eitaa logo
بچه حزب اللهی
5.8هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7هزار ویدیو
19 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 ابراهیم الصمیدایی، مشاور راهبردی نخست وزیر عراق:اگر شبه‌نظامیان عراقی (گروه‌های مقاومت) به شرایط آمریکا پاسخ مثبت ندهند و دولت دستور متلاشی کردن آنها را بدهد، این دستور با قدرت اجرا می‌شود!!! @BACHE_HEZBOLLAHi
💢 وزیر امور خارجه ترکیه در گفتگو با الجزیره:ما برای دوستان ایرانی خود احترام زیادی قائل هستیم، شاید هزاران بار این بحث را با آنها داشته ایم که حضور آنها در سوریه مانع از یک نسل کشی بزرگ در غزه نشد!! 📌دیپلماسی فشل @BACHE_HEZBOLLAHi
حسین البخیتی از اعضای مرکزی انصار الله یمن : “هدف قرار دادن غیرنظامی ها کار ساده ایست این چیزی است که صهیونیست ها، امریکا ‌انگلیس با هدف قرار دادن صنعا و حدیده طی ساعات پیش انجام دادند. و همچنین بندر الحدیده و پالایشگاه راس عیسی در غرب یمن را و همچنین نیروگاه برق طحبان و حزیز در شمال و‌ جنوب صنعا را اما آیا این ها حملات یمن به رژیم صهیونیستی و دریای سرخ را متوقف خواهد کرد؟ قطعا خیر! نظاميان يمن مصمم به ادامه عمليات خود هستند." @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
حسین البخیتی از اعضای مرکزی انصار الله یمن : “هدف قرار دادن غیرنظامی ها کار ساده ایست این چیزی است
📣 صنعا آماده طرحی جدید برای مقابله با دشمن| این نبرد ادامه خواهد داشت 🔻 محمد علی الحوثی شورای عالی سیاسی جنبش انصارالله یمن: ▫️عملیات ما ادامه خواهد داشت. اقدامات آمریکا و دیگر جهات، هیچ اهمیتی ندارد و این جنگ دنباله‌دار خواهد بود. ▫️هر قدر حملات بیشتر شود، گزینه‌های پاسخگویی بیشتری به نمایش خواهیم گذاشت. وزارت دفاع یمن اکنون در حال آماده‌سازی طرحی برای مقابله با دشمن است. @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📣 صنعا آماده طرحی جدید برای مقابله با دشمن| این نبرد ادامه خواهد داشت 🔻 محمد علی الحوثی شورای عالی
تا وقتی که پای مسئولین سیاسی دولت ایرانی به یمن باز نشده نگرانی بابت یمن نباید داشت چون اونا حق ترین پرچم آخرالزمان هستن به فرموده معصوم ، پس خودشون میدونن نباید به وعده وعید دشمن اعتماد کنن و جواب هر حمله ای که بهشون بشه رو فورا میدن مثل دیشب که هم ناو آمریکا رو زدن هم تل آویو رو ، زمانی نگران یمن و انصارلله بشید که مسئولین سیاسی ایران سفر کنن اونجا ... @BACHE_HEZBOLLAHi
⚠️ خلع سلاح مقاومت عراق در دستور کار قرار گرفت! 📸 ترور آلارم | خبر خوب از عراق برای اسرائیل و آمریکا: 📌 خبرهای خوبی از عراق منتشر می شود که حاکی از تغییر قابل توجهی در تلاش های مربوط به کنترل شبه نظامیان تحت حمایت ایران است. 📌 پس از آن که نمایندگان سازمان ملل، آیت الله العظمی سیستانی را متقاعد کردند تا با صدور فتوای جدید علیه حشد الشعبی، تنش های منطقه ای را کاهش دهد، نشانه هایی وجود دارد که تلاش هایی برای خلع سلاح شبه نظامیان در حال انجام است! @BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️ نظر مسعود پزشکیان در خصوص یارانه {حق مسلم مردم} چه بود: مُفت‌خوری! 