فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔در مذاکرات هر زمان که اینگونه
صحبت کردن 👇👇 هست ونیست رو به فنا دادن !!!...
🎥مقتدایی: در مذاکرات پیش رو در موضعی هستیم که حتی میتوانیم حرف خود را دیکته کنیم
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجه مجلس در گفتگوی ویژه خبری:
🔸پیشبینی میشود در مذاکرات پیش رو طیف وسیعی از مسائل شکل بگیر
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📚:#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_هجدهم🎬: حضرت ابراهیم همانطور که خواسته فرزندش بود، لباس
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_بیست🎬:
پس از ماجرای ذبح حضرت اسماعیل، خداوند به حضرت ابراهیم امر کرد تا برای اقامه دین خدا، کعبه را بازسازی کند.
کعبه اولین ساختمانی که در روی زمین بنا شده بود، خانه ای چهارگوش که محاذی بیت المعمور در عرش است واز لحاظ جغرافیایی نقطه مرکزی و محور اصلی زمین است.
و چون اجتماع مؤمنین نیاز به یک محور و جهت دارد و جهت جغرافیایی زمین هم این نقطه است و تا زمانی که این اجتماع حول کعبه محقق نشود، اقامه هم صورت نگرفته پس خداوند به ابراهیم امر نمود تا خانه کعبه را که در آن زمان اثری از آن باقی نمانده بود با کمک حضرت اسماعیل باز سازی کند و این خانه در اختیار بنی اسماعیل قرار گیرد چرا که محقق شده اقامه دین اسلام بر عهده نسل اسماعیل باشد و به تمام ابناء بشر و حتی تیره بنی اسرائیل تکلیف شده حج بگذارند همانطور که حضرت آدم و نوح حج گذارد.
در اینجا داستان بنای اولیه کعبه را بازگو می کنند که اینچنین بوده است:
هنگام هبوط حضرت آدم، ایشان بر روی کوه صفا و حضرت حوا بر روی کوه مروه قرار داشت.
جبرائیل خیمه ای را بر روی ترعه (که پایه های بیت الله بود) قرار داد، ستون خیمه شاخه ای از یاقوت سرخ بود که شعاع نور آن کوه های اطراف مکه را روشن کرد.
میزان شعاع نور این ستون، محدوده حرم را معین می کرد و خداوند منتهی الیه این نور را محدوده حرم امروزین قرار داد، منتهی الیه طناب هایی که با آن ها خیمه کشیده می شد و نگه داشته می شد، محدوده مسجد الحرام را معین کرد
میخ های خیمه از سنگ های طلای ناب بهشتی و طناب های آن از موهای بافته شده سرخ رنگ بود، این اتفاقات تشریفاتی است که در لحظه هبوط، با حضور ملائکه در زمین رخ می دهد، سپس خداوند به جبرائیل فرمود که با هفتاد هزار فرشته بر زمین فرود بیایند تا این خیمه را از دسترسی ابلیس دور نگه دارند.
این ملائکه باید با آدم مأنوس باشند و به منظور تعلیم و انجام مناسک بیت به آدم کمک کنند.
و حضرت آدم به دور خیمه طواف می کرد پس جبرائیل ملائکه را در اطراف بیت گماشت تا از گزند ابلیس و دستیاران او نسبت به خیمه مراقبت کنند.
آدم و حوا چند روزی را در این خیمه سکنی گزیدند و پس از مدتی که با آن محیط آشنا شدند فرمان خروج از آن خیمه از طرف خداوند صادر شد. پس جبرائیل نازل شد و آدم و همسرش را از خیمه بیرون آورد و آن ها را در نزدیکی کوه صفا اسکان داد.
آدم و حوا از جبرائیل سوال کردند که آیا خداوند بخاطر نافرمانی گذشته مان از ما دلگیر و ناراحت است؟ (آن
ها خیال می کردند که خداوند بخاطر نافرمانی گذشته شان آن ها را از خیمه بیرون کرده است.)
