.
رمان تاریخی هم همینگونه است. رمان تاریخی فقط یک سری اتفاقات پشت سرهم، مجموعهای حرف زدنها و اشخاص نیست. رمان تاریخی، باید زنده باشد.
ما هم در رمان تاریخی باید به همین چیزهای ملموس چنگ بزنیم. با همین چیزهای ملموس است که آن تاریخ گذشته و دور از دسترس، برایمان زنده و حاضر دیده میشود.
دایرةالمعارف مصور تاریخ تمدن، یکی از آن کتابهایی است که میتواند ذهنتان را به جرقه بیاندازد. همانطور که در زیرعنوان کتاب آمده است، این دایرهالمعارف همان مسیر همیشگی تاریخگویی را در پیش نگرفته، بلکه با معرفی ۱۰۰۰ عتیقه تاریخی، تاریخ را برای ما روایت میکند. این هزار عتیقه از دوران پیشاتاریخی آغاز میشود و تا انتهای قرن بیستم میآید. پر از چیزهای ریز و درشتی است که ما انسانها در گستره چندهزارساله تمدنمان خلق کردیم.
کتاب از نظر زمانی به زمانه ما نزدیک است و اطلاعاتش قابل اعتماد است. با این همه در جریان باشید این کتاب را ذهن مرد سفیدپوست غربی نوشته است و جای چندانی برای نگاه غیرغربی ندارد. حالا فرقی ندارد آنجا آسیای شرقی است یا آسیای غربی یا آمریکایی لاتین یا مجمعالجزایر اقیانوسیه. اما باز هم رد پای تمدن ایران باستان و تمدن اسلامی را به شکلی پررنگ در آن دید.
دایرةالمعارف مصور تاریخ تمدن مثل هر دایرهالمعارف دیگری، کتاب از یکجا شروع کردن نیست. از هر جایش بخواهید میتوانید بخوانید. لازم هم نیست یکجا بخوانیدش. در مقام یک مخاطب عادی، خواندن دایرهالمعارف، نوعی سرگرمی ذهنی است که به شما کمک میکند اطلاعات جالب و بکر وارد ذهنتان شود و برای نویسنده و هنرمندجماعت، محل جرقههای گوناگون برای آفرینش یک اثر جدید است.
ضمنا گران هم هست و گزینه مناسبی برای هدیه دادن یا هدیه گرفتن!
خلاصه که امیدوارم از خواندنش لذت ببرید و به فکر فرو بروید.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
همیشه بهترین معلمهای تاریخ در دوران مدرسه، آنهایی بودند که برایمان تاریخ را ملموس میکردند. با قصه تعریف کردن، ، با نقشه کشیدن، با نشان دادن فیلم، با بردن به موزه. آنجا بود که وقایع و اتفاقات انتزاعی جان میگرفتند و زنده میشدند.
رمان تاریخی هم همینگونه است. رمان تاریخی فقط یک سری اتفاقات پشت سرهم، مجموعهای حرف زدنها و اشخاص نیست. رمان تاریخی، باید زنده باشد.
ما هم در رمان تاریخی باید به همین چیزهای ملموس چنگ بزنیم. با همین چیزهای ملموس است که آن تاریخ گذشته و دور از دسترس، برایمان زنده و حاضر دیده میشود.
دایرةالمعارف مصور تاریخ تمدن، یکی از آن کتابهایی است که میتواند ذهنتان را به جرقه بیاندازد. همانطور که در زیرعنوان کتاب آمده است، این دایرهالمعارف همان مسیر همیشگی تاریخگویی را در پیش نگرفته، بلکه با معرفی ۱۰۰۰ عتیقه تاریخی، تاریخ را برای ما روایت میکند. این هزار عتیقه از دوران پیشاتاریخی آغاز میشود و تا انتهای قرن بیستم میآید. پر از چیزهای ریز و درشتی است که ما انسانها در گستره چندهزارساله تمدنمان خلق کردیم.
کتاب از نظر زمانی به زمانه ما نزدیک است و اطلاعاتش قابل اعتماد است. با این همه در جریان باشید این کتاب را ذهن مرد سفیدپوست غربی نوشته است و جای چندانی برای نگاه غیرغربی ندارد. حالا فرقی ندارد آنجا آسیای شرقی است یا آسیای غربی یا آمریکایی لاتین یا مجمعالجزایر اقیانوسیه. اما باز هم رد پای تمدن ایران باستان و تمدن اسلامی را به شکلی پررنگ در آن دید.
