eitaa logo
بچه حزب اللهی
5.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
19 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه حزب اللهی
خداوندا اگر تو می پسندی که من و فرزندم اسماعیل اینگونه تشنه لب از دنیا برویم و به دیدارت نائل شویم،
🎬: با استقرار حضرت اسماعیل در حجاز گویا خداوند اراده کرده خط هدایتی دینش را با محوریت حضرت ابراهیم گسترش یابد و پیامبر حجاز و اطرافش حضرت اسماعیل باشد حضرت ابراهیم در شام یا همان حبرون و الخلیل مستقر شد، در این زمان خط سیر حوادث در این منطقه با شتاب به پیش می رفت و روزی از روزها خبری به گوش مومنین رسید که همه را به تعجب واداشت، خبر نابودی و مرگ نمرود دهان به دهان می گشت، نمرود بعد از اخراج حضرت ابراهیم از بابل، برای اینکه آبروی بر باد رفته خود و بت ها را دوباره بخرد، ظلم های زیاد و عظیمی به مردم روا داشت تا مردم از ترس، به بزرگی نمرود اعتراف کنند و دیگر ماجرای آتش و ابراهیم را فراموش کنند. نمرود آنقدر گستاخ شده بود که خود را همردیف خدای ابراهیم می دانست و آنچنان قدرت و ثروت خود را با تاراج مردم و جادوی جادوگران زیاد کرده بود که هیچ کس یارای اینکه نامش را بر زبان بیاورد، نبود. اما خداوند بزرگ، خوب می داند چگونه قدرت پادشاهی خونریز را به سخره بگیرد و مقدر کرده بود مرگ چنین آدم مغرور و متکبری با یک پشه کوچک رقم بخورد. گویا پشه ای از راه بینی وارد مغز نمرود می شود و مغز او را کم کم می خورد، این ورود و این خوردن، دردی بسیار بر جان نمرود می اندازد که هیچ راه علاج و مسکنی برای این درد نبود و با اینکه تمام طبیبان بابل به قصر فراخوانده شده بودند، هیچ‌کس نتوانست برای او کاری کند و در تاریخ ثبت شده که نمرود از شدت درد پتکی را در کنارش قرار داده بود و هر ساعتی که میگذشت و درد افزون می شد با پتک به سر خود میزد. چند روز به همین منوال گذشت و عاقبت نمرود آنقدر بی طاقت میشود که همچون آدمی مجنون تاج از سر بر می دارد و همانطور که در شهر می دود خود را به برج بابل می رساند، پله های برج را دوتا یکی بالا می رود و خود را به انتهای برج می رساند و از بالای برج که سر در ابرها داشت، خودش را با کله به زمین می اندازد و در پیش چشم مردمی که سالها بر آنها ظلم کرده بود به درک واصل می شود. این خبر گوش به گوش می رسید و در همه جا پخش شد که هر کس با خدای یکتا به عناد برخیزد عاقبت زندگی اش کن فیکون می شود. این خبر به ابراهیم هم رسید و ابراهیم همانطور که سخت در فکر بود از معبری در الخلیل می گذشت، در این هنگام بویی متعفن به مشامش رسید. ابراهیم کمی جلوتر رفت و لاشهٔ سگ ولگردی را دید گویا ساعت ها از مرگش می گذشت و جسمش بو گرفته بود. در این هنگام سوالی دیگر ذهن ابراهیم را پر کرد و رویش را به آسمان بلند کرد و فرمود: خداوند از تو درخواست دارم تا زنده شدن مردگان را به من نشان دهید. در این هنگام جبرئیل بر او نازل شد و از قول خداوند فرمود: مگر تو به زنده شدن مردگان در آخرت ایمان نداری؟! ابراهیم جواب می دهد: ایمان دارم، اما می خواهم دلم آرام گیرد و به یقین برسم. و در اینجا به یاد روایتی از مولایمان علی علیه السلام می افتیم که مولایمان فرمودند: اگر تمام پرده های غیب از جلو چشم من کنار برود ذره ای به یقین من افزوده نمی شود، یعنی امام ما بالاترین یقین را به خداوند دارند و از این جهت امیرالمومنین در نقطه ی بسیار بالایی از یقین قرار دارد. خداوند درخواست ابراهیم را اجابت می کند و به او دستور می دهد... ادامه دارد 📝به قلم:ط_حسینی 🌕✨🌕✨🌕✨🌕 🎬: خداوند در خواست ابراهیم را اجابت کرد و به او فرمان داد تا چهار پرنده مختلف بگیرد، آنها را بکشد و قطعه قطعه نماید و تکه های هر چهار پرنده را با هم مخلوط کند و سپس به چهار قسمت تقسیم کند و هر قسمت از این مخلوط را بر سر کوهی قرار دهد. حضرت ابراهیم، طبق فرمان خداوند چنین نمود و وقتی آنها را بر روی کوه ها قرار داد به میان دشت ایستاد، خداوند فرمان داد تا هر پرنده را به نام خود بخواند و ابراهیم چنین کرد و با چشم خویش دید که زمانی نام هر پرنده را می برد قطعات آن پرنده از مخلوط روی هر کوه جدا می شد و به هم پیوند می خورد و آن پرنده زنده و سالم به نزد حضرت ابراهیم می آمد و اینچنین شد که ابراهیم زنده شدن مردگان را با چشم خویش دید و یقین پیدا کرد. البته در حدیث است که این واقعه یک صورت ظاهری و یک صورت باطنی دارد. صورت ظاهرش همان بود که شرحش داده شد و صورت باطنی آن چیز دیگریست. امام صادق علیه السلام فرمود: منظور حقیقی این آیه و باطن آن این واقعه آن است که خداوند به ابراهیم دستور داد که چهار نفر از یارانش که گنجایش فهم معارف توحیدی را داشته باشند انتخاب کند و آن ها را به چهار نقطه مختلف بفرستد تا مردم را هدایت کنند. سپس هرگاه آن ها را فرا خواند، آن ها به سمت ابراهیم بازگردند و این داستان اشاره به فرستادن رسولان ابراهیم به نقاط مختلف جهان دارد.