eitaa logo
بنده امین من
10.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
61 فایل
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🔹ان شاالله در این کانال، مفاهیم تربیتی هفت سال دوم، یعنی دوران بندگی را تقدیم خواهیم کرد. 🔹اجرای جدول فعالیتی جهت نهادینه کردن رفتار صحیح در فرزند و ... ✔️کانال اصلی👇 @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 🌴 ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1073 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 🌹 صدای قُل قُلِ قابلمه غذا که روی چراغِ گوشه اتاق بود؛ در سر و صدای زهرا گم شد. دامن مادرش را گرفته بود و می گفت: _من عروسک می خوام. مادر از دستش کلافه شد. نگاهی به دور و برش انداخت. درِ صندوق را باز کرد. روسری رنگ و رو رفته اش را بیرون آورد. از وسط گره زد. شبیه عروسک شد و به دستِ او داد. زهرا خندان، از جا بلند شد و به طرفِ دارا و نادر رفت. با صدای بلند و پشتِ سرِ هم می گفت: _ منم عروسک دارم. منم عروسک دارم. آن دو سرگرمِ تیله بازی بودند. نادر گفت: _باشه. برو کنار الان می بازم. زهرا اخم هایش را در هم کرد. به طرفِ مادر دوید. مادر گفت _ مواظب باش. الان به چراغ می خوری. و او خودش را در بغل مادر انداخت. مادر دستی به سرش کشید و گفت: _بیا با هم بازی کنیم. نادر، همه تیله ها را برداشت و گفت: _ من بردم. من بردم. دارا دستهایش را به زد و گفت: _ باشه. حالا یه بازی دیگه. نادر تیر وکمانش را از زیر متکا برداشت و گفت: _ تازه! این هم امروز درست کردم. دارا گفت: _ چقدر قشنگه! می دی به من؟ نادر تیر کمان را پشتش گرفت و گفت: _ یواش. مامانم نمی دونه. بفهمه دعوام می کنه. دارا گفت: _ خب یکی هم برای من درست کن. دارا گفت: _آخه دستکش پلاستیکی ندارم. امروز، شیشه چند تا ماشین را پاک کردم. یه خورده پول به مامانم دادم. بقیه اش را دستکش خریدم. دارا سرش را پایین انداخت. لب هایش آویزان شد. اشکش را با پشتِ دست پاک کرد. نادر نگاهی به او، و بعد به تیرکمان کرد و گفت: _ باشه این برای تو. دوباره فردا بیشتر کار می کنم و دستکش می خرم. هر دو خندیدند. نادر گفت: _" حالایه عکسِ یادگاری هم بندازیم. بعد دمپایی را از گوشه اتاق برداشت. آن را بالا برد. دارا گفت: _با این! نادر خندید وگفت: _ بله! مگه چه عیبی داره؟ مامانم تا حالا کلی با همین دمپایی سوسک و پشه کشته. حالا ما هم باهاش عکس می اندازیم. فقط اخم هات رو باز کن که عکسمون قشنگ بشه. هر دو خندیدند و عکس دونفره انداختند. (فرجام پور) ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1074 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 🎉🎉 😍👌 ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1075 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
30.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (پوریای ولی : قسمت سی و هفتم : آهنگری یاور) ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1074 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 🏴 ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1075 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ســـالروز آغـــاز امامـــت و ولایـــت حـــضرت مـــــهدی(عج) بر تــمامی شـــــیعیان و مـــــحبان آن حضرت تـــــبریک و تـــــهنیت 🌸🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت سی و هشتم : معادن ایران ) ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1076 