جبرائیل پاسخ داد که خشم و غضب خدا متوجه شما نشده اما از فعل خداوند سوال پرسیده نمی شود. هفتاد هزار ملائکه ای که در اطراف خیمه بودند از خداوند تقاضا کردند تا در این مکان به محاذات بیت المعمور برایشان خانه ای بنا کند تا در اطراف آن طواف کنند.
پس حق تعالی به من وحی کرده که تو را از این مکان دور کرده و خیمه را بالا ببرم.
آدم پس از این کلام گفت ما به امر پروردگار راضی و خوشنود هستیم.
پس مکانت و شرافت این بیت باعث شده تا در اطراف آن هیچ خانه ی انسانی وجود نداشته باشد.
سپس جبرائیل ستون های بیت را با سنگ هایی از کوه های صفا و مروه و طور سینا و السلام که در نزدیکی کوفه قرار دارد، بالا برد که این کوه ها نقاط تمدنی مهمی در تاریخ بشر هستند.
سپس خداوند به جبرائیل امر کرد که ساخت بیت را انجام دهد. پس اولین سازنده بیت، جبرائیل است.
جبرائیل به فرمان خداوند چهار سنگ را از مواضع اربعه آورد و آن ها را بر ارکان و پایه های بیت که خداوند
معین فرموده بود قرار داد.
این نقاط همان قواعد بیت هستند.این نقطه ها که دارای ارتباط خاصی با بیت المعمور و عرش الهی بودند، توسط خداوند مشخص شده و طی تشریفات خاصی ساخته شد.
سپس به جبرائیل دستور داد که بیت را از سنگ های کوه ابوقبیس بسازد و برای آن دو درب که یکی در مشرق و دیگری در مغرب واقع می شود قرار دهد. پس از آن که ساخت بیت تمام شد جبرائیل و ملائکه به دور آن طواف کردند و چون آدم و حوا طواف ملائکه را دیدند هفت بار به دور آن طواف کردند
و اینگونه بود که کعبه بنا شد اما
پس از شروع مهاجرت ها و پس از طوفان نوح، منطقه مکه متروک شد، وسوسه های ابلیس و طرح های ابلیس هم در ماجرای متروک شدن کعبه اثر داشته است و کم کم و با مرور زمان خانه کعبه از بین می رود تا زمان حضرت ابراهیم که دیگر نشانی از آن نمانده بود و اینک خدا می خواهد خانه اش را تجدید بنا کند
ادامه دارد...
📝به قلم ط .حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
مسکو سئول را تهدید کرد
🔺معاون وزیر خارجه روسیه به کره جنوبی درباره تامین سلاح برای اوکراین هشدار جدی داد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
#شکل یا #نیت؟!
♦️ پزشکیان با سبک و سیاق سفرهایی که انجام میشد و به لحاظ شکل استقبال مردم که در نهج البلاغه صریحاً رد شده، موافق نبود./روزنامه ایران
💠 در حکمت ۳۷ نهجالبلاغه آمده است:«وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الأَنْبَارِ، فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ، فَقَالَ: مَا هَذَا الَّذِي صَنَعْتُمُوهُ؟»
زمانی که امیرالمؤمنین (ع) به سمت شام در حرکت بودند، دهقانان انبار با دیدن ایشان، از مرکب خود پیاده شدند و در پیش روی او به دویدن پرداختند. حضرت ابتدا واکنشی نشان ندادند، اما سپس فرمودند: «این چه کاری است که انجام میدهید؟»
ممکن است این سؤال در نگاه نخست عجیب به نظر برسد؛ زیرا آشکار بود که آنان به استقبال امام آمدهاند. پس چرا حضرت چنین پرسشی مطرح کردند؟ پاسخ این است که سؤال امام درباره فلسفه و انگیزه کار آنها بود، نه خود عمل ظاهری.
آنان در پاسخ گفتند: «خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا، این عادت ماست؛ ما برای احترام به امیران و بزرگان خود چنین کاری میکنیم.»
