6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اللَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ
🔹عزاداری دلخراش خانوادههای شیعه برای شهدایی که دیروز توسط آلسعود به شهادت رسیدند
☑️ @enghlaabi | انقلابی
@shabahengam•ོ
" خاصیت نمازشب
امام رضا علیه علیه السلام می فرماید:برشما باد نماز شب،پس هیچ بنده ای از بندگان خدا نیست که می ایستند در آخرشب ،پس نماز می خوانند هشت رکعت نماز شب را،واضافه می کنند بر آن دو رکعت نماز شفع ویک نماز وتر،واستغفارمی کنند هفتاد بار مگر این که پناه داده می شوند از عذاب قبر،وگرفتار آتش جهنم نخواهند شد،و طولانی می شودعمر آنان ،و روزی آنان زیاد می شود،و بعد از آن فرمود:خانه هایی که در آن نماز شب خوانده می شود نور آن روشنایی می دهد وبرای اهل آسمان ،همان طوری که ستارگان نور می دهند برای اهل زمین.
قرارمونیادتنره
#دلآرام_من💛✨
#قسمت_صد_و_یڪ
حامد خنده خنده میگوید:
اسیر داعشم میشدم این بلاها سرم نمیومد!
عمه لبش را به دندان میگیرد:
زبونتو گاز بگیر بچه!
حامد با لبخندی که حرصم را درمیآورد نگاهم میکند:
ای جونم با اون محبتای
خشنت! اینا یعنی خیلی نگرانمی؟
صدایم بالاتر میرود:
یه کلمه دیگه حرف بزنی...
عمه لب میگزد:
هیس! آروم باش دختر! نمیبینی تخت کناری رو؟
حامد آه میکشد؛ نیم نگاهی به تخت کنارم میاندازم، جوانی همسن و سال حامد،
روی تخت دراز کشیده و پدر و مادر مسنش بالای سرش، چشمان جوان نیمه باز
است و لبخندی کم جان روی لبش؛ با چشم هایشان باهم حرف میزنند و مادرش
اشک میریزد.
حامد طوری که فقط من صدایش را بشنوم میگوید:
باهم مجروح شدیم، اون البته
خیلی وضعش بدتر از من بود.
عمه درگوشم زمزمه میکند:
مادرش باهام دوسته، الهی بمیرم!
معلوم نیس چی به سر
تک پسرش اومده.
دیگر نگاهشان نمیکنم و جوابی هم نمیدهم، برمیگردم سر بحث اصلی:
دکتر گفت
حامد باید دوباره عمل بشه!
حامد با چشمان گرد شده میگوید:
داری از خودت درمیاری؟
- نخیر! به دکترتم میگم بدون بیهوشی
عملت کنه تا یاد بگیری وقتی مجروح شدی
برگردی عقب!
#ادامہ_دارد........
#نویسنده_فاطمه_شکیبا
#اللهمعجللولیڪالفرج
#دلآرام_من💛✨
#قسمت_صد_و_دو
میخندد و صورتش از درد درهم میرود:
باشه بابا فهمیدیم چقدر نگرانی، آبجی
مغرور من!
دوباره نیم نگاهی به تخت کناری میا ندازم، پدر و مادر جوان گریه میکنند، چشمان
خود جوان هم پر اشک شده اما میخواهد پدر و مادرش را آرام کند.
لرزش شانه های
مردانه پیرمرد، دل من را هم میلرزاند.
تازه از بیمارستان مرخص شده و پای چپش تا زانو داخل گچ است، اما حاضر نیست
یک گوشه بنشیند.
بچه های نرگس و نجمه ریخته اند دورش و دارند از خجالتش در
میآیند.
گچ پایش را که پر از نقاشی کردند هیچ، الان از سر و کولش بالا میروند و
صدای آه و ناله و خنده اش خانه را برداشته؛ همیشه دنبال بچه ها میگذاشت و
انقدر باهم بازی میکردند که بچه ها از خستگی می افتادند، اما حالا نمیتواند
دنبالشان بدود.
