eitaa logo
بچه حزب اللهی
5.9هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
8.3هزار ویدیو
21 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه حزب اللهی
🌹:#آن_پهلوان #داستان_واقعی #قسمت_بیست_سوم انس جلوی در چوبی و بزرگ خانه ای که عمران ادعا داشت از آن
خون مرحب در هوا فواره زد و جمعیت الله اکبر گویان، حیدر کرار را تشویق می کردند و حیدر بی توجه به صدای تشویق حضار، خود را به درب بزرگ و سنگین خیبر رساند و با یک حرکت، دری را که چهل مرد جنگی باز و بسته می کردند، از جا کند و آن را روی شکاف بین قلعه و لشکر گذاشت تا آن در عظیم، نقش پلی را داشته باشد برای ورود سربازان اسلام به قلعهٔ خیبر... همزمان با بلند کردن درب خیبر انگار ندایی از ملکوت بلند شد و در آسمان پیچید و همگان همراه آن ندا تکرار کردند«لافتی الا علی و لا سیف الاذوالفقار» عمران هم ناخوداگاه این عبارت را تکرار می کرد و زیر لب می گفت: گویی دست خدا از آستین این مرد بیرون آمده، چون کندن در خیبر نیروی مافوق قدرت بشری می خواهد. در این هنگام ناگهان رؤیای چندین ماه قبل عمران در ذهنش جان گرفت، انگار مادرش به او اشاره می کرد که به دنبال«آن پهلوان» برود و عمران اینک با تمام جان، یقین داشت که منظور مادرش از آن پهلوان، مرحب نبوده و مردی ست که فرق مرحب را به دو نیم تقسیم کرد. پس عمران با عجله از کمینگاهش پایین آمد، خیبر نشینان را می دید که از ترس جان و از ابهت حیدر کرار به دنبال جایی برای پنهان شدن می گشتند و خیبر بدون سرباز و نگهبان و مرد جنگی مانده بود، انگار که تمام خیبریان در مرحب خلاصه میشدند و تمام مسلمانان در حیدر و اینک که حیدر کرار، مرحب را از نفس انداخته بود پس کل خیبر و تمام دژهایش تسلیم مسلمانان شدند. ادامه دارد... 🌹💠🌹💠🌹💠🌹 @BACHE_HEZBOLLAHi