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ قشنگ تره🌹 سارا کوچولو 👧دختر خوب ومهربانی بود وامسال می خواست به کلاس اول برود برای خرید وسایل مدرسه با مامان به بازار رفته بود اول از همه رفتند توی یک مغازه لوازم التحریر تا دفتر ومداد وبقیه وسایل را بخرند فروشند چند مدل دفتر روی میز گذاشت 📒📔📕 سارا یکی از انها را انتخاب کرد وبرداشت وقتی فروشنده خواست بقیه دفترها رابردارد سارا با ناراحتی گفت _نه نه صبر کنید ان یکی قشگ تر است فروشنده با خوشرویی دوباره دفترها را روی میز گذاشت وسارا یک دفتر دیگر برداشت ولی تا فروشنده می خواست بقیه دفترها را بردارد دوباره گفت _نه نه ان یکی قشنگ تر است مادر که از کار سارا ناراحت شده بود گفت:سارا جان کارت اصلا خوب نیست همین دفتر رابردار برویم📒 وپول وسایل را حساب کرد ودست سارا راگرفت واز مغازه بیرون امدند مادر سارا را به مغازه کیف فروشی برد تا برایش کیف بخرد 💼🎒 ولی بازهم سارا مثل قبل شروع کرد به اذیت کردن فروشنده هر کیفی می اورد سارا می گفت همین خوب است ولی دوباره که به کیف ها نگاه می کرد می گفت :نه این را نمی خواهم ان یکی را می خواهم خلاصه بازهم مامان ناراحت شد واز فروشنده عذر خواهی کرد😔 و گفت : سارا جان اصلا امروز برایت کیف نمی خرم ودستش را گرفت وبه خانه برگشتند سارا خیلی ناراحت بود ولی مامان به او گفت : دختر عزیزم من تورا خیلی دوست دارم وتو دختر خیلی خوبی هستی ولی یک چیزی هست که باید یاد بگیری سارا با ناراحتی گفت :چه چیزی؟ مامان گفت:دخترعزیزم همه ی ما دوست داریم بهترین چیزها را داشته باشیم ولی همیشه فکر می کنیم که بهترین چیزها را نداریم مثل تو که امروز فکر می کردی هرکیفی بخری ان یکی بهتر است سارا گفت:به خاطر همین نمی دانستم کدام را بردارم مامان گفت:بله می دانم عزیزم ولی باید بدانی که خداوند مهربان مارا طوری افریده که از داشتنِ هیچ چیز راضی نمی شویم چون دلمان فقط خدارا می خواهد ☺️ سارا گفت:خوب مامان من هم خدای مهربان را دوست دارم ولی چیزهای دیگرراهم می خواهم مامان لبخندی زد وگفت :بله عزیزم می دانم😊 ولی اگر بیشتر به دوست داشتنِ خدا فکر کنیم کمتر در انتخاب هایمان اذیت می شویم ما باید هرچیزی برای زندگی نیاز داریم تهیه کنیم ولی نباید مرتب دنبال بهترین ها باشیم چون بهترین ها تمام نمی شوند سارا جان یادت هست عروسی خاله زهرا چه قدر دنبال لباس قشنگ می گشتی؟ وقتی هم رفتیم عروسی وتو لباس زیبایت را پوشیدی باز هم ناراحت بودی ومی گفتی لباس سحر ازلباس تو قشنگ تر است؟👚 _بله مامان یادمه _پس ببین عزیزم مهم این است که وسایل تو تمیز ومرتب باشد ولی هیچ وقت دنبال بهترین وقشنگ ترین نباش چون هیچ وقت راضی وخوشحال نمی شوی سارا از صحبتهای مادرش متوجه شد که چه قدر امروز کار بدی کرده ازمامانش عذر خواهی کرد😔 وفردا دوباره باهم به بازار رفتند این بار سارا خیلی راحت هرچه نیاز داشت خرید وبا خوشحالی به خانه برگشتند 😊 سارا دیگر ناراحت نبود بلکه خیلی خوش حال و راضی بود و به خاطر داشتنِ چنین مادرِ خوب ومهربان خدارا شکر می کرد😊 (فرجام پور) ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1077 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 🖌🗒 🚌🚗🚕 ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1078 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐🌸🍃○✨﷽✨○🍃🌸࿐ 📺 (قسمت سی ونهم ) ⇦ ۸ تا ۱۱سال 🔰 ╭┅───🍃🌼🍃🌼🍃──.─┅╮ 🦋 @farzandetanhamasiry8_11 🦋 ╰┅──.─🍃🌼🍃🌼🍃───┅╯ 🔙 1079 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا