eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
24 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_یازدهم سلام ونور!دست مبارکتان به سمت نور همیشه راهی باشد! من امر
نیت کردم و همه چیز را به آقاسپردم.فردای آن روز باربددربين راه درحالیکه از خرید به خانه میرفتم؛مراتنهاديد!من از ترس داشتم به خودم ميلرزيدم؛او از فرصت استفاده کردوگفت:"چندروز دیگه قراره کلی شهید بیارن!بیاباهم از شهدا کمک بخوايم..بیا اونا رو واسطه کنیم تا به هم برسیم!تو برای خودت برو منم خودم جدا ميرم!" باز نگاهم به آسفالت خیابون بود وسریع نگاه زیر زیری بهش انداختم و چشمهایم را بستم نمیدانم چرا گفتم:چشم!چقدر به خودم بدوبیراه گفتم!چرا باید این کار را انجام میدادم؟من خوشم آمده بودواين قابل کتمان نبود! شهدا!شهدا آمدند و شهر ما دچار عشق و نور شد! آنقدر که عاجزم از بیانش!خردادسال1380 بودوشهداتازه تفحص شده بودند و این خوشبختی محض بود که درآغوش آنهابودیم! شهدا کار خودشان را کردند تا این که ماجرا به خواستگاری رسمی انجامید..مادر باربد برای قبول ازدواج دو شرط داشت؛ شرط اول اینکه باربد برای همیشه به دلیل تک پسربودنش؛نزد مادربماند ومابااوزندگي کنیم وفکر زندگی مستقل را از سرش بیرون کند!شرط دوم برای آزمایش خون که میرویم من توسط یک مامامعاينه داشته باشم!خانواده ی من اصلا راضی به وصلت نشدندواز برخورد راضیه خانم دلگيرشدندوبه من تاکیدکردند که این آغاز ماجرای گذشته یعنی حسین است وخوش بین نیستند به این کار!چرا این همه موردمناسب داری ولی به این پسر سربه هوای بیکار و رفیق باز راضی شدی؟ توديووونه ای بابا!احساس کردم واقعا دیوانه شدم..دوباره همان احساسات که وقتی حسین را دیده بودم؛آمده بود سراغم قلبم از سینه داشت بیرون می آمد! حالم درعین حال که خوش بود بد هم بود اصلانميدانم چطوربگويم ولی من این حس را به حسین هم نداشتم انگار واقعا عاشقش شده بودم.رفتم سراغ سجاده و نماز را خواندم اما بعدش دلم نمی خواست ازجاکنده شوم؛رفتم به سجده ی شکر و شروع به گریه کردم آنجا باخداعهد کردم خدایا به خیر بگذران من هم قول میدهم تلاش کنم باربد سربه راه شود و این شروع رنج شیرین بود.بعداز ماه صفر قرارشد به همراه فامیل شان به خواستگاری رسمی بیایند و بعد نشانی بگذارند تا آزمایش و مابقی کارها را انجام دهیم...طی این روزها که خبر می پیچید سروکله ی خواستگار هایی پیداشد از دوستان اميرتا همسایه های باربد و حتی دوستانش!!؟یکی از دوستانش مدعی شد که من با پسری که موسسه ی آموزشی دارد؛دوست هستم میخواهم با او ازدواج کنم!!پناه بر خدا چطور میتوانست اینقدر وقیح باشد! باربد عصبی میشد و گاهی کشیک ميکشيدتاازخانه بیرون بیایم ومراتنها گيربياوردوخواهش کند که مقاومت کنم وجواب مثبت به آنها ندهم و مدام مراتعقيب ميکردتاببيند واقعیت دارد یا نه؟!تنهاجايي که وارد صحبت شدم برای دفاع از خودم بود به او گفتم اگر بدانم که چه کسی این تهمت رابه من زده روزگارش را سیاه میکنم!فقط آه کشیدم و میدانستم باربد اورا لو نمیدهد اصراری هم نکردم که بگويد اما وقتی دل کسی را به درد می آوری حتما پاسخی دریافت خواهی کرد واو نمی فهمید و مدام به باربد گوشزد میکرد :اونادخترشون روبه تونميدن طرف کلی تحصیلات و شغل دهن پر کن و پولداره رفته خواستگاری مادرش اینام راضی ان دختره هم ميخادش توالکي سر کاری باربد! تلفن زنگ خورد ومن تنهابودم گوشي رابرداشتم؛ صدای بلندی همراه داد که سعی بر کنترلش داشت؛شنیده میشد و من متوجه شدم باربد عصبانی ست بنابراین کنجکاو شدم او گفت یا من ياهيچ خواستگار دیگر من که نميدانستم موضوع چیست اندکی صبر کردم وبعد توضیح دادم ولی باورنميکرد دیگر تاب نیاوردم واز او خواستم که بگويد چه کسي این خبرهای کذب رابه او میدهد وگوشی را قطع کردم.