🔻از این تفکر چه توقعی دارید جز این وضعیت تعطیلی و قطعی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اژه‌ای: اطاعت از ولی‌فقیه عاملِ وفاق است رئیس قوه قضاییه:وفاقی که همه از آن دم می‌زنند باید تعریف شود؛ وفاق ما بر سر حبل‌الله است. وفاق باید بر محور ولایت باشد. احترام به قانون می‌تواند ما را در وفاق قرار دهد. اگر همه ملتزم به قانون باشند خیلی از مشکلات و بگومگوها و دو قطبی‌ها پیش نمی‌آید. اگر به قانون اشکالی داریم و یا نقدی بر آن وارد است از مجرای قانونی آن برای اصلاح وارد شویم. تکرار می‌کنم؛ اگر قانون ابهام دارد از واضع آن بخواهیم رفع ابهام بشود @BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ توسعه یافتگی در علوم انسانی غربی دقیقا همین است. شعار زنده باد مخالف میدهند تا مخالفین از میان جمعیت سرک بکشند و شناخته شوند و بعد به مخالف بگویند؛ ساکت !!! پوسته ظاهریِ کلماتِ توسعه یافتگی، به زیورِ علوم انسانی آراسته است اما خدانکند به آن اعتراض کنید... اگر بشناسیدشان اعتماد نخواهید کرد.‎ @BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️ سندی دیگر از پفیوزی و کاسبی جماعت برانداز میگفتن خاله توماج دندونش رو تو انفرادی با نخ و سوزن عصب‌کشی کرد، الانم که انگار با استفاده از دبه‌ی آب و جارو به عنوان دمبل و هالتر بدنش رو ساخته، با غذای زندان هم رژیم رو حفظ کرده. اون نرگس محمدی هم که سرنتیپتی رفت زندان گوریل انگوریل برگشت بیرون عوضی‌های کاسب @BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ عراقچی در جلسۀ غیرعلنی مجلس چه گفت؟ ⭕️❌️⭕️❌️⭕️❌️ ⭕️ به دنبال راه حل بود! فریب تضمین ها را خورد. و از جنگی که مال او بود،گریخت. به دشمنش اثبات شد که او جنگ طلب نیست! می توانست عزتمندانه،به سمت جولان، جبهه ای باز کند و سرزمین اشغالی خود را از اسرائیل بازپس بگیرد. و در صورت شکست،سرنوشتش بدتر از الان نبود. تاریخ ثابت کرده سازشکار ببچاره است @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
⭕️ عراقچی در جلسۀ غیرعلنی مجلس چه گفت؟ ⭕️❌️⭕️❌️⭕️❌️ ⭕️ #بشار_اسد به دنبال راه حل #مذاکره بود! فریب
⭕️ خیلی‌هامون نگران حرم‌های سوریه هستیم. نمیشه پیش‌بینی دقیقی کرد اما این جولانی مثل طالبان سعی میکنه وجهه‌ی ظاهری خودش رو حفظ کنه چون میخواد حکومت کنه! بنابر این شاید به نمادهای شیعیان جسارتی نکنه و در ظاهر اونها رو حفظ کنه هرچند که قطعا به شیعیان و علویان سوریه در باطن و در زندگی روزمره‌شون رحم نمیکنه اما خب تا حدودی امیدواریم که حرم‌های متبرکه جسارتی نکنه. @BACHE_HEZBOLLAHi
🌐 پوتین: ارتش روسیه قطعا اوکراین را از کورسک بیرون خواهد راند رئیس‌جمهور روسیه گفت: روسیه قطعا نیروهای مسلح اوکراین را از منطقه کورسک بیرون خواهد کرد. وی افزود: در مورد زمان‌بندی اتمام این عملیات نمی‌تواند تاریخ مشخصی را اعلام کند. الحاق مناطق جدید به خاک روسیه با سرعت خوبی در حال پیشرفت است، این مناطق به خودکفایی رسیده اند. @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📣 صنعا آماده طرحی جدید برای مقابله با دشمن| این نبرد ادامه خواهد داشت 🔻 محمد علی الحوثی شورای عالی
