شهید باکری چه قشنگ گفتند:
خدایا، نمیریم در حالیکه از ما راضی نباشی💛
حزن و اشک بی پایان امام سجاد علیهالسلام🖤
هیچ غذایی نزد امام سجاد علیهالسلام نمیآوردند مگر آنکه میگریست.یکی از خادمان به ایشان گفت میترسم از فرط گریه جان شما بخطر بیافتد!فرمود:حزن و داغ مرا جز خدا کسی نمیفهمد.هروقت یاد فرزندان فاطمه(سلاماللهعلیها)میافتم،بغض و گریه گلویم را میگیرد.روزی یکی از خادمانِ حضرت گفت:آیا برای گریه شما پایانی است؟بیش از حد گریه میکنید!حضرت فرمود:وای بر تو.یعقوب نبی یکی از فرزندان خود(یوسف نبی)را از دست داد در حالیکه فرزندش در قید حیات بود،اما یعقوب نبی آنقدر گریست تا نابینا شد.من چگونه آرام بگیرم در حالی پیش چشم من پدرم و برادرانم و عمویم و هفده نفر از بنیهاشم را کُشتند.
#مناقبابنشهرآشوب
#امام_سجاد(ع)
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_یازدهم سلام ونور!دست مبارکتان به سمت نور همیشه راهی باشد! من امر
#دلنوشته
#صبرانه_ای_از_عشق
#قسمت_دوازدهم
نیت کردم و همه چیز را به آقاسپردم.فردای آن روز باربددربين راه درحالیکه از خرید به خانه میرفتم؛مراتنهاديد!من از ترس داشتم به خودم ميلرزيدم؛او از فرصت استفاده کردوگفت:"چندروز دیگه قراره کلی شهید بیارن!بیاباهم از شهدا کمک بخوايم..بیا اونا رو واسطه کنیم تا به هم برسیم!تو برای خودت برو منم خودم جدا ميرم!" باز نگاهم به آسفالت خیابون بود وسریع نگاه زیر زیری بهش انداختم و چشمهایم را بستم نمیدانم چرا گفتم:چشم!چقدر به خودم بدوبیراه گفتم!چرا باید این کار را انجام میدادم؟من خوشم آمده بودواين قابل کتمان نبود!
شهدا!شهدا آمدند و شهر ما دچار عشق و نور شد! آنقدر که عاجزم از بیانش!خردادسال1380 بودوشهداتازه تفحص شده بودند و این خوشبختی محض بود که درآغوش آنهابودیم! شهدا کار خودشان را کردند تا این که ماجرا به خواستگاری رسمی انجامید..مادر باربد برای قبول ازدواج دو شرط داشت؛ شرط اول اینکه باربد برای همیشه به دلیل تک پسربودنش؛نزد مادربماند ومابااوزندگي کنیم وفکر زندگی مستقل را از سرش بیرون کند!شرط دوم برای آزمایش خون که میرویم من توسط یک مامامعاينه داشته باشم!خانواده ی من اصلا راضی به وصلت نشدندواز برخورد راضیه خانم دلگيرشدندوبه من تاکیدکردند که این آغاز ماجرای گذشته یعنی حسین است وخوش بین نیستند به این کار!چرا این همه موردمناسب داری ولی به این پسر سربه هوای بیکار و رفیق باز راضی شدی؟ توديووونه ای بابا!احساس کردم واقعا دیوانه شدم..دوباره همان احساسات که وقتی حسین را دیده بودم؛آمده بود سراغم قلبم از سینه داشت بیرون می آمد! حالم درعین حال که خوش بود بد هم بود اصلانميدانم چطوربگويم ولی من این حس را به حسین هم نداشتم انگار واقعا عاشقش شده بودم.رفتم سراغ سجاده و نماز را خواندم اما بعدش دلم نمی خواست ازجاکنده شوم؛رفتم به سجده ی شکر و شروع به گریه کردم آنجا باخداعهد کردم خدایا به خیر بگذران من هم قول میدهم تلاش کنم باربد سربه راه شود و این شروع رنج شیرین بود.