┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
❣ سلام امام زمانم ❣
🌼 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ
لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ...
💎سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست. سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است.
📔بحار الأنوار، ج99، ص 117.
#سلام_مهدوی
#امام_زمان
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
ما منتظر صبح شب یلداییم💞
آماده برای فرج مولاییم🤲
یلداتون مبارک🌺
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🎥 #به_روز_با_آقا
قویتر میشویم
⁉️ با سقوط دولت سوریه، جبهه مقاومت ضعیف میشه؟
🤔 اصلا مقاومت یعنی چی؟
✅ آینده ایران قوی، چطوریه؟
🎯 پاسخ این سوالات را در این مرور کوتاه بخوانید
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
شعر شب یلدا
کنارِ خانواده ، شب نشینی ، شاد و خندون
یه قوری چایِ دِبش و پولکی ، قندِ تو قندون
چقدر خوبه کنار هم بشینیم شاد و سرخوش
خدایا بابَتِ این دل خوشی ها از تو ممنون
مادرجون میگه با دستای لرزون
که نشکن پسته رو عشقم با دندون
مواظب باش عزیزم ، جون و عمرم
امان از دستِ این پُر خوری هاتون
پسر خاله میاره واسمون یک سینی معجون
آقا جون هم میخونه واسمون لیلی و مجنون
به زیرِ لب دعا کرد مادرم ، من هم شنیدم
که گفتا بارالها شادی هامون باشه افزون
آقا جون میگه آی بچهٔ شیطون
میخوای بازی کُنی ، بِپَر تو بیرون
نکُن اینجا تو بازی جون و عمرم
یه وقت میشکونی گل ها رو تو گلدون
میگم باشه ، میرم الان تو اِیوون۵
نخور غُصه ، نشو دلگیر و محزون
زبونم لال یه وقت قلبت میگیره
منم میشم ز غُصه دَرب و داغون
خدایا ، بارالها ، صاحبِ این چرخِ گردون
کسی گُشنه نَمونه این شبای برف و بارون
الهی باشه یلدای همه شاد و دلا خوش
بمونه تا ابد لطفِ خدا بر دلها تابون ...
✍شاعر : علیرضا قاسمی
#شعر_کودک_و_نوجوان
#شعر_شب_یلدا
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
قسمت ۴.mp3
2.33M
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
📻قصه صوتی شهدا
🌹یاران کوچک امام زمان
شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران یکی از محققین بزرگ ایرانی است که نامش همواره در دل ما ایرانی ها خواهد ماند.
یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
قسمت آخر
🇮🇷🌹🇮🇷🌹
#قصه_صوتی
#شهیدان_ایران
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
#انس_با_قرآن
وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
▪️اگر قلب مؤمن، عرش خداست و عرش خدا هم بر آب استوار است، این آب، چیزی جز اشک نیست.
هود آیه ۷
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🎥کلیپ به مناسبت یلدا🌜و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
داستان انار خواستن حضرت زهرا (سلام الله علیها) از حضرت علی (علیه السلام)
یلدای فاطمی برشما پربرکت...
🌿
#یلدا
#حضرت_زهراسلاماللهعلیها
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
Najm Al Sagheb - Zendegim Madar.mp3
5.49M
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
#زندگیم_مادر
#حضرت_زهراجانم❤️
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
دوست قشنگم!
می دونی مهربون ترین مامان دنیا کیه؟
💐🌱💐🌱💐
#مادر
#روزمادر
#تولد_حضرت_زهراسلاماللهعلیها
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
#رمان
🔶#گردان_قاطرچیها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت١
میگن توی جهنم مارغاشیه چنان بلایی سر اهالی نامحترم اونجا می آره که ملت از دستش به عقربهای جرار پناه میبرند. ما هم داریم از دست سیاوش تبریزی به این سرنوشت شوم دچار میشیم .
