➕میدونی1186 چیہ؟؟!
➖نه چیـہ؟؟
➕هیچی بابا...فقط سن یہ آقـٰاییہ که
فقط منتظر 313 نفره
#کنیز_الزینب
ೋ❀❀ೋ═══ •
@montazer_shahadat313
═══ೋ❀❀ೋد
گفتــــم:
سلام حاجــے🙃
چجوری شد که توی جبهــــہ شیمیایــــے شدے؟!🤔
سرفه امانش نمــے داد
لبــخندے زد و با صــــداے ضعیفــــے گفتــــ:
هیچــی داداش! ســه نفر بودیم با دو تا ماسک...♥️💞
معرفٺمقدمهشهادٺاست
خدا کنه کمی ازمعرفت شهدا را.....
@montazer_shahadat313
#تلنگرانه
🌹کلام شهید
🚨اگر دو چیز را رعایت بکنی، خدا شهادت را نصیبت میکند:
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص..😍
این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت راهم نصیبت میکند....🤔
🌷#شهید_حسن_باقری
🖤 @montazer_shahadat313
متن زیارت عاشورا:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَ
مَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
#ختم_صلوات
ختم صلوات امروز بہ نیت:
صاحب الزمان عج
|ارسال صلواتها بھ نشونےِ:
♡ @zeinabi82 ♡
|جمع صلـوات تلاوت شده:
500
میگما
اِۍڪاش اینقدر ڪہ ترس از گرفتن ڪرونا داشتیم! یڪمۍحواسمون مولاۍغریبمون بود...!
تیتر تموم خبرهاشُده ڪـرونا،
هممون بہ خاطر این بیمارۍداریم پیشگیرۍمیڪنیم،
اما یڪمۍ از گناهمون پیشگیرۍ نمیکنیم!!!
ڪه دل مولامون نشڪنھ،😔✨
#هعے..💔
#یاصاحبالزماݩ🌱
@montazer_shahadat313
.
💢 داستانک 💢
🍯قطره عسلی بر زمین افتاد،
مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود اما مزه ی عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه دیگری نوشید ...
☘️باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیندازد تا هر جه بیشتر و بیشتر لذت ببرد ...
⚠️ مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد ...
اما ( افسوس ) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت ...
در این حال ماند تا آنکه نهایتا مرد ...❗
⚠️ این است حکایت دنیا...
#داستانک
#عبرت
🖤 @montazer_shahadat313
#یہچیبگمـ✋🏼؟!
بچہشیعھ✌️🏿
بایدٺوموقعیتهایہزندگیش🖇
خودشبہخودشبگہ⇩
+اگہحاجقاسمبودچیڪارمیڪرد ؟! (:" ...💔
🖤 @montazer_shahadat313
.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_ام
.
یک هفته ای از اون ماجرا میگذشت و بابا هم فهمیده بود و برای دیدن ساناز به زندان رفته بود .
هیچ کدوم از تماس های احسانم جواب نمیدادم وقتی ام که میومد جلوی در هر روز به یه بهونه ای ردش میکردم از بابا هم دلگیر بودم حالا احسان بود که باید جواب این قلبمو میداد ، صدای شکسته شدن قلبمو میشنیدم .
چادرم را برداشتم و از اتاق خارج شدم با صدای بلند گفتم : من رفتم نگران نشید خداحافظ.
منتظر پاسخ نماندم و از خانه خارج شدم چند قدمی نرفته بودم که صدای بوق ماشین باعث شد به سمت عقب برگردم با دیدن ماشین احسان پوفی کردم و برگشتم و به راهم ادامه دادم صدای بازوبسته شدن در ماشین و صدای قدم هاشو احساس کردم : همتا وایسااا.
ایستادم : چرا دنبال من راه افتادی ممنونم که جونمو نجات دادی اما من نمیخوام تورو ببینم .
برگشتم به چشمانم خیره شد مثل همیشه مرتب نبود شلخته بود و آشفته .
_همتا من دوست دارمت هنوزم عاشقتم ؛ اشتباه فکر میکردم که نمیتونم به تو دل ببندم اما الان بستم همتا من دلبسته توام .
همه چیز برام زشت و بی رنگ شده بود ، باید حرفامو میگفتم تصمیمم باید میگفتم این اولین قدم دل کندن بود هیچ راه دیگه ای نبود از روز اول هم وادادنم اشتباه بود دل بی معرفتم باهام راه نیومد و تسلیم عشقش شد حالا مجبورم دل بکنم گرچه سخته اما دلم رو به دریا میزنم و به چشمانش خیره میشوم : احسان من و تو اشتباه کردیم ... این ازدواج عاقلانه نبود ... منظورم اینه که ما باید جدا بشیم ... #طلاق.