بعداز ماه صفر قرارشد به همراه فامیل شان به خواستگاری رسمی بیایند و بعد نشانی بگذارند تا آزمایش و مابقی کارها را انجام دهیم...طی این روزها که خبر می پیچید سروکله ی خواستگار هایی پیداشد از دوستان اميرتا همسایه های باربد و حتی دوستانش!!؟یکی از دوستانش مدعی شد که من با پسری که موسسه ی آموزشی دارد؛دوست هستم میخواهم با او ازدواج کنم!!پناه بر خدا چطور میتوانست اینقدر وقیح باشد! باربد عصبی میشد و گاهی کشیک ميکشيدتاازخانه بیرون بیایم ومراتنها گيربياوردوخواهش کند که مقاومت کنم وجواب مثبت به آنها ندهم و مدام مراتعقيب ميکردتاببيند واقعیت دارد یا نه؟!تنهاجايي که وارد صحبت شدم برای دفاع از خودم بود به او گفتم اگر بدانم که چه کسی این تهمت رابه من زده روزگارش را سیاه میکنم!فقط آه کشیدم و میدانستم باربد اورا لو نمیدهد اصراری هم نکردم که بگويد اما وقتی دل کسی را به درد می آوری حتما پاسخی دریافت خواهی کرد واو نمی فهمید و مدام به باربد گوشزد میکرد :اونادخترشون روبه تونميدن طرف کلی تحصیلات و شغل دهن پر کن و پولداره رفته خواستگاری مادرش اینام راضی ان دختره هم ميخادش توالکي سر کاری باربد!
تلفن زنگ خورد ومن تنهابودم گوشي رابرداشتم؛ صدای بلندی همراه داد که سعی بر کنترلش داشت؛شنیده میشد و من متوجه شدم باربد عصبانی ست بنابراین کنجکاو شدم او گفت یا من ياهيچ خواستگار دیگر من که نميدانستم موضوع چیست اندکی صبر کردم وبعد توضیح دادم ولی باورنميکرد دیگر تاب نیاوردم واز او خواستم که بگويد چه کسي این خبرهای کذب رابه او میدهد وگوشی را قطع کردم.سرم درد گرفته بودتا این که باربد میثم( برادر عروسمان مهناز)رادیدوبه لطف خدا میثم اورامتقاعد کرد که این چرندیات محض است واو حق ندارد در مورد من اینگونه به قاضی برود و خویشتن داری کند!قضیه خواستگاری آقای محمدی واقعیت داشت اما رابطه نه! جواب من هم منفی بوده واز قضا علیرضا دوست مشترک آقای محمدی و باربد بود و میثم به او گفت که اينهانقشه است تا تو عقب بکشی! باربد سر عقل آمد وخداروشکراين قضیه تمام شد.دوباره دردسرجديدى شروع شد!مهناز ابوذر را خبردار کرد تابه خودش بجنبد وتاميتوانست به برادرم علی آقا؛چوقولي باربد را کرد وبه قولی زيرآبش رازد!خلاصه همه دست به کارشدند قلب ما رو به نیستی برود امانميدانستندتاخدا نخواهد برگی از درخت نمی افتد! ابوذرکه بابت گذشته شرمگین و خجالت زده بود؛به فکرافتاد وسریع رفت سراغ مادرم و یک النگوي طلا به عنوان نشان نامزدی به مادرم داد تا بلکه دراین مدت بتواند موضوع را باخانواده اش مطرح کند!مادرم مخالفت کردو گفت پسرم من این اجازه را ندارم نمیتوانم باقضيه خودخواهانه برخورد کنم شما باید با مادر وپدرتان صحبت کنید وپاپيش بگذارید نه اینکه من دخترم را نگه دارم وبعد با مخالفت آنها اوضاع شماودخترم بدترخواهدشد و امید واهي برای هر دوی شما سم
باند پرواز 🕊
#دلنوشته #صبرانه_ای_از_عشق #قسمت_یازدهم سلام ونور!دست مبارکتان به سمت نور همیشه راهی باشد! من امر
است به من حق بده لطفا!