یک ذره بچه اس اما کل گردان از دستش بیچاره و عاجز شدن فوق فوقاش ۱۴ سالشه. گیرم خودش ادعا میکنه هفده سالشه هم من و هم شما و تمام مسؤولین اعزام نیرو می دونیم که صدی نود این بچه رزمندهها با دست بردن توی شناسنامه و هزار جعل سند و رضایت نامه تونستن خودشون رو به جبهه برسونن. داشتم عرض میکردم این سیاوش چنان بلایی سرمون آورده که صد رحمت به مصیبتهایی که امیر ارسلان نامدار دچارش شده بود. نخند برادر قصد شوخی و مزاح ندارم، دارم حقیقت رو میگم نه قصد دارم پیاز داغ ماجرارو زیاد کنم نه خدای ناکرده قصد تهمت و بهتون دارم. اصلا اگر حرفهام رو باور نمی کنید برید از حاج آقا شریفی پیشنماز گردان بپرسید که از دست این جغله بچه چه ها که نکشیده، نمیدونم مهر و محبت حاج آقاشریفی به دل این بمب افکن افتاده یا از روی قصد و و اراده کمر به روانی کردن این سید اولاد پیغمبر بسته!
اوایل خودم شاهد بودم که حاج آقا شریفی میخواست با مهر و محبت و اخلاق اسلامی سیاوش رو رام کنه و از سر خودش باز کنه؛ اما نشد که نشد بعدش حاج آقا سعی کرد با اخم و قیافه ی عصبانی سیاوش رو دک کنه. اما به بچه ای میمونه که هر بی اعتنایی و تنبیه ننه باباش رو به حساب دوست داشتن میذاره. آخر سر حاج آقا کم آورده بود . . افتاد به خواهش و تمنا که تو رو به مقدسات قسم بیخیال ما بشو و بذار سرمون تو کار خودمون باشه؛ اما سیاوش با پررویی گفت: حاج آقا مگه حضرت امام نگفته پشتیبان روحانیت باشید تا آسیبی نبیند؟ خُب منم هواتون رو دارم که آسیبی نبینید!» حاج آقا رسما کم آورده بود و چیزی نمانده بود زار بزند. با صدای لرزان گفت: برادر جان قربونش برم امام خمینی فرموده پشتیبان ولایت فقیه باشید نه من مادر مرده، تورو جدت بذار این چند روزه تا شهادت رو مثل آدمیزاد سر کنیم.
اما سیاوش انگار نه انگار بلایی نمانده بود که آن سید غریب سر او نیاورده باشد. حالا یادم آمد حاج آقا شانس آورد و رفت مرخصی والا آن بلا سر او می آمد، یکی دو روز بعد از رفتن حاج آقا برای این که نماز جماعت داشته باشیم به کربلایی غفور اصرار کردیم پیش نماز موقت بشه تا حاج آقا شریفی برگرده پیرمرد با معرفت نذاشت زیاد اصرار و التماس کنیم و قبول کرد؛ اما نمی دونست قراره چه بلای عظمایی سرش بیاد؟...
ادامه دارد ⏪
#رمان📖
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
━━━✣✦━♥️━✦✣━━━
قسمت۱.mp3
1.56M
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
📻قصه صوتی شهدا
🌹یاران کوچک امام زمان
شهدای ما از همان کودکی مورد عنایت خدا هستند و قدومشان سرشار از خیر و برکت است.
قسمت اول
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
#قصه_صوتی
#شهیدان_ایران
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🌸 دنبال برکتی؟ برو سراغ کوثر پیامبر(ص)
👈 تا دلت بخواد اینجا برکت هست...
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
🎁 هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها به ما تسبیحات ایشان است
👌این تسبیحات مشکل گشای همه کارهای ما هست
#حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
✨کلیپ داستانیِ ادامه پیدا کردن نسل پیامبر به واسطه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
#ولادت_حضرت_زهراسلاماللهعلیها
#روز_مادر
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─
┄━━•●❥-🌤﷽🌤-❥●•━━┄
#رمان
🔶#گردان_قاطرچیها
🔹داوود امیریان
◾️قسمت ٢
نزدیک ظهر کربلایی رفت کنار منبع آب وضو بگیره خودش با جفت چشمهاش سیاوش رو نزدیک منبع آب، گونی در بسته به دست دیده. کربلایی عرق چینش رو میذاره روی منبع آب و وضو میگیره. همه توی حسینیه ی گردان صلوات پشت صلوات میفرستادند و منتظر کربلایی بودند.
کربلایی هم به سرعت وضو گرفت و عرق چینش رو برداشت و با پا دردی که داشت با عجله خودش رو به حسینیه رسوند عرق چینش رو سرش گذاشت و نمازو شروع کرد خود سیاوش هم مکبر شده بود مطمئنم از قصد مکبر شده بود تا تمام اتفاقات رو خوب خوب ببینه. برادر جان چشمت روز بد نبینه من خودم صف اول نماز جماعت بودم و دیدم چه اتفاقی افتاد، هنوز کربلایی رکعت اول رو نخونده بود که متوجه شدم به طرز عجیبی پیچ و تاب میخوره هی الله اکبر میگه و شترق با کف دستش به پس گردن و پک و پهلوش میکوبه رفت به رکوع و سجده برای رکعت دوم که بلند شدیم دیدم خرت خرت شکم و پهلویش رو میخارونه وهی الله اکبر میگه مثل آدمی که روی آتیش ایستاده باشه هی این پا و اون یا میکرد و دوباره با کف دستاش به پهلو و سر و گردنش میکوبید و آرام و قرار نداشت رکوع و بعد رفتیم به سجده آقا یه موقع دیدم کربلایی چنان گریه هایی میکنه که دل آدم رو ریش ریش میکرد حسابی جا خوردم منقلب شدم سابقه نداشت کربلایی توی نماز آن طور های های گریه کنه از آن جا به بعد کربلایی بقیه نماز رو چنان با سرعت خواند و تموم کرد که همه ازش عقب افتادیم.
هنوز سیاوش السلام علیکم و رحمة الله... نگفته بود که کربلایی گریه کنان بلند شد و تا ما اومدیم به خود بیاییم، یک تکبیر بلند فرستاد که گوش همه کیپ شد بعدش پابرهنه و اشک ریزان مثل فشنگ از حسینیه بیرون دوید آقا نمیدونید با اون هیکل گرد و قلمبه و پا دردش چه طور می دوید. انگار توی مسابقه فینال دو صد متر المپیک شرکت کرده باشه هیچ اثری از پا دردش نبود منم با کله دنبالش دویدم فکر میکردم به سرش زده اون طور گریه و زاری میکنه و مثل قرقی فرار میکنه کربلایی همچنان که دو دستی به سروکله و بدنش میکوبید به طرف رودخونه ای که نزدیک چادرها بود میدوید. بند دلم پاره شد، رسید به رودخونه و بعد تو همین سیاهی زمستون با لباس چنان شیرجه ی خوشگلی توی رودخونه زد که دهنم واموند، به عمرم همچین شیرجه ی درست و درمونی ندیده بودم.
یک وقت هول برم داشت که ای دل غافل نکنه کربلایی از سرمای آب سنکوب کنه و کار دست خودش بده؟
بعضی از قسمتهای کنار رودخونه یخ بسته بود به این کلفتی، کربلایی هنوز زیر آب بود، دیدم کربلایی زیر آب غوطه میخوره و تن و بدنش رو میماله و دست و پا میزنه میخواستم خودمو توی آب بندازم و بکشمش بیرون که زحمتمو کم کرد و با یک نفس صدادار از آب اومد بیرون، بخار از سروبدنش بلند میشد، همه ی بچه ها لب رودخونه هیاهو می کردند. کربلایی دوباره شروع کرد به چنگ زدن لباسها و ضربه زدن به پس گردن و بدنش، داد زدم «کربلایی چی شده؟»
پیرمرد بنده خدا آلوچه آلوچه اشک میریخت ناله کنان گفت: امان از مورچه های آتشی، سوختم سوختم!»
ادامه دارد ⏪
#رمان📖
#بنده_امین_من
#هشت_تا_چهارده_سال
@Bandeyeamin_man
─━━━✣✦━♥️━✦✣━━━─