🌿🐮فایده های گاو🐮🌿
توی کوچه ای در یک روستا گردش می کردیم.
گاوی ایستاده بود و با چشم های درشتش به ما نگاه می کرد. من از گاو می ترسیدم.
مامان گفت: « گاو که ترس ندارد.»
بعد شروع کرد به ناز کردن گاو. گاو ما را نگاه می کرد و همین طور یک چیزی می جوید.
گفتم : « مامان دارد آدامس می خورد؟»
مامان خندید و گفت : « نه دارد نشخوار می کند.»
گاو که فهمیده بود ما داریم از او حرف می زنیم، خوشحال شده بود و مرتب دمش را تکان می داد.
مامان از فایده های شیر و گوشت و پوست گاو تعریف می کرد.
من کم کم ترسم ریخت. نمی دانم چطور شد که یک مرتبه هوس کردم ، دم گاو را بکشم.
گاو هم که دردش گرفته بود ، با لگد محکم به من زد و من به هوا پرتاب شدم! مامان نگران به طرفم آمد و گفت : « تا تو باشی حیوان های بی آزار را اذیت نکنی.»
گفتم : « غیر از فایده هائی که گفتی ، بازی فوتبال هم بلد است.»
#داستان
🐮
🌿🐮
🐮🌿🐮
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2769🔜
#نهجالبلاغه
سخنانی برگرفته از نامههای حضرت علی علیه السلام در نهجالبلاغه
نامه۳۱نهجالبلاغه
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2770🔜
#ارسالی_کاربر
محیا طریق سرشت
۱٠ساله
ممنونم دختر گلم خداقوت🌷🌷🌷
چه نقاشیهای زیبای کشیدی مرحبا به شما😍🌹
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده با بادکنک🍒🍒
#خلاقیت
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2771🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمـِ دلَمـ بہ سمتِ حَـرمـ باز مۍشود
با یڪ سَـلامـ صُبحِ من آغـاز مۍشود...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
به نام خدا
حوض
ماهیهای کوچک قرمز از داخل ظرف شیشهای کوچک، بیرون را نگاه میکردند. ماهک داشت با شنها و صدفهای ته ظرف آب بازی ميکرد. جستی زد و خود را کنار شیشه رساند. ترسید پیش ماهیها رفت. زیر بال ماهی دم سیاه که از همه بزرگتر بود قایم شد. باترس و لرز آرام گفت:
« وای! من میترسم او از روی دیوار به ما نگاه میکند!»
دم سیاه نگاهی به بیرون ظرف کرد گفت: «نترس! تا وقتی مرد در حیاط است گربه از روی دیوار پایین نمیآید!»
مرد کف حوض را که به رنگ آبی بود با فرچه تمیز کرد. آن را با آب تازه پر کرد و ماهیها را داخل حوض انداخت. ماهیها خوشحال از اینکه آب حوض تمیز است. به این طرف و آن طرف شنا می کردند. بالا و پایین می پریدند. دم سیاه به همه جای حوض سر زد. ماهک را پیدا نکرد. نگران شد. او را صدا کرد. ماهک کمی جلو آمد آرام گفت: من اینجا هستم. دم سیاه برگشت. ماهک زیر سایهی گلدان شمعدانی پنهان شده بود! شنا کنان پیش ماهک رفت گفت: «چرا پنهان شدهای؟» ماهک با ناراحتی گفت: «حالا که آب حوض تمیز است. برگ درخت توت، روی آب حوض نیست. که ما زیر آن قایم شویم گربه هر روز یکی از ما را میخورد!»
دم سیاه دست ماهک را گرفت و گفت: «دنبال من بیا!»
او را با خود به سطح آب برد شلنگ آب را به ماهک نشان داد و گفت: «ببین مرد یادش رفته شلنگ را از روی حوض بردارد!» شلنگ به شکل دایره در حوض افتاده سر شلنگ از لبهی حوض بیرون بود.
ماهک با چشمان گرد پرسید: « حالا چه می شود؟»
دم سیاه چند بار بیرون از آب پرید. بعد پیش ماهک رفت و گفت: «دیدی؟ گربه فکر کرده شلنگ مار است! از ترس به حوض نزدیک نمی شود. برو با خیال راحت بازی کن!»
ماهی ها خندیدند. ماهک خوشحال شد و از این طرف شلنگ به آن طرف می پرید. ماهیها او را تشویق کردند.
#داستان
#بهار
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2772🔜
#نهجالبلاغه
سخنانی برگرفته از نامههای حضرت علی علیه السلام در نهجالبلاغه
نامه۳۱نهجالبلاغه
#رسانه_ی_تنهامسیر
لینک کانال۸ تا۱۴سال جهت نشر🔰
✿○○••••••══
@farzandetanhamasiry8_14
═══••••••○○✿
🔚2773🔜