دایرةالمعارف مصور تاریخ تمدن مثل هر دایرهالمعارف دیگری، کتاب از یکجا شروع کردن نیست. از هر جایش بخواهید میتوانید بخوانید. لازم هم نیست یکجا بخوانیدش. در مقام یک مخاطب عادی، خواندن دایرهالمعارف، نوعی سرگرمی ذهنی است که به شما کمک میکند اطلاعات جالب و بکر وارد ذهنتان شود و برای نویسنده و هنرمندجماعت، محل جرقههای گوناگون برای آفرینش یک اثر جدید است.
ضمنا گران هم هست و گزینه مناسبی برای هدیه دادن یا هدیه گرفتن!
خلاصه که امیدوارم از خواندنش لذت ببرید و به فکر فرو بروید.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
سی ژانویه روز جهانی ویراستار است. این روز را به هم ویراستاران اعم از ویراستاران زبانی، صوری، محتوایی، داستانی، نشری، ترجمهای تبریک عرض میکنم.
به عنوان یک عضو کوچک جامعه ویراستاران خدمتتان عارضم اول که ممنون تبریک میگویید. خوشحال میشیم کسی در این روز به یاد ما باشد. دوم اینکه ویراستارها را به چشم مزاحم و بدتر از آن به چشم رقیب عشقیتان نبینید! یک ویراستار خوبِ کاربلد پیش از هر چیزی دوست و همراه شماست. کسی است که میخواهد اثر شما به بهترین شکل منتشر شود. فرقی هم ندارد شما نویسنده باشید یا ناشر. البته قرار نیست هرچه ویراستارتان بگوید انجام بدهید ولی از گفتوگو با ویراستارتان فرار نکنید. حتی اگر با او دلخوری شخصی دارید باز هم به این فکر کنید که او دلسوز اثر شماست.
امیدوارم اندک ویراستاران بدقول، کمکیفیت و مدعی هم سر به راه شوند و به خیل ویراستاران کاربلد و خوشقول ملحق شوند.
پ.ن: خواستم با شوخی نخنمای روز جهانی ویراستار داریم ولی روز پسر نداریم شروع کنم ولی خب زیادی نخنما است!
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
ما بالا برویم، پایین بیایم انقلاب اسلامی را هم از جنبه کمّی و هم از جنبه کیفی خوب روایت نکردهایم. این روایت هم لزوماً مسئله داستان و نویسنده نیست. مسئله ملی ماست. مهم نیست من کارگر، کارمند، دانشجو، طلبه، مدیر یا هنرمند و نویسنده هستم. ما روایت درستی از ماجرای انقلاب اسلامی ایران نداریم.
انقلاب اسلامی برای ما خلاصه شده است در برخی نقاط کلیدی و تمام. در صورتی که این یک مبارزه طولانی و حداقل پانزده ساله است. مبارزهای که از میانگین جهانی و تاریخی دیگر انقلابهای قبل و بعد از خودش، تعداد بیشتری از مردم را به صحنه تاریخ آورده است.
مجموعه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مجموعه کتابهای دارد که من اسمشان را «انقلاب اسلامی در...» میگذارم. (رفتم داخل سایتشان و دیدم برای این مجموعه عنوان خاصی نگذاشتهاند.) این مجموعه که بسیار طولانی و مفصل است در هر جلد به انقلاب اسلامی در یکی از استانها یا شهرهای ایران پرداخته است. یک نگاه کوتاه در سایتشان انداختم و دیدم درباره ارومیه و کاشان و خوی و دزفول و ایلام و بجنورد و رفسنجان و ورامین و قزوین کتاب منتشر کردهاند. مطمئنا تعداد عناوین بیشتر از این است.
هر جلد، تاریخ معاصر آن شهر یا استان را را با محوریت انقلاب اسلامی، با تفصیل و جزئیات جلو برده است. مثلا انقلاب اسلامی در شیراز که دارمش بالای ۱۰۰۰ صفحه است. هر کتاب پر است از اسناد گوناگون.
اما واقعاً این کتابها چه به درد ما میخورد؟ همه مردم ایران که در پایتخت حضور نداشته و ندارند. همه اتفاقات بزرگ را هم که مردم پایتخت رقم نزدهاند. همه ما، ورای اینکه کجای کشور عزیزمان زندگی میکنیم در تاریخ این کشور سهیم هستیم. انقلاب اسلامی فقط نکات کلیدی نیست، انقلاب اسلامی فقط اعلامیه نیست، انقلاب اسلامی، رهبری امام خمینی (ره) و تلاشهای نیروهای مبارز انقلاب است. با خواندن این کتابها میفهمیم که چگونه اتفاقات ریز و درشت، در نقاط مختلف، بر یکدیگر اثر میگذاشتند و موتور انقلاب اسلامی را جلو میبرند. با انتقال این نکات به دیگران و خودمان، میفهمیم هر کس نقش خودش را دارد و هیچکس نباید خودش را دستکم بگیرد. فرقی هم ندارد در روستایی دورافتاده زندگی کنیم یا در کلانشهر.