اخم کرد : نه نه این کلمه حتی شوخیشم خوب نیست تمومش کن همتا من تورو دوست دارم عاشقتممم خواهش میکنم باور کن .
با بغض گفتم : نه من دیگه نمیخوامت احسان .. باید طلاقم بدی ...
چشمهاش پر از خشم بود از نگاهش میترسیدم نفس های بلندش سینه ش رو به جلو و عقب میکشید و دستهاش مشت شده بود .
صداش از ساطور بی رحمیم که انگار حنجره ش رو بریده بود و خش افتاده بود : چه اتفاقی افتاده که این حرفارو میزنی اصلا اصلا بگو چجوری جبرانش کنم همتا ؟؟؟؟؟
باید همین امروزو و همینجا توی خیابون این عشق رو سر میبریدم : دیگه جبران نمیشه ، میتونییی جواببب این قلب عاشق روووو بدیییی؟؟؟دیگهههه نمیتونی مثل قبل برامممم باشییییی، پس دیگه هیچی جبران نمیشه...
_میتوننمم همتااا میتونمممم چرا نمیخوای باور کنی فقط بخاطر خودتتت بوده!!؟؟
_نه نه نمیتونیم نمیتونیمممم چون چون من دیگه دوستتت ندارممم من دیگه نمیخوامت من از دیدنت حالممم بد میشهههه باید طلاقممم بدی .
صدای فریادش بند دلم رو پاره کرد : انقدر این کلمههه لعنتیییی رو تکرار نکنننننن .
نگاهش را ازم گرفت با گریه گفتم : من دیگه نمیخوامتتتتتتتتتت .
مثل درخت تبر خورده شکست نگاهش نا امیدش رو ازم گرفت برگشت : باشه طلاقت میدم اما بدون خیلی دوست دارمت .
آه از نهادم بلند شد بلاخره همه چیز تموم شد ....
سوار ماشین شد و رفت .
به دیوار تکیه دادم و چشمانم را بستم : چشمهام از شدت گریه تنگ شده بود و درست اطرافمو نمیدیدم توی مردابی که خودم درست کرده بودم داشتم دست و پا میزدم ...
زمزمه کردم : همه چیز تموم شدد...
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
°•❀ @chaadorihhaaa
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_ام (بخشدوم)
.
همون چیزی که من میخواستم شد تا شب توی رختخواب فرو رفته بودم اشکهام رو با بالشم قسمت میکردم .
دیروز که بابا اومد خونه دلگیر بود و ناراحت روبه من گفت که فردا ساعت ۳ بریم محضر و دیگه هیچی نگفت مامان سوال پیچم کرد و مجبور شدم کل داستان رو بگم اولش شاید تو شوک بود و بعدش به خودش اومد و رفت .
عمو و زن عمو هم اومدن خونمون کلی باهام حرف زدن اما من از احسان دلگیر بودم و ناراحت دیگه نمیخواستم این رابطه بیشتر از این ادامه پیدا کنه .
بماند که چقدر تحقیر شدم و حرف شنیدم از فاطمه ...
فکر اینکه از فردا چجوری زندگی کنم عذابم میداد بهتر بگم چجوری فراموشش کنم ...
چشمام دیگه جایی رو نمیدید تنها امیدم شده بود خدا اون میتونست الان آرومم کنه پاورچین پاورچین وارد سرویس بهداشتی شدم و وضو گرفتم و جانماز رو برداشتم به تراس رفتم ساعت ۲ بود و دلم بد هوایی شده بود کاش احسان اینکارو باهام نمیکردد کاش راستشو میگفت .
جانماز را باز کردم و چادرم را سر کردم نگاهم کشیده شد به گلدسته های مسجد و با هق هق گفتم : خدایااااا آرومم کننن نا آروممم خدایا خودت کمک کن عشق من از دل احسان پاک بشههه ...
دورکعت نماز خوندم و...
تصمیم گرفتم یکم بخوابم چشمام رو بستم ..
با صدای همتا همتای مامان از خواب بلند شدم بدن درد بدی گرفته بودم .
مامان با اخم گفت : اینجا جای خواب...
چشمان قرمزم را که دید ادامه ی حرفش را نگفت و رفت .
از جایم بلند شدم و به اتاقم رفتم .
نگاهم کشیده شد به هانا که مشغول کشیدن نقاشی بود خوشبحالش چه دنیای شاد کودکانه ای داره ...
روی تخت که نشستم به طرفم آمد صداش میلرزید و بغض کرده بود : آجی همتا نقاشیمو نیگا .
دفتر را از دستش گرفتم و به نقاشیش خیره شدم عردس و دوماد کشیده بود که دورشون شلوغ بود .
لبخند غمگینی زدم : خیلی قشنگه اینا کی ان؟
_این عروسِ تویی اینم داداش احسانِ اما مامان دیشب به بابا میگفت کاش به همتا میگفتی اون چجوری داداش رو فراموش کنه .