پس از شنیدن این توضیح، حضرت آنان را نهی کرده و فرمودند: «وَاللَّهِ مَا يَنْتَفِعُ بِهَذَا أُمَرَاوُکُمْ! وَ إِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلى أَنْفُسِکُمْ فِي دُنْيَاکُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فِى آخِرَتِکُمْ، این کار برای امیران شما نفعی ندارد، اما شما را در دنیا خوار و در آخرت نیز گرفتار میکند.»
نهی حضرت علی (ع) نشان میدهد که ایشان اصل عمل #استقبال را بهطور مطلق منع نمیکنند، بلکه #نیت و فلسفه پشت عمل را معیار ارزشگذاری آن میدانند. از دیدگاه ایشان، اگر چنین رفتاری از سر عادتهای غیرمنطقی و یا نوعی بزرگنمایی مفسده انگیز انجام شود، نه تنها سودی ندارد، بلکه شأن انسان را پایین میآورد و باعث خسران دنیا و آخرت میشود.
اما اگر فلسفه این عمل مبتنی بر احترام به جایگاه الهی و #ولایتمداری باشد، نه تنها ممنوع نیست، بلکه مورد تأیید و ارزشگذاری نیز قرار میگیرد. به همین دلیل، اگر مردم انبار به امیرالمؤمنین (ع) میگفتند: «ما این کار را به این دلیل انجام میدهیم که شما ولی خدا و وصی پیامبر هستید»، حضرت بهگونهای دیگر برخورد میکردند و مانع آنان نمیشدند.
شاهد آن اینست که این نگاه با رفتار #رسول_خدا (ص) و #امام_رضا (ع) نیز هماهنگ است در حالی که هر دوی این استقبال ها پرشورتر و پرجمعیت تر از استقبال مردم شهر انبار بود.
هنگامی که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت کردند، استقبال پرشور مردم را پذیرفتند و مانع آن نشدند؛ زیرا این استقبال نشاندهنده عشق و ایمان مردم به پیامبر و رسالت ایشان بود.
در نیشابور نیز امام رضا (ع) استقبال مردم را پذیرفتند و حتی به آنان حدیثی هدیه دادند. این عمل امام نشان میدهد که استقبال مردمی زمانی ارزشمند است که نیت آن بر اساس #عشق_به_ولایت و احترام به #جایگاه_الهی باشد، نه تقلید از آداب دنیوی یا عادتهای غیرالهی.
📚📚📚
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*مرحوم آغاسی انگاری زنده است.....*
*او شاعر انقلابی بود انگاری این روزهای سیاسیون منحرف الان را می دید.....!!!!!*
*روح مرحوم حاج محمدرضا آغاسی و پدر مرحومشان حاج قاسم آغاسی شاد*
*نثار روحشان فاتحه و صلوات*
.الهم صل علی محمد وال محمد
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
📢 امروز دوشنبه؛ پخش زنده سخنرانی رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان
🔹️به مناسبت هفته بسیج، صبح امروز ۵ آذرماه جمع کثیری از بسیجیان سراسر کشور با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی دیدار خواهند کرد.
✏️ سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، حوالی ساعت ۱۰:۱۵ صبح به صورت زنده و مستقیم از رسانه KHAMENEI.IR و شبکههای صدا و سیما پخش خواهد شد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹:«روز کوروش» #قسمت_چهاردهم 🎬: در خانه باز شد، دختر موهای بلند و نرمش را از دستان کنیزک خانه که داش
🌹داستان «روز کوروش»
#قسمت_شانزدهم 🎬:
خشایار شاه نگاهی به تخت های پیش رویش که مملو از جمعیت سران قبایل و استانداران سراسر ایران بود، کرد و با لحنی کشدار که مدهوشی او را به نمایش می گذارد، گفت: م..ا ملکه ای در ان..درون داریم که مانند پری های آسمانی زیباست، کلامش چونان نغمهٔ بلبلان، ادم را از خود بیخود می کند و نگاهش هر مردی را اسیر خود می گرداند، ملکهٔ ما تا این لحظه چهرهٔ زیبایش را هیچمردی به غیر از خشایارشاه ندیده و اینک من می خواهم دستور دهم تا ملکهٔ زیبایم پای به این مجلس نهد و همگان از دیدن او، هوش از سرتان بپرد و در دل به من غبطه بخورید چرا که من گوهری چون او دارم و شما را یارای بدست آوردن چون اویی نیست و سپس ادامه داد:قـــاصــد بیا د...یگر...چرا تعلل می کنی..