🌐 یمن: عملیات نظامی ما در حمایت از غزه ادامه خواهد داشت محمد البخیتی، عضو دفتر سیاسی جنبش انصارالله گفت: بمباران تأسیسات غیر نظامی توسط آمریکا و اسرائیل حقیقت نفاق غرب را آشکار می کند. عملیات نظامی ما در حمایت از غزه ادامه خواهد داشت وتا زمانی که نسل کشی در غزه متوقف نشود، تشدید تنش را با تشدید تنش پاسخ خوهیم داد. @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۲۵ 🎬 : سهراب و آقاسید ،هم قدم با یکدیگر از درب گرمابه بیرون رفتند ، به محض ب
🌹: دلدادگی ۲۷ 🎬 : سهراب که متوجه نبود قاب چرمین بر گردنش شد، فوری و با دلهره ،راه رفته را برگشت ، او‌ گمان می کرد که بند قاب پاره شد و جایی افتاده ،وگرنه محال بود که از گردنش خود به خود بیافتد. با دقت تمام ، نقطه به نقطه حرکتش را بررسی کرد تا رسید داخل حرم ،کفش از پا به در آورد رفت جلوی ضریح، دوباره دستی به روی سینه گذاشت ، سلام داد و با لبخند رو به ضریح گفت : مثل اینکه توبه ی ما را پذیرفتید و دل از این عبد گنهکار نمی کنید... در همین حین ،پیرمرد خادم به او نزدیک شد و گفت :چه شده جوان ؟ نرفته برگشتی... سهراب نگاهش را از ضریح گرفت و رو به پیرمرد گفت : راستش...راستش یه قاب چرمین به گردنم بود ، البته از لحاظ مادی ارزش چندانی نداشت اما برای من ،مثل زندگی ام ارزش دارد ، فکر کنم آن را در حرم گم کردم. پیرمرد در حالیکه با نگاهش کف زمین را جستجو‌ می کرد گفت : من چیزی ندیدم ،مطمئنی اینجا افتاده؟ خوب فکر کن و ببین تا کجا آن را داشتی؟ سهراب همانطور که خیره به لبهای پیرمرد بود گفت : صبر کنید، آری درست است تا گرمابه بر گردنم بود...آنجا ...آهان به آقا سید دادمش... پیرمرد سری تکان داد و گفت: پس برو از آقاسید پسش بگیر و با زدن این حرف از سهراب دور شد ، سهراب ذهنش مشغول بود که زائر دیگری از کنارش گذشت و به او تنه زد. سهراب جلو رفت بوسه ای بر ضریح زد و گفت : آقا سید می گفت حاجت روا می کنی،من از شما اصالتم را خواستم ،حال آنکه تنها چیزی هم که نشانه ای از زندگی گذشته ی من بود را نیز از دست دادم،حالا چه کنم؟ در این شهر بزرگ و شلوغ سید را از کجا پیدا کنم؟ و ناگهان خود را به ضریح چسپانید و ادامه داد : امام رضا (ع) ،جان پسرت ، کمکم کن در مسابقه ی فردا برنده شوم ، به قصر راه پیدا کنم و آن قرآنی را که کریم میگفت و‌گویا نشانی خانواده ی من در آن است را بیابم...امام رضا ع ، جان هر که را دوست داری ناامیدم مکن و با زدن این حرم ،عقب عقب آمد و از درب خارج شد. سهراب کلا در خیالات خود دست و پا میزد و راه کاروانسرا را در پیش گرفت ،او به فکرش رسید تا از کسبه و آن حجره دار داخل بازار سراغ آقا سید را بگیرد تا قاب چرمین را از او باز پس گیرد... همانطور که جلو میرفت ، خود را داخل بازار دید، سریع خودش را جلوی همان دکان صبح رسانید ، فروشنده انتهای دکان خم شده بود و مشغول کاری بود، سهراب سینه ای صاف کرد و با صدای بلند گفت : آهای عمو!! من نشانی آقا سید را می خواهم... دکان دار کمرش را صاف کرد و به طرف او برگشت و گفت : علیک سلام ،کدام سید؟ در این شهر پر است از آقا سید که هر کدام هرازگاهی گذارشان به اینجا می افتد. سهراب جلوتر رفت ، خوب که دقت کرد ،این آقا ،فروشنده ی صبح نبود ، پس با من و من گفت : آن آقایی که صبح داخل دکان بود...