eitaa logo
♥️ باغ تماشای خدا ♥️
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
302 فایل
😊 خداوند فرمود : هیچ نترسید که من با شمایم سوره طه شادی روح اهل بیت (ع) ؛ شهیدان و اموات صلوات از مطالب مذهبی و آموزشی کانال باغ تماشای خدا بهره مند شوید کانال دوم ما https://eitaa.com/joinchat/3999465605Cbb1b1d2c19
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴 🏴🏴🏴 🏴🏴 🏴 🌺چرا که حیوانات فهمیده و نجیبی هستند، روز بر پیکر مطهر امام حسین علیه السلام تاختند؟! 🌺حدود سال پیش یکی از اصفهان که از خیلی اصیل هم هستند... ✔آن زمان ايشان بوده و روضه خوان دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف منبر می رود. آن روز برف سنگينى مى ‏آمده است. 🔹وقتى اش تمام مى ‏شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. @Baghetamashyekhoda 🍂نقل می کند: 👇 زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. سنگينى مى‏ آمد. مقدارى كه آمدم کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى‏ آيد. ☘حدس زدم یه نفر از آخرش آمده مراقب من باشد. 🌺بعد آن كه پشت سر من مى ‏آمد گفت: « آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم». 🔹گفتم:« سلام عليكم» . 🌺گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟) 🔹گفتم:« بفرماييد». 🌺گفت:« آيا در روز دشمن بر حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟ 🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده‏ ام كه چنین کاری کرده اند. 🌺آن آقا گفتند:« اسب ها هم بر بدن رفتند؟» 🔹گفتم: «بله در هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.» 🔸مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن گفتند: « آسيد مصطفى! آيا عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را كند؟» 🔹گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». 🌺گفت:« را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» 🔹گفتم:من در تاريخ خوانده‏ ام كه فرستادند اما گاوها . 🌺گفت« چطور؟اسب كه حيوان و خوش فهمى است و در خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر مطهر هم نرفتند و قبر را از بين نبرند؟!» ✔آقا سید می گوید: من به رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى‏ كردم. 🔆گويا كردم از همان پشت سر به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. 🔸گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». 🌺گفتند:« چى هست؟» 🔸گفتم: « روز عاشورا سيد الشهداء (عليه ‏السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى بدهند حتى اين مشت استخوان را گذاشتند وسط و اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. 🔥اما در جريان ، اينها مى‏ خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. 🌸 امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى‏ خواستند، محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». ⚘آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« است.» 🔹آقا سید مصطفی می گوید: بعد سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده‏ ام، نيست...(فهمیدم آقا امام زمان عج بوده اند) ‌ ‌ @Baghetamashyekhoda 📚دفتر نشر بیانات حجت الاسلام شیخ جعفر ناصری
🌹روزی روزگاری حدود 50 ساله ای بود که در های اطراف کربلا و جاده ای که از نجف به سمت کربلا می آید زندگی می کرد . 🌹بعضی ازمردمان مسلمان مانند کشور ایران،ترکیه،افغانستان و..... چند روز قبل از امام حسین علیه السلام یعنی اربعین حسینی از نجف اشرف به سمت کربلا ی معلا با پای پیاده به راه می افتد. 🌹این مرد در یکی از روز هایی که مردم روستا یا عشیره یشان به امام حسین خدمات می رساندند برای خوردن به یکی از موکب های اطراف رفت . 🌹 پسری که چای می ریخت به او زد و گفت تو نباید بخوری برو زود برو برای ما زشت است که تو چای از موکبمان بخوری زود دور شو. 🌹پیرمردی که صاحب موکب بود این اتفاق را دید و آن مرد راصدا زد و گفت:می خواهی کمک کنی ؟؟؟ آن مردهم گفت باشه 🌹 پیر مرد گفت 2کیلو شکر بخر این مرد به راه افتاد . حالا (چرا آن پسر به این مرد زد چون این مرد هر کار که فکرش رابکنید کرده بود) 🌹دو کیلو را خرید در راه موکب مانده به موکب آن پیر مرد مردی از موکب های دوروبر می کرد که این آقا برای آنها شکر خریده شکر را از مرد کشید و 🌹به بقیه گفت: اینم شکر دیگه بهانه ای ندارید.....        مرد نشد به آنها بگوید که این دو کیلو برای آن موکب است پس تصمیم گرفت برود و دو کیلوی دیگر بگیر .... 🌹به افتاد تا برود دوکیلو را بگیر که احساس کرد سینه اش شده ونفسش بند آمد و بر زمین افتاد مردم دورش جمع شدند ولی کار تمام شد.......                                                                 🌹میدیدم که مردم دور من جمع شده اند روحم در ها معلق بود ........           کسی زیر تابوت یک گناه کار را نمی گرفت 🌹 مرد کارگر تابوتم را تا قبرم آوردند کنار قبر دو مرد نه نبودند اما بسیار زشت بودند و یک بر دست هرکدامشان بود ناگهان یک نورانی جلو آمد (فهمیدم که امام حسین ع بودند) به آن دو زد که بارفیق من چه کار دارید برید کنار .... 🌹آن دو به امام گفتند: اما این مرد هر که بگویید کرده ..... امام:نه اشتباه می کنید این مرد کیلو برای من شکر خریده به ازای هر کریستال شکر از گناهانش کم کنید....... 🌹   ی برزخی : جان شما امام هستید تا کیلو برای زوار من شکر خریده به ازای هر شکر از گناهانش کم کنید.......   ی برزخی :آقا جان شما امام هستید 🌹 تا گفتید از گناهانش کم شد اما این مرد انقدر گناه کرده که باز هم است..... امام :این مرد نیت کرده بود دیگر بخرد به هرکریستال از گناهان اوکاسته شود......     باز هم کفاف نمی دهد.......دیدم که امام دست زیر عبا برد و گفت:برای ی گناهانش 🌹چقدر دیگه نیاز داره بگو  خودم بدم....... پس از این امام گفت تو باید از اول شروع کنی من خریدم کاری نکن در قیامت پشیمان باشم...... ❤️چقدر است دو عالم........ تمام                                                                   یاعلی https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9