مردی کوتاه قد که کلاه سیاه رنگی بر سرگذاشته بود جلو آمد، تعظیم بلندی کرد و گفت: در خدمتم، بفرمایید چه کنم؟!
خشایار شاه با همان لحن گفت:ب..ه سرای ملکه برو و به ایشان ب...گو، هم اینک به نزد ما شرفیاب شوند، بگو امری مهم پیش آمده کرده که نیازمند حضور ایشان است.
قاصد دستی بر چشم نهاد و از خدمت خشایار شاه مرخص شد، پیچ و خم های حیاط شاهانه را که همه جایش به لطف مشعل های زیاد، همچون روز روشن شده بود با سرعت طی کرد تا به تالار ملکه که میهمانان زن در آنجا جمع شده بودند رسید.
جلوی تالار رفت و به کنیزک کنار در ورودی پیغام پادشاه را ابلاغ نمود تا به ملکه برسانند.
دقایقی بعد، ملکه وشتی در حالیکه پارچه ای بلند و عریض به رنگ لباسش بر سر کشیده بود و روبنده ای حریر و آبی رنگ که مزین به مهره دوزی با یاقوت و سنگ های گرانقیمت بود بر چهره زده بود،در حالیکه دو طرفش دوکنیز زیبا بود، بیرون آمد.
کالسکه ای مجلل را سوار شد و به طرف تالار سلطنتی حرکت کرد.
خشایار شاه که انگار ذهنش خالی از هر چیزی بود و فقط به یاد داشت چه دستور داده، چشمش به در تالار بود و تا متوجه ورود ملکه شد از جای برخواست، روی سکویی که بالاترین جایگاه تالار بود و از سنگ یاقوت زبرجد ساخته شده بود ایستاد، دست هایش را از هم باز کرد و با لحنی بی قرار گفت: بیا ای ملکهٔ زیبایم، بیا که اینک دل شاهانمان فقط تو را می خواهد، بیا که عنقریب است از دوریت هوش از سرمان برود، بیا و در آغوشم جای گیر که جز تو هوسی در سر ندارم..
ملکه همانطور که جلو می آمد، از شنیدن این جملات که مختص خلوتشان بود متعجب شده بود و حسی به او هشدار میداد که خطری در کمین اوست.
ملکه، از زیر روبنده حریر خیره به حرکات خشایار شاه بود و زیر لب گفت: چقدر رفتارش عجیب شده! تو را چه میشود سرورم؟! با شنیدن حرفهایت نه تنها دلمان شاد نشده،بلکه ترسی مبهم بر جانمان نشسته...
اما ملکه وشتی از عشق خشایار شاه به خود، خبر داشت و بدون توجه به هشدار درونی اش پیش رفت و امیدوار بود آن عشق آتشین خشایار شاه او را از مهلکه ای که حسش بر جانش افتاده بود نجات دهد..
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
«روز کوروش»
#قسمت_هفدهم 🎬:
ملکه وشتی از پله های مرمرین بالا رفت و روی سکوی یاقوت ایستاد.
خشایار شاه قدمی به جلو برداشت و اغوشش را بازتر نمود و میخواست نزدیک ملکه شود اما قدم هایش لرزان بود و تلو تلو میخورد، پس یکی از دست هایش را بر تخت زرینش تکیه داد و با کلماتی کشیده گفت: روبــنده از صورت زیبایت بیانداز و آن پارچه از حریر موهایت به زیر افکن تا خشایار شاه، زیباترین موجود خلقت را نشان این جمع دهد، تا همگان انگشت حیرت به دهان گیرند و بر خوشبختی پادشاه صحه گذارند، چرا که زیباترین ملکه زمین، ملکه وشتی من است..