آن آقا ،سید را می شناسد... دکان دار نزدیک تر آمد ، همانطور که آجیل های دستش را زیر و رو می کرد از زیر چشم، نگاهی به سهراب انداخت و گفت : صبح پدرم اینجا بود ،ساعتی پیش برای امری فوری از خراسان خارج شد ، به گمانم تا ده روز دیگر هم بر نگردد.. سهراب آهی کشید و بدون اینکه حرفی بزند از جلوی دکان گذشت و با خود گفت : انگار عالم و آدم دست به دست هم داده اند تا سهراب نگون بخت به خواسته اش نرسد . بعد از طی مسافتی بالاخره به کاروانسرا رسید. یاقوت یک چشم روی صحن کاروانسرا بود ، دست هایش را پشت سرش زده بود و در حال قدم زدن اطراف را از نظر می گذراند، تا چشمش به سهراب با ریخت و قیافه ی جدید افتاد، فی الفور جلو آمد و همانطور که نیشش را باز کرده بود گفت : به به پسر کریم بامرام ، اولش نشناختمت، چی شده تیپ و لباس عوض کردی؟ چقدر شبیه آقا س....و ناگهان ادامه ی حرفش را خورد. سهراب چشمانش را ریز کرد و گفت : شبیه کی شدم؟!! یاقوت دستش را تکان داد و گفت : شبیه هیچ ، شبیه آقا زاده ها ، شبیه بزرگان شده ای... سهراب شانه ای بالا انداخت و راه اتاق را در پیش گرفت ، در حین رفتن متوجه قلندر شد که داشت با خوشحالی ورجه ورجه می کرد و رخت و کلاه نویی را انگار تازه خریده بود و به نظر هم گران قیمت می آمد به رخ دیگران می کشید. دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی 🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 دلدادگی ۲۸ 🎬 : سهراب وارد اتاق شد ، نگاه به بقچه اش که الان یک دست لباس بیشتر داخلش نبود کرد ، می خواست گیوه ها را از پا در آورد و بعد از یک صبح پرحادثه ،اندکی دراز بکشد ،که یاد رخشش افتاد ، به سرعت از اتاق بیرون رفت و به سمت طویله حرکت کرد. وارد طویله شد و به جایی که می دانست رخش در آنجاست رفت ، طویله اندکی تاریک بود ،چند دقیقه ایستاد تا چشمانش به تاریکی عادت کند ،رخش که انگار بوی صاحبش را شنیده بود ، شیهه ای کوتاه کشید.
بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۲۵ 🎬 : سهراب و آقاسید ،هم قدم با یکدیگر از درب گرمابه بیرون رفتند ، به محض ب
سهراب جلو رفت و با ناز و نوازش دست به یال اسب سیاه و عزیزش کشید و گفت : سلام رفیق راه، چطوری؟ می دونی امروز تمام دارو ندارم را از دست دادم ، اما به جهنم ،خیالی نیست ،تا تو را دارم غم ندارم و بعد بوسه ای از پوزه رخش گرفت و ادامه داد: می دونستی تو خیلی برام عزیزی...آخر تو اولین نه ..نه...تنها هدیه ای هستی که در طول عمرم گرفتم... سهراب همانطور که خیره به چشمان درشت رخش شده بود ، یاد وقتی افتاد که خسته و کوفته از بیابان آمده بود ، هنوز به خانه نرسیده بود که دود آتشی که از خانه ی یکی از همسایه هایشان به هوا میرفت توجهش را جلب کرد و تازه متوجه شد که اصطبل خانه ی همسایه آتش گرفته و پسر کوچک مش باقر و مادیان او داخل اصطبل گیر کرده بودند ، سهراب بدون اینکه به عواقبش بیاندیشد ، پتویی به خود پیچید و دل به هرم آتش زد و نه تنها پسرک سر به هوا بلکه مادیان پا به ماه مش باقر را از آتش نجات داد و مش باقر برای اینکه جبران کار انسانی و شجاعت او را بنماید ،به محض آنکه کره مادیان به دنیا آمد ، او را به نام سهراب زد و کمی بعد ، کره را به سهراب هدیه کرد...و این اسب اصیل ،شد رفیق تنهایی های سهراب... سهراب غرق در خاطراتش بود که با بلند شدن صدا از پشت سرش به خود آمد. قلندر که از خوشحالی شلنگ و تخته میزد جلو آمد و گفت : ببین چقدر اسبت شادابه ، از دیشب مدام تیمارش کردم و دستی به روی اسب کشید و ادامه داد: عجب اسب زیبا و فرزی ست...بی شک در مسابقه ی حاکم خود را خوب نشان خواهد داد. سهراب نگاهی به لباسهای نو قلندر کرد و گفت : ببینم گنج پیدا کردی یا یاقوت خان دست و دلباز شده که عید نشده ، رخت نو و عیدی به تن کردی؟ قلندر ذوق زده دستی به قبای گل بادامی اش کشید و گفت : مدتها بود آرزوی چنین لباسی داشتم ، انگار قدم تو خوب بود ، مسافری دست و دلباز به کاروانسرا آمد و انعام خوبی به من داد و... سهراب به میان حرف قلندر پرید و گفت : خوب خدا را شکر ، اما باید بگویم من بابت تیمار رخش ،پولی ندارم که انعامت دهم. قلندر خنده ی ریزی کرد و‌گفت : اشکال ندارد از صدقه سری شما به ما رسیده.. سهراب با تعجب سرش را به طرف او گرداند و‌گفت :چی؟ چی گفتی؟ قلندر با حالتی دست پاچه گفت : هیچ‌..هیچ‌میگویم اگر در مسابقه بردید ، جبران خواهید کرد...راستی، اگر قصد داری در مسابقه شرکت کنید، باید امروز به میدان کنار قصر بروید و نامتان را بنویسید ، در ضمن برای کسانی که از راه دور امده اند به قصد شرکت در مسابقه، در میدان کنار قصر ،چادرهایی برای پذیرایی و اسکان آنها برپا شده... از من میشنوی به آنجا برو و لااقل رقیبانت را قبل از مسابقه بشناس... سهراب با خوشحالی دستی به پشت قلندر زد و گفت : ممنون پسر که باخبرم کردی...قول میدهم اگر در مسابقه بردم ، هر چه بخواهی برایت بگیرم . قلندر نیشش تا بنا گوش باز شد و همانطور که خوشحال وارد طویله شده بود ،خوشحال تر بیرون رفت... دارد... 📝 به قلم : ط_حسینی 🌹💠🌹💠🌹💠🌹💠 @BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️ واکنش فعال رسانه‌ای عراق به فشارها برای انحلال الحشد الشعبی/ اول پیشمرگه را خلع سلاح کنید بعد با من صحبت کنید احمد الذواق فعال رسانه‌ای عراق در واکنش به برخی از فشارها برای انحلال نیروهای مقاومت مردمی در عراق نوشت : را منحل کنید، بگذارید ارتش عراق وارد اقلیم کردستان شود و نیروهای امنیتی وارد شوند و همه کسانی را که باید دستگیر شوند دستگیر کنند... بعد بیا درباره انحلال حشد الشعبی با من صحبت کن! @BACHE_HEZBOLLAHi
الجولانی ورود زنها به ورزشگاه رو آزاد کرد! البته قبلش ورزشگاه رو آتیش زد که گرم بشه ملت میان سرما نخورن! زن زندگی آزادی! @BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اتحاد کردها و مسیحیان علیه تکفیری‌ها..! ⭕️ گروهی از مسیحیان سوری با انتشار بیانیه‌ای وفاداری و جنگیدن خود در کنار گروه قسد را اعلام کردند این گروه ارمنی در عین العرب مستقر بوده و در جنگ قره‌باغ سابقه مبارزه علیه جمهوری آذربایجان را دارا هستند @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🔴آقای پزشکیان ایناست که گریه داره #بچه_حزب_اللهی @BACHE_HEZBOLLAHi
❌ ایجاد نارضایتی اجتماعی! ❌ ⬅️ با ... ☑️ بی بندوباری فرهنگی ... ☑️ بی بندوباری سیاسی ... ☑️ تورم و گرانی ... ☑️ وعده صادق ... ☑️ قطعی برق ... و ... ⬅️ این مسئله؛ فراتر از مسئله نفوذ است! 👈 ایجاد نارضایتی های اجتماعی است ❌️خیلی ها هنوز در خواب وفاق وهمدلی غرق هستند و دائم از وحدت وجلوگیری از برهم زدن ان صحبت میکنند و چشمانشان را بر واقعیت بسته اند @BACHE_HEZBOLLAHi