بغضم شکست و سرم را روی پاهایم گذاشتم و برای حال خودم اشک ریختم ...
خسته تر از قبل بودم .
اشکانم را پاک کردم و حمام رفتم و دوش گرفتم ولی این چیزا درمان درد من نبود یعنی درمان درد اصلی من نبود .. دلیل کارهامو نمیفهمیدم انگار جنون گرفته بودم .
سه روزی بود که غذا نخورده بودم ، از اتاق خارج شدم و پشت میز نشستم و با بغض یکم غذا خوردم میدونستم امروز روز سختیه نمیخواستم ضعف و غش کنم .
مامان با بغض بهم خیره شده و بود طاقت نیاورد و به اتاق مشترکشان رفت .
برگشتم اتاق رو لباسم رو تن کردم چادرم را جلوی آینه سر کردم به خودم خیره شدم هیچ حسی دیگه نداشتم باید همینجا همه چیز رو خاک میکردم چقدر عمر خوشبختیمون کم بود و کوتاه فقط دوماه ....
نکاهی به حلقه ام انداختم ...
از اتاق خارج شدم مامان نگاهی به من انداخت : بزار من حاضرشم .
نزدیکش شدم : میشه نیاید !؟
نفسش را با حرص بیرون داد : آخه ..
_بخاطر من .
باشه ای گفت ، بعد از یک ساعت بابا اومد در بین راه صحبتی نکردیم .
جلوی در محضر ماشینش رو دیدم قلبم یه لحظه درد گرفت ...
پشت در دفتر خونه ایستادم بابا نگاهی به من انداخت و در زد .
در باز شد و وارد شدیم روی صندلی نشسته بود و با دستانش ور میرفت .
بابا به سمتش رفت و احوالپرسی کرد .
به سمت میز رفتم از جایش بلند شد نگاهش خسته بود و صورتش پر از درد نگاهی که بی اختیار گره خورده بود رو ازم گرفت ...
صداش گرفته بود تموم تلاشمو میکردم تا اشک نریزم پاهایم سست شده بود هر لحظه ممکن بود بیوفتم .
خیلی زود طلاق گرفتیم و غریبه شدیم مثل قبل فقط یه پسرعمو و دختر عمو عادی بودیم انگشتر را از انگشتش درآورد و روی میز گذاشت .
احسان از پدرم خداحافظی کرد و رفت جان منم رفت.
اونکه رفت منم بلند شدم و به طرف ماشین رفتم در طول راه فقط به خیابان های شلوغ شهر خیره شده بودم ...
شهر شلوغ بود و در دل من غوغا ...دیگه باید فراموشش کنم احسان دیگه نیست تموم شد همتاااا ...
احسان حالا برای تو فقط یه پسر عمو سادست همین و تمامممم ...
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
°•❀ @chaadorihhaaa
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
.
🍃
#همتا_ے_مـن
#قسمت_سی_یکم
#عطریاس
.
با سر سلامی به نگهبان دانشگاه کردم سوز هوا پوست رو میسوزوند و تا مغز استخون پیش روی میکرد .
یک هفته ای از اون اتفاق میگذشت و جوری خودمو مشغول کرده بودم تا کمتر به احسان فکر کنم حتی جمعه هم خونه خان جون نرفتم هانا میگفت احسان خیلی ناراحت بود و شکسته شده بود .
باید فراموش میشد از اول اشتباه بود ...
وارد ساختمون دانشکده شدم فوری رفتم سر کلاس و سر جایم نشستم .
بعد از چند دقیقه پسر جوانی وارد کلاس شد چهرش برام آشنا بود .
نگاهی به جمعیت انداخت و عینکش را در آورد از دیدنش شوکه شدم این اینجا چیکار میکرد مگه استاد دانشگاهه؟؟
نگاهش را از جمعیت گرفت : سلام ارسلانی هستم استاد این درس ...
خیلی خوشوقتم از ملاقات تک تکتون و خیلی مفتخرم از ملاقات کسانی که این رشته رو انتخاب کردن برای ادامهی تحصیل ...
خیلی خب بعد از حضور و غیاب میریم سر درسمون ..
_آقای قاضیان !
پسری از ته کلاس بلند شد : بله استاد .
لبخندی زد و تک به تک اسامی بعدی رو میخوند تا رسید به اسم من .
_خانم فرهمند ؟
ایستادم سرش را بلند کرد با دیدن من تعجب کرد .
_بله ...
سری تکان داد و دوباره بین جمعیت چشم چرخوند : خیلی خب بریم سر درسمون ...
با دقت گوش میکردم و جاهایی که لازم بود یادداشت میکردم .