خواندن این کتابها به ما و جایی که هستیم هویت میدهد و احساس ارزشمند بودن میکنیم. چون میفهمیم ما و نزدیکان ما هم در این انقلاب سهمی داشتهاند و اکنون نوبت ماست که سهممان را ادا کنیم.
ضمنا این کتابها مرجع خوبی برای ایدهیابی است. فرصت خوبی با فراغ بال بخوانید و سراغ قصههایی بروید که تا قبل از شما کسی آن را تعریف نکرده است.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir
از سلطانآباد تا آذرباد
ما بالا برویم، پایین بیایم انقلاب اسلامی را هم از جنبه کمّی و هم از جنبه کیفی خوب روایت نکردهایم. این روایت هم لزوماً مسئله داستان و نویسنده نیست. مسئله ملی ماست. مهم نیست من کارگر، کارمند، دانشجو، طلبه، مدیر یا هنرمند و نویسنده هستم. ما روایت درستی از ماجرای انقلاب اسلامی ایران نداریم.
انقلاب اسلامی برای ما خلاصه شده است در برخی نقاط کلیدی و تمام. در صورتی که این یک مبارزه طولانی و حداقل پانزده ساله است. مبارزهای که از میانگین جهانی و تاریخی دیگر انقلابهای قبل و بعد از خودش، تعداد بیشتری از مردم را به صحنه تاریخ آورده است.
مجموعه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مجموعه کتابهای دارد که من اسمشان را «انقلاب اسلامی در...» میگذارم. (رفتم داخل سایتشان و دیدم برای این مجموعه عنوان خاصی نگذاشتهاند.) این مجموعه که بسیار طولانی و مفصل است در هر جلد به انقلاب اسلامی در یکی از استانها یا شهرهای ایران پرداخته است. یک نگاه کوتاه در سایتشان انداختم و دیدم درباره ارومیه و کاشان و خوی و دزفول و ایلام و بجنورد و رفسنجان و ورامین و قزوین کتاب منتشر کردهاند. مطمئنا تعداد عناوین بیشتر از این است.
هر جلد، تاریخ معاصر آن شهر یا استان را را با محوریت انقلاب اسلامی، با تفصیل و جزئیات جلو برده است. مثلا انقلاب اسلامی در شیراز که دارمش بالای ۱۰۰۰ صفحه است. هر کتاب پر است از اسناد گوناگون.
اما واقعاً این کتابها چه به درد ما میخورد؟ همه مردم ایران که در پایتخت حضور نداشته و ندارند. همه اتفاقات بزرگ را هم که مردم پایتخت رقم نزدهاند. همه ما، ورای اینکه کجای کشور عزیزمان زندگی میکنیم در تاریخ این کشور سهیم هستیم. انقلاب اسلامی فقط نکات کلیدی نیست، انقلاب اسلامی فقط اعلامیه نیست، انقلاب اسلامی، رهبری امام خمینی (ره) و تلاشهای نیروهای مبارز انقلاب است. با خواندن این کتابها میفهمیم که چگونه اتفاقات ریز و درشت، در نقاط مختلف، بر یکدیگر اثر میگذاشتند و موتور انقلاب اسلامی را جلو میبرند. با انتقال این نکات به دیگران و خودمان، میفهمیم هر کس نقش خودش را دارد و هیچکس نباید خودش را دستکم بگیرد. فرقی هم ندارد در روستایی دورافتاده زندگی کنیم یا در کلانشهر.
خواندن این کتابها به ما و جایی که هستیم هویت میدهد و احساس ارزشمند بودن میکنیم. چون میفهمیم ما و نزدیکان ما هم در این انقلاب سهمی داشتهاند و اکنون نوبت ماست که سهممان را ادا کنیم.
ضمنا این کتابها مرجع خوبی برای ایدهیابی است. فرصت خوبی با فراغ بال بخوانید و سراغ قصههایی بروید که تا قبل از شما کسی آن را تعریف نکرده است.
از سلطانآباد تا آذرباد
یادداشتهای یک نویسنده و ویراستار داستانی
@Azarbadir