و این ماجرا ادامه دارد...
❌کپی به هیچ وجه جایز نیست ❌
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
ما سائل توایم و ڪرَم از تو خواستیم
عشق تو را قدم بہ قدم از تو خواستیم
اے شاه آبرو بخر و مزد ما بده
ما #اربعین پیاده حرم از تو خواستیم
#دلتنگ_اربعین
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
چند روز است جلوتر به شما می گویم
اربعین کرب و بلایم نبری، می میرم ...
حسین جانم🏴
#۲۵روزتا#اربعین
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد.mp3
2.85M
دوباره مرغ روحم هوای کربلا کرد
دل شکسته ام را اسیر و مبتلا کرد
زسر گذشته اشکم به لب رسیده جانم
که هر چه کرد با من فراق کربلا کرد
🎙حاج حسن خلج
رزق دلتنگی شبانه💔
التماس دعا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
کامتون به شیرینیه هوای حرم'
آرزوی ابدیتون ضریح'💔
عشق اول و اخرتون حسین'💞
دعای هر نمازتون بین الحرمین
روزی تون وسیع به زیارت اربعین آقا اباعبدالله الحسین(ع) 🤲
شب تون بخیر
التماس دعا
🔸پدر منتظران!
چشم به راهان توییم...
🔸روزها گم شده
در پشت سر غیبت تو...
روشنایی شب تار کجایی آقا...؟
تعجیل فرج مولامون صلوات 🌷
🌤اللهم عجل لولیک الفرج 🌤
سلام امام زمانم
سلام عشق جانم 💚
▫️السَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ الله...
☀️سلام بر تو ای مولایی که خداوند تو را سرپرست جهان و جهانیان قرار داده.
سلام بر تو و بر روزی که تمام خلق زیر پرچم ولایتت جمع خواهند شد.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
یڪ روز رسیدن بہ تو،رؤیاے من این اسٺ
هربار فقط از تو تمناے من این اسٺ
اےڪاش بہ دستٺ برسد عرض سلامم
یڪ عمر از این حنجره آواے من این اسٺ
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
صبح تون حسینی 🌱
روزی تون زیارت اربعین 🏴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری
گویم که غم حضرت ارباب و دگر هیچ..
جااانم حسین 🖤
YEKNET.IR - shoor 4 - fatemie avval 1401 - javad moghaddam.mp3
6.75M
من دلم همش حرم امام حسینمه..
هر چی دارم از کرم امام حسینمه💔
🎙کربلایی جواد مقدم
حتما بشنوید 👌
رزق حسینی صبح یکشنبه مون❣
حال و هوای دلتون امام حسینی💕
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆
#روز_بیست و ششم_چله_زیارت_عاشورا🌱
🏴 ۲۲مرداد ماه ۱۴۰۲
بیست و ششم محرم ۱۴۴۵ 🖤
به نیابت شهید
🌷 محمد گودرزی شهرکی🌷
#پویش_زیارت_اربعین
اللهم ارزقنا توفیق زیارت اربعین🤲🏻
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz🌷
#تلنگرانه
«از شهید بهشتی پرسیده بودند:«در آلمان که بودید چند نفر را مسلمان کردید؟ایشان فرمودند:هیچ کس! گفتند:پس شما آنجا از طرف اسلام وشیعه چه می کردید؟ ایشان فرمودند:من آنجا نرفتم که کسی را مسلمان کنم،رفته بودم کاری کنم که مسلمان های آنجا مسلمانی شان حفظ شود.»شاید یه بانوی محجبه نتونه با حجاب خودش کسی رو به حجاب ترغیب کنه اما قطعا میتونه اراده ی کسانی که حجاب رو رعایت میکنن رو تقویت کنه و اعتقادشون به #حجاب رو تثبیت کنه.»