بعد از کلاس خسته نباشید کوتاهی گفتم و از کلاس خارج شدم و راه خونه رو در پیش گرفتم ...
سر خیابون که رسیدم فاطمه رو کنار اسما دیدم لبخندی زدم و به سمتشان رفتم و سلام کردم .
اسما خواهرانه در آغوشم کشید ، فاطمه نگاهی به من انداخت : سلام خوش میگذره بهتون .
از تیکش خوشم نیومد و لبخند غمگینی زدم : ممنونم .
_خوشم میاد به روی خودت نمیاری میدونی چه بلایی سر داداشمم اوردی میدونی چند روز سرکار نرفته میدونی چقدر شکسته شده . اون عاشقت بود همتااا نه باید زود قضاوت میکردییییی .
پوفی کردم : من فراموششون کردممم انقدر از حالشون برام نگووووو فاطمه حال من بدتر از اون بود اما الان نیست چون از اول اشتباه بودد .
مطمئن بودم اگر میموندم این بحث ادامه داشت برای همین زود خداحافظی کردم و وارد خانه شدم .
بعد از تعویض لباسام دراز کشیدم و خوابیدم
.
✍🏻نویسنده:میمتاجافروز
°•❀ @chaadorihhaaa
←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
بسم الله القاصم الجبارین🌹
هنوز هم سخت است قبل از آوردن اسمت بگویم شهید🖤
هنوز هم سخت است بگویم شهید سلیمانی😔
سردار تو به آرزویت رسیدی اما حال دل ما چه؟
خبر شهادتت هنوز هم غیر قابل باور است💔
بعد از تو رنگ و روی آرامش را ندیدیم😭
ذوالفقار سید علی کجایی؟؟
اشک هایش را دیدی؟؟
مطمئنم که دیدی اما سردارنگران نباش ما همیشه پشت رهبرمان هستیم
سردارم!همه ی ما بر این اعتقاد داریم که علم تو بر زمین نمی ماند😇
مالک اگر رفت غیرت مالک باقیست🌹
کاش هنوز هم تو را در مراسم مادرمان زهرا درکنار رهبر میدیدم🖤
فراقت برای ما جانسوز است اما برای سید علی جانسوز تر😭😭
سخت است،سخت است،دیگر لبخندت را، با ابهت نگاه کردنت را،حتی از قاب تلوزیون هم ندید💔💔
گاهی با خود می گویم این فقط یک کابوس ست
از خواب بلند میشوم و می بینم تو هنوز هم هستی
تو هنوز هم گل از دست فرزند شهید میگیری🌹
اما این حقیقت است،حقیقتی تلخ😞
حاج قاسم تو برای یک نفر نیستی تو برای همه ای😇
مکتبت را خالی نمی گذاریم🌺🌺
سردارم زینبت با صبر خود مشت محکمی بر دهان دشمنان است❤️
او علمدار توست😇😇
جزء این هم انتظار نمی رود از چنین پدری چنین دختری❤️❤️
سردارم آسوده باش که تا وقتی امثال زینبت هستند رهبرم تنها نیست🌹🌹
به قلم🖋زهرا رجبی
📚موضوع مرتبط:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#مکتب_سلیمانی
#دلنوشته
🖤 @montazer_shahadat313
بهم گفت : چرا هنوز امید داری اربعین حرم باشی ؟!!
گفتم : دلخوشم به محالات حسین 😔😔
#اربعین
#ماملتامامحسینیم
#شهادتامامحسن
@montazer_shahadat313
•🕊🥀•
.
#شهیدانه:)
.
نگاهرامےرُباید؛☝️🏻
هَرآنکس
کهزیباستـ
وتوزیباترینے
اےشهیـد🌿
.
.
🌒[ #سلامبرشهـدا
ـــــــــــــــــــــــــ|...🔆.|ــــــــــ
🖤 @montazer_shahadat313
.
.
+
.
.
•/• وقتۍ زندگی
تـو را در شرایط سختــ قرار داد
نگـو: چرا من؟!
بگـو: ثابت مۍکنم #میتونم😎💪
.
.
+
↫ #التماستفڪر✋🏻
@montazer_shahadat313
💟
بترسیمازروزۍڪه
پروفایلامون #امامزمانۍ باشه
امازندگۍهاموننـه..!
|پروفایلامون #آقابیاباشه
|اما #گناهانمون باعث
|طولانۍترشدن #غیبت🍃
بترسیمازروزۍڪه
خودمونمادعاهامونوباورڪنیم...
『اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج』
┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
@montazer_shahadat313
متن زیارت عاشورا:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَ
مَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ
#ختم_صلوات
ختم صلوات امروز بہ نیت:
شهدای دفاع مقدس
|ارسال صلواتها بھ نشونےِ:
♡ @zeinabi82 ♡
|جمع صلـوات تلاوت شده:
1000