11.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🎥 #کلیپ کارتونی شکارچی پهپاد
✊بچه ها ، ما می توانیم
💠ما می توانیم با تلاش و پشتکار بهترین ها را بسازیم و مقابل دشمن بایستیم.
#گام_دوم
#ایران_قوی
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄┅═══•✿🦋﷽🦋✿•═══┅┄
#سوره_همزه💫
#پایه_پنجم
#عنوان : #سرزنش×
یکی را خدا
سیاه آفرید🌑
یکی سبزه رو
یکی هم سفید☁️
پدر شد یکی
یکی مادر است🧕
پسر شد یکی
یکی دختر است👩
یکی لاغر است
ولی باوقار😌
یکی چاق چاق
ولی اهل کار😅
یکی کندتر
یکی تند و تیز🏃♂
نگو او چرا
ضعیف است و ریز؟!🚶♀
نکن سرزنش
طبیعیست این👌
یکی «جیم»و«دال»
یکی«سین»و«شین»☺️
✍شاعر: بتول محمدی
#بنده_امین_من
#شعر_نوجوان
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
┄════❁❈🦋❈❁════┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
↻✂️📏✏️••||
حوصلتون_سر_نره🙃🙂
اگه ساختین عکس و فیلم بگیرین بفرستین برامون ✌️☺️
#کاردستی
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
📚متن قصه:
🌸کمک به مستخدم مدرسه🌸
بسم رب الشهدا و الصدیقین💔
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
در سال 1341 من و شوهرم سرایدار
مدرسه ای 🏫 بودیم که عباس اخرین سال دوره ابتدایی را در آن مدرسه میگذراند.
چند روزی بود که همسرم از بیماری کمردرد رنج میبرد؛ به همین خاطر آنگونه که باید، توانایی انجام کار مدرسه را نداشت و من هم به تنهایی قادر به نظافت مدرسه نبودم.
😔😔😔😔😔
این مسأله باعث شده بود مدیر مدرسه همسرم را چند بار در حضور شاگردان مورد سرزنش قرار دهد.
🌤🌤🌤🌤🌤🌤
در همین گیر و دار، یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم، دیدیم حیاط و کلاسها کاملاً نظافت شدهاند و منبع آب هم پر شده است.
✨💧✨💧✨💧✨💧✨
از یک طرف خوشحال شدیم که این اتفاق افتاده و از طرف دیگر کنجکاو بودیم ببینیم چه کسی این کار را کرده است.
شوهرم از من خواست تا موضوع را پیگیری کنم. آن روز هیچ چیز دستگیرمان نشد. فردا هم این ماجرا تکرار شد.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
دوباره وقتی از خواب بیدار شدیم، دیدیم مدرسه نظافت شده و همه چیز مرتب است. بر آن شدیم که تا هر طور شده از ماجرا سر در بیاوریم.
قرار شد شب بعد را کشیک بکشیم و این راز را کشف کنیم.
🌌🌌🌌🌌🌌
روز بعد، وقتی هوا گرگ و میش بود و در حالی که چشمان ما از انتظار و بیخوابی میسوخت، ناگهان دیدیم یکی از شاگردان مدرسه، از دیوار بالا آمد.
😳😳😳😳😳
به درون حیاط پرید و پس از برداشتن جارو و خاکانداز مشغول نظافت حیاط شد.
من آرام آرام جلو رفتم. پسرک لباس ساده و پاکیزه ای به تن داشت و خیلی با وقار مینمود.
وقتی متوجه حضور من شد، سرش را به زیر انداخت و سلام کرد. سلامش را پاسخ دادم و اسمش را پرسیدم؛
گفت: «عباس بابایی»🌷
در حالی که بغض راه گلویم را بسته بود و گریه امانم نمی داد،😭❤️ از کاری که کرده بود تشکر کردم و از او خواستم دیگر این کار را تکرار نکند؛
چون ممکن است پدر و مادرش از ماجرا بو ببرند و برای ما درد سر درست کنند.
عباس در حالی که چشمان معصومش را به زمین دوخته بود، گفت:
🍃🌷🍃🍃🍃🌷🍃
«من که به شما کمک میکنم، خدا هم در خواندن درسهایم به من کمک خواهد کرد.»
🍃🌷🍃🍃🍃🌷🍃
خاطرات شهید عباس بابایی از کتاب:
💫پرواز تا بی نهایت💫
═❁๑🍃๑🌷๑🍃๑❁═
#برادر_شهیدم
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
قصه شب
💠 روز سخت متین
✍️ نویسنده: مجتبی ملکمحمد
🎤 با اجرای: ناهید هاشم نژاد، سما سهرابی و مهدی حکیمی
💠 موضوع قصه: اهمیت نظم
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🛑🎥ضبط این فیلم ۴۷ روز طول کشید
⏰اما شما آن را در ۳ دقیقه و ۲۱ ثانیه مشاهده میکنید
🌤همراهی و مهربانی امام زمان عجل الله فرجه فراتر از مهربانی همه موجودات دنیا است.
#مهربانی
#امام_زمان
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─