eitaa logo
کتابخانه محله باقریه
80 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
285 ویدیو
116 فایل
#قال‌امیرالمؤمنین‌علی‌؏: هرڪہ‌باڪتاب‌آرامش‌یابد📚 هیچ‌آرامشی‌راازدست‌نداده‌است🙃 ارتباط با ادمین↙️ @S_Farahany
مشاهده در ایتا
دانلود
٪۴۰تخفیف تمام کتاب‌های فیدیبو تاپایان امروز https://b2n.ir/u62412
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"اضافه شدن کتاب های جذاب و خواندنی به کتابخانه محله باقریه همزمان با هفته بسیج" به گزارش روابط عمومی پایگاه معصومیه و به همت معاونت علمی پژوهشی پایگاه، همزمان با هفته بسیج و با درآمد حاصل از فروش کتاب های مازاد و بازیافتی طرح پالایش قفسه ها، کتاب های جدیدی برای کتابخانه مسجد خریداری شد. 📌شایان ذکر است این کتاب ها در کتابخانه موجود است و علاقه مندان میتوانند با عضویت در کتابخانه از آنها به صورت امانی استفاده کنند. خبرنگار‌بسیجی: سلیم آبادی @Bagheria_Neighborhood_Library
مجموعه‌کتاب های«آسمان»که بر اساس مصاحبه با همسران شهدای نیروی هوایی نوشته شده و شامل خاطراتی زیبا از زندگی مشترک با شهدا است، مخاطبان را بیش از پیش با اخلاق و رفتار این الگوهای ماندگار آشنا می کند. «بابایی به روایت همسر شهید» اولین اثر از این مجموعه است. در این کتاب از روزهای کودکی عباس بابایی تا تحصیل و انتخاب شغل خلبانی و اعزام به آمریکا برای تکمیل تحصیلات و آموزش، خاطراتی نقل شده است. همسر شهید، خاطرات زندگی مشترک شان تا شهادت ایشان در روز عید قربان در سال 1366 را روایت می کند. @Bagheria_Neighborhood_Library
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتابای مفیدی دارید که بعد از خوندنشون گوشه خونه موندن؟؟؟!!!!! مدرسه بچه ها تموم شده و کلی کتاب و دفتر دارید ؟؟؟ کتاب هایی دارید که قدیمی شدن و جلدشون پاره شده؟ نمیدونید چیکار کنید؟ کاری نداره ،ما توی مسجد امام باقر همه این کتاب ها رو ازتون تحویل میگیریم. فقط کافیه روزهای زوج از ساعت ۹ تا ۱۲ تشریف بیارید مسجد و کتاب هارو اهدا کنید . عزیزانی که نذر دارند میتونن در کار فرهنگی ما شریک شده و نذرهاشون رو به پایگاه تحویل بدن و در ارتقای سطح فرهنگی محله قدمی بردارند . منتظر کمک های نقدی و غیر نقدی شما عزیزان هستیم. : ) @Bagheria_Neighborhood_Library
کتابخونه مسجد دوباره افتتاح شده و اسمش شده کتابخونه محله باقریه😊 قراره کلی کتاب خوب رو بهتون معرفی کنیم و باهم تابستونمون رو رنگی کنیم 😌 یه عالمه کتاب خوب داریم مثل رمان ، کودک و نوجوان ، علمی ، مذهبی ، شهدایی و ... که شما میتونید تشریف بیارید و امانت بگیرید؛به همین راحتی 🤗 تازه کتاب های طرح بچه های خاص رو داخل کتابخونه مسجد داریم🙂 ما یه کانال جدید براتون درست کردیم . شما میتونید عضو بشید و کتاب های کتابخونه رو بشناسید👌🦋 داخل کانال،کتابهای موجود داخل کتابخونه📚 رو براتون معرفی میکنیم و برنامه ها و کانال های مخصوص کتاب📱و قسمت های جذاب📝 از کتاب های پرطرفدار و کلی چیزای دیگه🛍 دیگه چی از این بهتر🤩😎 فقط کافیه روی لینک زیر بزنید و شما هم به جمع کتابخون های محله باقریه بپیوندید 🎀 @Bagheria_Neighborhood_Library
عزیزان لینک دعوت کانال کتابخانه محله باقریه 🙂 خوشحال میشیم ما رو به دوستاتون معرفی کنید 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درختی که در کویر روییده، چنان چوب سخت و محکمی دارد که با هر بادی تکان نمی خورد. رعنا همان دختر باصلابتی است که در کویر تنهایی و بی مهری روییده، جان گرفته و حال در برابر هر طوفان و گردبادی، محکم ایستاده و سر فرود نمی آورد. داستان کتاب، از کودکی رعنا آغاز می‌شود. رعنا دختری کوچک که از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه می‌شود که برای یک کودک ۶ ساله بسیار غیر قابل تحمل است، اما به ناچار با همه ی آنها دست و پنجه نرم می‌کند. ادامه ی زندگی اش در سختی، به او چیزهایی می‌آموزد که در بزرگسالی به کمکش می‌آید‌، اما تحمل اتفاقاتی که رعنا پشت سر می‌گذارد آن هم بدون وقفه، تنها یک سنگ صبور می‌خواهد که رعنا آن را می‌یابد و چه سنگ صبوری بهتر از آیلار. مادری آرام، نامادری ای مهربان و دوستی شفیق تنها مرهم دردهای رعناست. در هر بخشی از داستان روایت صبوری دخترکی را می‌خوانیم که با درد ها و غم هایی همراه بود و صبرش او را به شیرزنی مهربان و تکیه گاهی برای فرزندانش تبدیل کرده است. @Bagheria_Neighborhood_Library
کتابخانه محله باقریه
#رعنا درختی که در کویر روییده، چنان چوب سخت و محکمی دارد که با هر بادی تکان نمی خورد. رعنا همان دخت
از دعواهای شدید چند روز گذشتۀ مادر و پدرم حس خیلی بدی داشتم و از داخل شدن به این ساختمان قدیمی می‌ترسیدم. مادرم دستم را کشید و داخل ساختمان شدیم. همه‌جا بوی کهنگی و نمی‌داد. از پله‌های باریک و بلند آنجا بالا رفتیم و به طبقۀ دوم رسیدیم. در چوبی کهنه و رنگ و رو رفته‌ای را باز کردیم. در با سروصدا و جیر جیر باز شد و ما داخل شدیم. مادرم همان‌طور که دستم را گرفته بود، به دوروبر نگاه کرد و گفت: «پس کجاست؟» ناگهان پدرم را دیدم که از اتاق کناری بیرون آمد. هنوز چند دقیقه از آمدنمان نگذشته بود که مادربزرگم هم داخل شد. مادر که صورتش کاملاً برافروخته شده بود پدرم مردی جاافتاده، متوسط و کمی چاق بود؛ قیافه‌ای خیلی معمولی داشت، ولی مادرم قد بلند و بسیار زیبا بود. شاید به همین‌خاطر بود که... 🆔@Bagheria_Neighborhood_Library