#حجاب
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#بی_تفاوت_نباشیم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حتما ببینید👌👌👌
♨️ببینید چادریهای پردیس بعد از شنیدن حرفهای امید نادان چه کردن👏👏😁😁
📌 دسته امربهمعروفی شهرپردیس پارک امام رضا(ع)
امثال این نادان هنوز زنان عفیف و غیور ایرانی بخصوص چادریها رو خوب نشناختن☺️
#حجاب_فاطمی
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
📵دل مجردهای مذهبی را بهانه ی عاشقانه های مذهبی تون آب نکنید!
هر کسی دیگری را به سبب نعماتی که خدا به او داده به آه و حسرت و نا امیدی دچار کند؛ خداوند نعماتش را از او میگیرد..
شک نکنید!!💯
#حیا
#غیرت_علوی
#حجاب_فاطمی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🔴 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) :
🖋 هيچ مرد مسلمانی نيست كه نگاهش به زنی بيفتد وچشم خود را پايين بيندازد مگر اينكه خداۍ متعال به او توفيق عبادتى دهد كه شيرينى آنرا در دلش حس کند.
📚 كنزالعمّال
#حجاب_فاطمی
#غیرت_علوی
#حیا
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
☆بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ☆ #روز_بیست و ششم_چله_زیارت_عاشورا🌱 🏴 ۲۲مرداد ماه ۱۴۰۲
#معرفی_شهید 🍃🥀
بسمـــ ربــــــِّ الشهــــــــدا ...
کانال رسمی شهید محمد گودرزی شهرکی
🔶️ولادت:۱۳۶۵/۰۶/۲۸
🔶️شهادت:۱۴۰۱/۰۹/۲۸
که در سن ۳۶سالگی درنقطه صفرمرزی شهرستان سراوان بر اثراصابت گلوله گروهک تروریستی به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
🔷️مزار شهید:گلزار شهدای شهرکیان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🌹خاطراتی از شهید محمد گودرزی🌹
باید جای من باشی تا بدانی
او خودش یک ملت بود
جوان خوش اخلاق ایران اسلامی
مداح
وذاکر اهل بیت(ع)
بسیجی فعال
تعزیه خوان
دانشجو
پهلوان ورزشکار
پاسدار فداکار
بچه هیئتی
بچه مسجدی
غمخوار همه
وهمراه خانواده
شیعه و مرید حضرت علی (ع) به معنی واقعی کلمه
و شهید ایام فاطمیه
محمد از کودکی از کلاس سوم دبستان که هنوز به سن تکلیف هم نرسیده بود در نماز جماعت ونماز جمعه ومراسمات مذهبی مثل اعتکاف و..شرکت میکرد وبا همین عقیده بزرگ شد وهمینگونه بود و بی ریا وخالص برای خدا
محمد عصبانی نمیشد صدایش را بلند نمیکرد به همه احترام میگذاشت وهم ارامش بخش بود وهم جذب دین میکرد اول با شوخی وبازی با بچه ها وبعد از دین وحجاب و...میگفت من امربه معروف های محمد را وجذب کردن دیگران به دین را میدیدم
و اخلاق خوبش برایمان عادی شده بود ومیدانستم شهید می شود چون روحیه اش به شهدا میخورد
کارهایش را در خفی وفقط برای خدا می کرد وبارها میگفت مهم اینه که خدا راضی باشه یا میگفت فقط خدا بدونه بسه
واگه الان صفت بارز شهید محمد اخلاق خوبشه به خاطر اینه که اینا دیگه نمیتونست مخفی کنه اخلاق خوبش وخنده روییش معلوم بود وهمه را جذب میکرد
اماالان کسانی که امر به خوبی شده بودند تعریف میکردند که مثلا همسایه منزل پدر ومادرم میگفتند من هرموقع محمد را می دیدم انقدر نجیب بود از دور سرش را پایین میانداخت به شوهرم گفتم این پسر کیه اینقدر نجیبه گفت محمد گودرزی من از فرط علاقه به رفتار ومرام ایشون اسم پسرم را محمد گذاشتم تا اخلاقش مثل ایشون بشه والان اسم پسرم محمد هست ووقتی ایشان شهید شد بسیار گریه کردم
ودیگری میگفت من با کسی دعوایم شده بود وانقدر عصبانی بودم میخواستم طرف رابگیرم وحسابی کتکش بزنم حتی وسیله ای هم دستم بود محمد مرا دید انقدر عصبانی بودم سینه اش را سپر کرد وگفت :اگه زدن اون شخص، آرومت میکنه منا بزن ٬ بزن
میگفت از محمد خجالت کشیدم اروم شدم ورفتم محمد نفسش وحرفاش منا اروم کرد
ویا ..
