┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ 🔰#قصه 👤 فرماندهان بزرگ ایرانی 🔸قسمت: اول 🔹موضوع: شهید حسین خرازی 📚تهیه کننده: قصه قهرمان هـا #توسل #فرماندهان #حضرت_فاطمه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─

━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━ 🎁هدیه 🌸کتاب pdf نیکو و نیکان | قسمت هشتم ❤️دوست خوب نیکان ✅یک روز نیکان که می‌خواهد دوستش را اذیت کند؛ روی کیفش نقاشی می‌کشد. سینا دوست نیکان از دیدن نقاشی حسابی می‌خندد؛ تا این‌که نیکو از ماجرا باخبر می‌شود ... #داستان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─

━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━ 🎁هدیه 🌸کتاب pdf نیکو و نیکان | قسمت هشتم ❤️دوست خوب نیکان ✅یک روز نیکان که می‌خواهد دوستش را اذیت کند؛ روی کیفش نقاشی می‌کشد. سینا دوست نیکان از دیدن نقاشی حسابی می‌خندد؛ تا این‌که نیکو از ماجرا باخبر می‌شود ... #داستان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─

🏴🕯 #ایام_فاطمیه 🌷🕊 #فاطمیه فرق داره... 🏴 حتی شده به‌قدر یک پرچم‌زدن اعلان عزا کنیم 🎤صابرخراسانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─

سلام به همه‌‌ی همراهان عزیز🖐🏼 حالتون خوبه؟😊 امیدوارم که خوب باشید🌸💚 بچه‌ها! تا حالا به این سوالا فکر کردین؟⁉️ جوابش رو میدونین؟🤔 فکر کردن به این سوال‌ها و جوابش میتونه خیلی جالب باشه😇 دوستان عزیز جواب‌هایی که به ذهنتون میرسه رو میتونید به صورت صوتی، یا تصویری، متن و حتی بصورت نقاشی واسمون بفرستید😍 جواب‌هاتون رو به این آی‌دی بفرستید👇🏼 🌷@Rahnama_javaher

#زندگینامه #شهید_محمد_معماریان قسمت دوم دكتر هم با برخورد تند و توهين‌آميز پرونده را برداشت و مطالبي پايين آن نوشت تا ديگر هيچ بيمارستاني اين بيمار را قبول نكند. بعد هم پرونده را مقابل مادر انداخت. مادر گفت: خدايي كه اين مريضي را به بچه من داده، خودش مي‌تواند خوبش كند. خدا مي‌داند كه من نمي‌توانم بچه فلج را نگهداري كنم و كودكش را بغل كرد و رفت خانه. چند روز گذشت. حال بچه روزبه‌روز خراب‌تر مي‌شد. حالا ديگر چشمانش بسته نمي‌شد. يك قطره آب هم نمي‌خورد. دست و پايش كاملاً خشك و بي‌حركت شده و سرش به عقب برگشته بود. مادر سه روز بود كه يك آينه گذاشته بود مقابل دهان كودكش تا بفهمد كه نفس مي‌كشد يا نه. ديگر مضطر شده بود. دنبال پناهگاه مي‌گشت تا به او پناه ببرد. از همه‌جا بريده بود. كودكش را بغل كرد و پله‌ها را بالا رفت و روي بام نشست. كودك را مقابل خودش خواباند. دو ركعت نماز با همان دل شكسته و حال پريشان خواند و هزار بار ذكري گفت كه فرج را برايش هديه آورد: صلي الله عليك يا رسول الله. آخر هم با حال زار گفت: يا رسول الله، اگر كودكم، محمدم، قابل است كه بماند شما شفايش بدهيد و اگر هم نه، اين طفل را از اين زجري كه مي‌كشد راحت كنيد. مادر براي لحظاتي خواب چشمانش را گرفت. سوار سفيدپوشي را ديد كه آمد و.... ادامه دارد . .. اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج #رفیق_خدایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─

┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄ 🔰#قصه 👤 فرماندهان بزرگ ایرانی 🔸موضوع: شهید حسین فهمیده 🔹قسمت: دوم 📚تهیه کننده: قصه قهرمان هـــــا #نوجوان_بسیجی #فـرمـانـده_۱۳ســــــالـه #محمد_حسین_فهمیده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#بنده_امین_من #هشت_تا_چهارده_سال @Bandeyeamin_man ─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─