•
چه بسيار دعاهايي ميكنيم و
اثر اجابت در آنها مشاهده نميكنيم
با اينكه وعده الهي تخلفپذير نيست
که ميفرمايد"وَ قالَ رَبُّكُمُ ادعُونِي أَستَجِب لَكُم؛"
انسان بايد دعاء بكند بلكه الحاح در دعاء و امور
اجابت داشته باشد که در خبر ميفرمايد:
«و ظن حاجتك بالباب»
حتّي اگر صلاح نباشد خداوند
بازاء آن فرداي قيامت آن قدر به او
عنايت ميفرمايد که آرزو ميكند
اي كاش دعاء من اجابت نشده بود.
"سَيَدخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ"
که ترك دعاء از روي تكبر
موجب كفر و دخول در جهنّم ميشود.
📕 #تفسیراطیبالبیان
...♡
@BOYE_PELAK
خوشبختے یعنے :
یہ شهید تو زندگیت باشہ :))🍁
مسیر تو ادامہ راشــہ🌱
@BOYE_PELAK
نام زینب خاڪ را زر مےڪند✨
دخٺ حیدر ڪار حیدر مےڪند
💕❣️💕
ترس دشمن از حجاب زینب اسٺ
حفظ چادر انقلاب زینب اسٺ🌪
#حجاب
@BOYE_PELAK
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
#تلنگرانہ ✋
یه موقع از گناهامون
خجـالت نکشیمـا ...
ناراحت نشیما ...
مهدی فاطمه س هست؛
جـور همـه
گناهامونُ میکشه !
بعد کنار بیومون نوشتیم313😐!؟
#بھخودبیاییمتاازراھبیاید
🌱 #زندگیتوامامزمانۍڪن
@BOYE_PELAK
" ﷽
⚡️ #حقایقی در مورد ۹ ربیع الاول و «عیدالزهرا»
🔸 #روز_نُهُم_رَبیعُالاول روز آغاز امامت امام زمان(عج) است. بنابر نقلی در این روز، عمر بن سعد از قاتلین امام حسین(ع) کشتهشد. گاه در این روز محافلی به نامهای، عیدُ الزهرا و فرحةُ الزهراء، به عنوان روز قتل خلیفه دوم عمر بن خطاب برگزار میشود درحالی که قتل خلیفه دوم روز ۹ ربیع الاول نبوده است بلکه بر اساس اعلام اکثر علمای شیعه و مورخان سنی و شیعه تاریخ قتل خلیفه دوم در ماه ذیالحجه سال ۲۳ هجری بوده است و روز ۹ ربیع الاول روز کشته شدن عمر بن سعد به دست مختار ثقفی است که در آن سالها جشنهایی به این زمینه گرفته میشده که بعدها به دلیل هم اسم بودن عمر بن سعد با خلیفه دوم به این نام یعنی «عمر کشون» مشهور شده است.
🔸مراجع و عالمان دینی شیعه برپایی مجالسی که در آن اهانت به مقدسات و بزرگان دینی اهل سنت میشود را جایز نمیدانند.
شاید بسیاری خبرهای کشتار شیعیان در پاکستان، حمله به شیعیان در کربلا، محاصره دهها خانوده شیعه اندونزی در جاوه شرقی، حمله به حسینیهها و مراکز شیعی در سوریه، حمله به شیعیان نیجریه ،محدودیتها علیه شیعیان در مصر و عربستان و ... را شنیده باشند، اما در چرایی چنین اتفاقاتی کسی فکر نکرده است.هر چند میتوان دهها عامل را در این برشمرد اما یکی از این عوامل مراسمهایی است که در روز ۹ ربیعالاول برگزار میشود.
🔸برخی مجالس وهنآمیز که به اسم تشیع برگزار میشود که برگزار کننده همین مجالس ساده و به ظاهر مخفیانه!! خسارت بزرگی به مکتب راستین اهل بیت(ع) وارد کرده و مسئولیت خون هزاران شیعه مظلوم زاهدانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ... را به گردن میگیریم.
🔸تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمیشود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن حتی نسبت به بتهای مشرکان نهی فرموده است.
خداوند می فرماید « به معبود کسانى که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.
🔸در همین راستا و برای پاسخ به شبهات حول مجالس انحرافی معروف به «عید الزهرا» و «عمر کشون» خواندن کتاب نهم ربیع، خسارتها و جهالتها بسیار توصیه میشود. این کتاب نوشته «مهدی مسائلی» توسط انتشارات وثوق منتشر شده است.
🔸متأسفانه در سالهای اخیر و با امکانات جدیدی هم که به وجود آمده، امکان ضبط تصاویر یا صوت این مجالس برای شرکت کنندگان در آن به سهولت وجود دارد که در بعضی موارد این فیلم ها و صوتها به کشورهای مجاورمان که شیعیان ، اهل تسنن و وهابیت در کنار یکدیگر زندگی می کنند نفوذ یافته و باعث ایجاد فتنه و ریختن خون پاک شیعیان آن منطقه گردیده است.