دختر فامیل که محمد محرمش بود برای حجابش به ایشو ن گفته بود من اگه جای تو بودم روسریما اینطوری می بستم ودستمالی برداشته بود وروی صورتش کشیده بود وکلی خندیده بودند وطوری باخنده گفته بود که نه تنها ناراحت نشده بود بلکه دیگر در برخی موارد از محمد نظر خواهی میکرد
یا...
به خود من میگفت هر موقع کسی روی فرش خانه ات نشست اگه عصبانیت هم کرد هیچوقت ناراحتش نکن واصلا چیزی بهش نگو چون مهمان تو هست
ومن طی ۳۵سال زندگی با محمد دیدم که اگر مساله ای ناراحتش میکرد بدون اینکه کلامی بگه صحنه را ترک میکرد میرفت وبا ارامش برمیگشت وبا همان لبخند ها ثانیه ها را شرمنده میکرد
مطلب ها انقدر زیاد است که در پیام نگنجد اما قطره ای از معنویت محمد هم بگویم شب خانه ما مهمان بودند ما همه در این اتاق به دخترم گفتم برو محمد را صدا بزن دخترم میگفت انقدر صحنه زیبایی بود
میگفت در را که باز کردم اتاق تاریک بود وشهید محمد در اتاق تاریک نماز میخواند ومن لذت بردم چه برسه خدا
محمد خیلی پاک بود
از بچگی اهل مداحی وتعزیه وسخنرانی حاج کافی و
خصوصا صحبت های رهبر را با گوشی اش گوش میداد وبرای پدر ومادرم هم صحبت های رهبر را می گذاشت ومیگفت شندید رهبر چقدر قشنگ حرف زد
یاد ندارم از سن تکلیف تا شهادتشان بی دلیل روزه ای از محمد قضا شده باشد ووای از خاطرات سحر ها وپهن کردن سفره ها ی افطاری با محمد که هم خوب بندگی کردن را یاد میداد وهم زیبا بودن ماه رمضان را
میخواست بچه ها را برای سحری بیدار کند دستش را دور گردن بچه ها می انداخت میگفت جای من هم سحری بخور من روزه م و با تغییر صدایش بچه ها را با خنده آن موقع صبح بیدار میکرد
بچه ها میخندیدن از خواب بیدار میشدند وسحری میخوردند ونماز و..
محمد انقدر نبود نبودن ها را جبران میکرد وزندگی را و
دین زیبای اسلام
را به ما یاد میداد که الان نبودش عین بودن است وشهید زنده است
مفهوم در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبریست را من که با شهید زندگی کردم میفهمم یعنی چه
که نامحرم ببینی وچشمت را ببندی که جوان باشی وگوشیت امام زمانی باشد
که نمازت را در تاریکی بخوانی
که کار خوب که کردی بگویی هیچکس نفهمه
بگویی اگه برا خدا باشه همین برام کافیه
که روزه بگیری وبدانی چطوری بچه ها را تشویق کنی به روزه گرفتن
که به شعائر الهی پایبند باشی
وبه قول خود شهید محمد که میگفت: میدونی چرا همه منا دوست دارن ،چون چیزی به کسی نگفتم که از من برنجه
که هر کدام کتابیست اگر بیان کنم ...
مابقی خاطرات را در کتاب شهید محمد گودرزی که در حال تالیف دانشگاه وچاپ است خواهید دید ان شاالله و
مطالعه خواهید کرد
پاسدار شهید #محمد_گودرزی_شهرکی🍃🥀
هدیه به روان پاک شهید صلوات 🌷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج