eitaa logo
خرمن کلمات _ مسعود آذرباد
103 دنبال‌کننده
160 عکس
5 ویدیو
5 فایل
یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستان شهریوری! اینجا درباره نوشتن و ادبیات حرف می‌زنم، متن‌خوانی و پادکست‌های روایت هم داریم. ارتباط با ادمین @azarbadirr
مشاهده در ایتا
دانلود
راهنمای اوج گرفتن یا چگونه درست رنج بکشیم. به عنوان ویراستار داستانی، یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنم، نویسندگان کار دومی هستند. نویسندگانی که اثر اولشان را نوشته‌اند و حالا دست به قلم برده‌اند تا اثر دوم را بنویسند. نوشتن و چاپ کردن اثر به آدم یک اعتماد به نفسی می‌دهد که لازمه ادامه کار است. ذاتا چیز پسندیده‌ای است. آدم دل‌گرم می‌شود و می‌فهمد که می‌تواند یک مسیر را شروع کند و به انتها برساند. در این مدت بابت چاپ اثر اول هم تحسین شده‌اند. صرف نوشتن یک اثر و چاپ آن مخصوصا اگر به شکل حرفه‌ای باشد، اتفاق بزرگی است. اثرشان ممکن است در نشر آبرومندی هم منتشر شده باشد و حتی در بهترین حالت در مدت کوتاهی به چاپ دوم یا به نامزدی و جایزه گرفتن هم رسیده باشد. یک عالم اتفاق خوب در کمترین زمان ممکن، چی از این بهتر؟! اما چیزی که نویسندگان کار اثری معمولا فراموش می‌کنند، بزرگتر شدن مسائلشان است. آنها می‌خواهند یک قدم بزرگ رو به جلو برداشته و به همان اندازه مسائلش هم بزرگتر می‌شود. از اینجا نویسندگان به دو گروه تقسیم می‌شوند. یک گروه دچار سندروم کتاب دوم می‌شوند. سندروم کتاب دوم، باعث می‌شود نویسنده بخواهد اثر جدیدش را با دقت بیشتری بنویسد و چیزهای فنی‌تر و فرمی‌تری را تجربه کند. برای همین کندتر می‌نویسد و حتی ممکن است هیچ‌وقت به نوشتن اثر دوم خلق نرسد. گروه دوم مسیر مخالف طی می‌کنند. با اعتماد به نفس بیشتری سراغ نوشتن اثر دوم می‌روند. در یک زمان معقول و حتی گاهی زودتر اثرشان را تمام می‌کنند و آن را آماده انتشار می‌کنند. تا اینجا به خودی خود، بد نیست. من هم موافقم که یک نویسنده حرفه‌ای باید سالی یک منتشر کند. کتاب خوب یک عبارت انتزاعی است و نیاز به توضیح داد. الان می‌خواهم روی کلیدی‌ترین بخش این خوب بودن تمرکز کنم. نویسنده باید تمام تلاشش را بکند تا اثر جدیدش پیشرفت محسوسی نسبت به اثر قبلی خودش داشته باشد. پیشرفت محسوس هم در فرم، هم در محتوا. قبل دارم هیچ نویسنده‌ای نیست که همیشه اثر جدیدش بهتر از اثر قبلی‌اش باشد اما این دلیل نمی‌شود تمام تلاشمان را نکنیم. بارها و بارها با نویسندگان گروه دوم در چنین فضایی گفت‌وگو کرده‌ام و متاسفانه فهمیده‌ام که احساس دانایی کاذب دارند یا رخوت پیدا کرده‌اند و حال ندارند به خودشان فشار بیاورند. بدتر از آن، درگیر جهل مرکب شده‌اند و رنجی که کشیده‌اند آن را به بی‌راهه کشانده است! *** از سلطان‌آباد تا آذرباد یادداشت‌های یک نویسنده و ویراستار داستانی @azarbadir