🔸همچنین در سیره اهل بیت(ع) تأکید بر مدارا با اهل سنت صورت گرفته است، چنان که در کتابهایی نظیر «المحاسن للبرقی»، «الکافی»، «تفسیر العیاشی»، «بحارالانوار» و «مستدرک الوسایل» به احادیثی بر میخوریم که بر اصل وحدت مسلمانان اذعان دارند که برگزاری این چنین جشنهای خرافی موجب برهم زدن وحدت مسلمانان میشود
🔸 روز ۹ ربیع در اصل سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) میباشد و به جای مشغول شدن به خرافات و مجالس حرام و بدعت هایی چون عیدالزهرا ، ما که ادعای شیعه بودن و یاوری امام زمان(عج) را داریم میبایست در این روز با آقا امام زمان تجدید بیعت کنیم و خود را آماده یاری و اطاعت کامل از حضرت نماییم و در درگاه الهی برای تجیل در ظهور ایشان استغاثه کنیم و خب طبیعی است که دشمنان اسلام و منافقین با مراسم خرافی، حرام و غیرمرتبط با سالروز امامت امام زمان(عج)، تلاش کنند ما را از بیعت با آقا امام زمان(عج) و مجالس مرتبط با سالروز امامت حضرت دور کنند.
📚منابع:
بخش فرهنگی خبرگزاری فارس
ویکی شیعه / کتاب «نهم ربیع، خسارتها و جهالتها»
@BOYE_PELAK
🌿🌺کلام شهید.....
گاهی یک نگاه حرام
شهادت را
برای کسی که
#لیاقت_شهادت_دارد،
سالها عقب می اندازد،
چه برسد به کسی که،
هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده.
🦋#سردارشهیدحاج_حسین_خرازی🌸
@BOYE_PELAK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻روایت همسر شهید محمد محمدی از به شهادت رساندن همسرش
🔺دیدم همسرم غرق به خونه و بچه ها این صحنه رو دیدن😔
@BOYE_PELAK
#قسمت۳
داشتم میمردم از گرما ، اومدم شروع کنم به غر زدن که امیر علی با لبخند برگشت سمتم
خواهر گلم تو پله برقیا چادرت رو جمع کن حواست باشه. بعدم سرعتشو کم کرد و وقتی من بهش رسیدم دستمو گرفت. الهی من قوربون داداشم بشم که انقدر مهربونه . کلا خانواده من از این جماعت مذهبیون راهشون جدا بود از نظر اخلاقی.
ابجی خانم شما باید با مامان بری اینجارو.
همراه مامان شدم. رفتم به سمت یه حالت چادر مانند پارچه سرمه ایش,که به سیاهی میزد رو کنار زد و وارد شد.
منم گیج و منگ دنبالش رفتم. وقتی تو صف بودیم فهمیدم اینجا کیفارو میگردن.
وقتی جلو رفتم و به خانمی که رو صندلی بود رسیدم بهم لبخند زد و گفت عزیزم میشه گوشیتو روشن کنی ؟
منم گیج روشن کردم.
بعد هم یه دستمال به سمتم گرفت وبا لبخند گفت
لطفا آرایشتو پاک کن خانمی.
اومدم بگم چرا که مامان از پشت اومد گفت چشم و منو هل داد به سمت بیرون.
منم همینجوری مثله بچه اردک دنبالش راه افتادم با این که میدونستم الان اگه غر بزنم امیر علی و مامان اینا ناراحت میشن ولی دیگه اعصابم داشت خرد میشد
تقریبا بالای پله برقی بودیم که اومدم لب باز کنم که دوباره چشمم به همون گنبد طلا افتاد و لب گزیدم. این صحن و سرا چی داشت که منو اینجوری,مجذوب خودش کرده بود؟ هی خدا. بیخیال غر زدن شدم و چشم دوختم به اون گنبد طلایی بزرگ. صدای عمو تو گوشم پیچید بابات اینا بیکارن پا میشن میرن مشهدا. که چی اخه؟ مثلا حالا شاید شاید یکی دو سه هزار سال پیش فوت کرده اونجا خاکش,کردن رفته دیگه حالا که چی هی پاشن برن اونجا که مثلا حاجت بگیرن چه مسخره ؛ و بعدش صدای قهقش. حالا من یکم درگیر بودم بین آرامشی که داشتم و حرفای عمو. شاید تغییرات من از اول به خاطر این بود که بابا برای عمو احترام خاصی قائل بود و وقتی عمو میخواست منو ببره پیش خودش مانعش نمیشد هر چند ناراضی بود.
صدایی منو از افکار خودم بیرون اورد : دخترم ، دخترم.
_بله؟
_ لطف میکنید کمی اون طرف تر بایستید وسط راه وایستادید. برگشتم پشت سرمو نگاه کردم دیدم جلوی پله برقی وایسادم. پس مامان اینا کوشن ؟
چشم گردوندم اون اطراف دیدم همشون یکم اون طرف تر تو حس و حال خودشونن . ببخشیدی گفتم و به سمتشون رفتم. هووووف چقدر گرم بود این چادر هم که دیگه شده بود قوض بالا قوض