نیما هنوز غریبی میکند؛ جو خانواده ما زمین تا آسمان با خانواده مادر فرق دارد،
گوشه ای نشسته و با چشمانی پر اشک، حامد را نگاه میکند؛ وقتی گفتم حامد
مجروح شده و برگشته، با مادر خودش را رساند برای عیادت.
نمیدانستم انقدر به
هم نزدیکند؛ منتظر است بچه ها دور حامد را خلوت کنند تا برود دیدنش.
عمه بچهها را صدا میزند که بستنی بخورند؛ من هم باشم بستنی را به عمو حامد پا
شکسته ترجیح میدهم!
دور حامد که خلوت میشود، نیما جلو میرود. حامد با شور
و حال همیشگیش میگوید:
به! داداش نیما! احوال شما؟
نیما کنار حامد مینشیند: سلام.
میزند پشت نیما:
خوبی؟ یکتاخانوم بهترن؟
#ادامہ_دارد........
#نویسنده_فاطمه_شکیبا
#اللهمعجللولیڪالفرج
#دلآرام_من💛✨
#قسمت_صد_و_سہ
- ممنون، بهتره! شما... یعنی تو... چی شدین؟
- هیچی بابا یه تیر سرگردون بود، جایی بهتر از پای من پیدا نکرد؛ اینام شلوغش
کردن گفتن برو خونه!
امدادگرم امدادگرای قدیم... یه قطره خون میبینن آدمو
میفرستن بیمارستان فوق پیشرفته!
انرژی حامد تمامی ندارد، خوش به حالش!
میپرسد:بالاخره چه تصمیمی گرفتی؟
- میخوام کنکور بدم، یکتا هم از بیمارستان مرخص شده، حالش خیلی بهتره، اونم
درسشو ادامه بده تا بعد.
- هنوزم دوستش داری؟
نیما سر تکان میدهد: خیلی فکر کردم؛ آره!
حامد لبخند میزند: به خوبی و خوشی، فقط یادت باشه هنوز برای ازدواج خیلی زوده،
حداقل بذار بیست و دو سالت بشه!
نیما بازهم سرش را تکان میدهد؛ ناگاه مادر میآید توی اتاق، این اولین بار است که
حامد را بعد از مجروحیت میبیند، حامد میخواهد بلند شود اما نمیتواند.
مادر
تحکم آمیز میگوید: بشین!
مینشیند روبروی حامد؛ حامد سر به زیر دارد، مادر در اقدامی بی سابقه!جلومیرود
و پیشانی حامد را میبوسد؛ مادر است دیگر!
حتی اگر سالها از پسرش دور شده
باشد. صدایش بغض دارد:
- عین باباتی، معلومه دستپخت عباسی؛ ولی خواهشا مثل عباس، خانوادتو قربانی
عقیده شخصیت نکن!
#ادامہ_دارد........
#نویسنده_فاطمه_شکیبا
#اللهمعجللولیڪالفرج
https://harfeto.timefriend.net/16469999399708
نظراتتون در مورد رمان #دلآرام_من✨
پاسخ داخل اکیپ🍃
🌙نماز شب دوازدهم #ماه_شعبان
💠 در روايت منقول از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- آمده است:
🌀هركس در شب دوازدهم شعبان دوازده ركعت نماز -در هر ركعت «فاتحة الكتاب» یک بار و سورهى «أَلْهاكُمُ اَلتَّكاثُرُ» ده بار- بخواند،
👌خداوند متعال گناهان چهل سالهى او را مىآمرزد و چهل درجه او را بالا مىبرد و چهل هزار فرشته براى او طلب آمرزش مىكنند و نيز ثواب كسى كه شب قدر را درك كرده، خواهد داشت.
📙منبع: کتاب اقبال الاعمال
∞♡@BAMBenamemard♡∞
بنام مرد 🇵🇸
🌙نماز شب دوازدهم #ماه_شعبان 💠 در روايت منقول از پيامبر اكرم -صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- آمده است
نکنہ تنبلیمون بشھ و نخونیم بعد کلی حسرت بخوریما!!!