سرم درد گرفته بودتا این که باربد میثم( برادر عروسمان مهناز)رادیدوبه لطف خدا میثم اورامتقاعد کرد که این چرندیات محض است واو حق ندارد در مورد من اینگونه به قاضی برود و خویشتن داری کند!قضیه خواستگاری آقای محمدی واقعیت داشت اما رابطه نه! جواب من هم منفی بوده واز قضا علیرضا دوست مشترک آقای محمدی و باربد بود و میثم به او گفت که اينهانقشه است تا تو عقب بکشی! باربد سر عقل آمد وخداروشکراين قضیه تمام شد.دوباره دردسرجديدى شروع شد!مهناز ابوذر را خبردار کرد تابه خودش بجنبد وتاميتوانست به برادرم علی آقا؛چوقولي باربد را کرد وبه قولی زيرآبش رازد!خلاصه همه دست به کارشدند قلب ما رو به نیستی برود امانميدانستندتاخدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد! ابوذرکه بابت گذشته شرمگین و خجالت زده بود؛به فکرافتاد وسریع رفت سراغ مادرم و یک النگوي طلا به عنوان نشان نامزدی به مادرم داد تا بلکه دراین مدت بتواند موضوع را باخانواده اش مطرح کند!مادرم مخالفت کردو گفت پسرم من این اجازه را ندارم نمیتوانم باقضيه خودخواهانه برخورد کنم شما باید با مادر وپدرتان صحبت کنید وپاپيش بگذارید نه اینکه من دخترم را نگه دارم وبعد با مخالفت آنها اوضاع شماودخترم بدترخواهدشد و امید واهي برای هر دوی شما سم
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_یازدهم سلام ونور!دست مبارکتان به سمت نور همیشه راهی باشد! من امر
است به من حق بده لطفا! و این ماجرا ادامه دارد... ❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz
ما سائل توایم و ڪرَم از تو خواستیم عشق تو را قدم بہ قدم از تو خواستیم اے شاه آبرو بخر و مزد ما بده ما پیاده حرم از تو خواستیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz
چند روز است جلوتر به شما می گویم اربعین کرب و بلایم نبری، می میرم ... حسین جانم🏴 #اربعین
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد.mp3
2.85M
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد زسر گذشته اشکم به لب رسیده جانم که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد 🎙حاج حسن خلج رزق دلتنگی شبانه💔 التماس دعا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz
- آرزوت !؟ + داشتن ی ِجفت پای ِ خسته .. هشتاد کیلومترۍ کربلا 💔!😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کامتون به شیرینیه هوای حرم' آرزوی ابدیتون ضریح'💔 عشق اول و اخرتون حسین'💞 دعای هر نمازتون بین الحرمین روزی تون وسیع به زیارت اربعین آقا اباعبدالله الحسین(ع) 🤲 شب تون بخیر التماس دعا
🔸پدر منتظران! چشم به راهان توییم... 🔸روزها گم شده در پشت سر غیبت تو... روشنایی شب تار کجایی آقا...؟ تعجیل فرج مولامون صلوات 🌷 🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم🌷
سلام امام زمانم سلام عشق جانم 💚 ▫️السَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الله... ☀️سلام بر تو ای مولایی که خداوند تو را سرپرست جهان و جهانیان قرار داده. سلام بر تو و بر روزی که تمام خلق زیر پرچم ولایتت جمع خواهند شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── 🌱🕊 ╰─┈➤ @BandeParvaz