ملکه وشتی که زنی نجیب بود و نجابت را از اجدادش به ارث برده بود و تا ان زمان هیچ مردی جز همسرش صورت و موی او را ندیده بود، تنش به لرزه افتاد و گفت: سرورم! این چه فرمایشی ست؟! من اگر زیبا هستم، فقط و فقط برای وجود نازنین شماست و شما باید از این زیبایی استفاده نمایید نه هر بیگانه ای...
همانا این کنیزکان جامعه هستند، آن فرو مایگانی که هیچ در چنته ندارند تا به ان افتخار کنند،پس خود را می آرایند و در معرض دید مردان قرار میدهند تا مردان انها را به زیبایی شان بستایند و تمام کمبودهایی که در زندگی دارند از این ستایش، مرتفع شود، من که از ان دسته کنیزکان فرومایه نیستم، من زنی زیبا و نجیبم که زیبایی ام مختص همسرم هست و نجابتم به من حکم می کند که اجازه ندهم، چشم هیچ مردی به من و زیبایی هایم افتد..
و اگر منظور پادشاه این است که با همین پوشش در کنارتان قرار گیرم تا پاسی از شب در مجلس شما و میهمانانتان باشم، همان کنم که شما فرمایید.
بچه حزب اللهی
🌹:«روز کوروش» #قسمت_چهاردهم 🎬: در خانه باز شد، دختر موهای بلند و نرمش را از دستان کنیزک خانه که داش
خشایارشاه با چشمان به خون نشسته اش نگاهی ترسناک به ملکه کرد و گفت: ملکه وشتی! تو را چه می شود؟! همیشه فرمانبردار من بودی، چرا تمرّد می کنی؟ من به شما در بین این جمع امر می کنم هم اینک روبنده از صورت بیاندازی و موهایت آشکار کنی و اگر باز هم مخالفت کنی، دستور می دهم لباس از تن بیرون کنی، آنوقت وضعت بدتر است، پس هرچه اینک گفتم سریعا انجام بده
ملکه وشتی با دست محکم پارچهٔ روی سرش را از زیر چانه گرفت و با لحنی قاطع گفت: اگر جان مرا بگیری باز هم من راضی نخواهم شد با عریان نمودن خودم، خود را هم رتبه کنیزکان سازم..
مرد خای که وقت را مناسب دیده بود و هنوز در کنار خشایار شاه بود ،آرام کنار گوشش زمزمه کرد: وای من! واویلا...ملکه از حرف پادشاه روی برتافت، همانا او مستحق مرگ است...
خشایار شاه که زیاد نوشیده بود، خیال کرد صدای مردخای الهامی از آسمان است پس باصدایی بلند فریاد زد: این زن متکبر و متمرد را به سیاهچال ببرید و سریعا سر از تنش جدا سازید تا سرمشقی شود برای دیگر زنان تا از حرف همسرشان عدول ننمایند...
و مردخای از خدا خواسته نزدیک رفت و ملکه را همراهی کرد تا سریعا سر از تنش جدا کند
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🍂🌼🍂🌺🍂🌼
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزارش زنده شبکه خبر از حسینیهٔ امام خمینی(ره) پیش از آغاز دیدار بسیجیان با رهبر انقلاب
💢دیدار هزاران نفر از بسیجیان سراسر کشور با رهبر انقلاب اسلامی تا ساعتی دیگر آغاز میشود.
💢سردار سلیمانی رئیس سازمان رئیس سازمان بسیج مستضعفی در گزارش کوتاهی از حسینیه امام خمینی درباره این دیدار سخن میگوید.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ای رهبر آزادهام، آمادهام آمادهام
مداحی حاج صادق آهنگران در حضور رهبر انقلاب
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi