eitaa logo
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
5هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
1.8هزار ویدیو
125 فایل
❅لاحول‌ولاقوةالابالله العلی العظیم ❅ 💟خانم عزیز این کانال مخصوص تو و دلبری هاته 😉 . 👩‍🎓مدیرومشاور و ارسال چالش⬇️ @Sh2Barazandeh ❌راضی به کپی نیستیم ❌
مشاهده در ایتا
دانلود
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#نامه_یک_زن نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ ادامه پارت دوم👇 #پارت_سوم پانزده
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ ادامه قسمت سوم👇 چه سوزناک میخونه این هایده،اصلا ادم که با قلب شکسته گوش میده،سوزشم بیشتره! کی میدونه، کی دل هایده رو شکونده بود و این سوز رو به صداش داده بود؟! دم خونه مامان پیاده شدم. میدونی که مادرم الزایمر داره؟تو رو یادش نمیاد!چقدر لجت در می اومد! میگفتی چه طور تا پنچ سال پیشو یادشه ولی منی که پونزده ساله دامادشم رو یادش نیست؟ درست میگفتی پدرم سه ساله که مرده،دو سال مریض بود و حالا مادرم این پنج سال رو کلا یادش نیست وبا خیال پدرم زندگی میکنه! و هیچ قسمت مربوط به تو رو هم به یاد نمیاره! مادرم شاید تموم اتفاقای ناخوش ایند زندگیشو فراموش کرده و فقط داره توی دنیای قشنگه خودش زندگی میکنه! و بچه هاشو تو بهترین حالت عمرشون یادشه!منو تا 20سالگی،پدر رو تا پنجاه و پنج سالگی! مرگ پدر و وجود تو بدترین اتفاق زندگی مادرم بودند!و فراموش شدند! مادرم تنها نشسته بود پای تلویزیون،دلم خیلی سوخت منو که دید گفت،کجا بودی؟ مگه موقع امتحانت نیست؟باز بشین شب امتحان گریه کن! روسریم رو برداشتم! گفتم موهامو رنگ کردم مامان! گفت چقدر بهت میاد! شک کردم،مگه نمیگه من بیست سالمه مجردم؟پس چرا چیزی نگفت؟ شاید تو حق داشتی!مادرم ازت متنفره،و دوست داره تو رو از یاد ببره! از تو نپرسید از بچه ها نپرسید! من برای همیشه دختر لوس این خونه هستم! وسایلو بردم تو اتاق،تو کمد قایم کردم با هم شام خوردیم،نگران پدرم بود!گفتم بابا امشب نمیاد گفت میره خونه عمو! گفت باشه زیاد پیگیر نمیشد شاید میترسید دروغ ما لو بره! برای او حتی خیال زنده بودن پدرم کافی بود!زنده باشه وخونه عمو باشه! قرص هاشو خورد،من فکر کردم چطور میزاریم تنها بمونه؟اگه قرص هاشو زیاد بخوره؟اگه بیفته زمین؟و هزار اگه دیگه از ذهنم گذشت..... بقلش کردم و گفتم مامان! منو یادت نمیره؟ گفت چرا یادم بره بیست سال بزرگت کردم،تو دختر لوس منی،داری گریه میکنی؟ زار زار گریه کردم،برای اولین بار تو این روز! تو دلم گفتم اخه یکی بعد پونزده سال زتدگی منو فراموش کرد! بعد دوتا بچه منو فراموش کرد! پونزده تا بهار،پونزده تا پاییز! حتی بچه هامم تا وقتی سیرن منو فراموش میکنن! تو دلم گفتم و گریه کردم! مادرم گفت،باز امتحانتو خراب کردی؟ تو دلم گفتم اره تو امتحان زندگی از یه زن باختم! و گریه کردم مادرم گفت اشکال نداره دوباره بردار،خودتو کشتی...... اشکامو پاک کردم گفتم مامان من فعلا میرم اومدم خونه، بچه ها خونه بودن! مادرت نتونسته بود نگهشون داره، میبینی؟ فقط جلوی تو ادای مادر بزرگه مهربونو در میاره! پسره پرسید شام چی داریم؟ گفتم چیه؟ ننه بزرگت شام نداشت بهتون بده؟ از تو یخچال یه چیزی بردارین! چشاشون گرد شده بود! چی به سر مامانه اشپزشون اومده بود؟ گفت چی بخوریم؟ رفتم کنار اوپن از ظرف میوه موز برداشتم و داشتم میخوردم، گفتم نمیدونم یه چیز پیدا کن! موز بخور! دوتا موز پرتاب کردم سمتشون! موز میوه محبوب توعه! همیشه باید تو خونه باشه، من کی نشستم یه دل سیر موز خوردم؟ کی جلومو گرفته بود؟ خود احمقم! من احمق با ایفای نقش زن صرفه جو! زن کد بانو! زن بساز! اصلا لجم در اومد یه موز دیگه خوردم! موزا تموم شده بود بچه ها نگام میکردن، دوتا لیوان شیر ریختم، قرص خوابمو نصف کردم تو هر دوتا ریختم! هم زدم و دادم بخورن! گفتم موزاتونو بخورین برین بخوابین مثل دوتا موش ترسیده بودن! رفتن خوابیدن! و چه زود خوابشون برد شالمو باز کردم یه قرص برداشتم بخورم! ولی پرتش کردم نمیدونم یه جایی تو هال افتاد از وقتی پدرم مرد بیشتر شبها قرص میخوردم! به خاطر تو به خاطر بچه ها و به خاطر مادرت که واسه اینکه زیاد به پدرم سر نزنم خودشو دایم به مریضی میزد، نتونستم مراقب پدرم باشم، مادرم ناتوان شده بود و من کمکش نکردم! خواستم عروس نمونه باشم مادر نمونه باشم همسر نمونه باشم اما دختر خوبی برای پدرم نبودم... پایان ادامه دارد.... 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#قسمت_هشتم نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت و جواب شوهر❗️ حالا تموم روزهایی که به من خیانت کردی
میخوام الزایمر بگیرم، اون قدر مادرم رو بقل میکنم که یکم فراموشی ازش بگیرم!هیچ کدوم از شماها رو به یاد نمیارم پسرها برای خودت،اگه دختر داشتم با خودم میبردم تابا شما قبیله گرگها بزرگ نشه! ولی پسرهات شبیه خودتن،نمیدونم مهر مادری من کجا رفته؟ولی باور کن هیچی ازش باقی نمونده! تازه من هیچ وقت انها را نخواهم برد که تو و اون زن ازادتر باشید! میخوام بدونم اون زن میتونه با ناخن هاش،اشپز خونه رو تمیز کنه!!؟ پسرها بمونن واسه تو و اون زن! حالا که همو میخواین،بچه ها هم برای شما،تا تو خونه پر عشق بزرگ شن!!!!!! چیزی نمیبرم! من ازین خونه کثیف چیزی نمیبرم! نامه ای بسیار طولانی شد! حرفهام خیلی زیاد بود! دیروز سیلی بود که روزگار توی گوشم زد تا منو از خواب پانزده ساله بیدار کنه! با هر کلمه سبک تر میشم!مصمم تر میشم!حالا مثل یک دختر بیست ساله هیجان شروع زندگی جدیدم رو دارم! من خوشحالم! دیروز صبح که دیدمت، هیچ وقت فکرشو نمیکردم یه روز بتونم خوشحال باشم! ولی حالا فقط 25ساعت گذشته ومن خوشحالم! اون قدر که هیچ وقت تو زندگی باتو اون قدر خوشحال نبودم! باید تمومش کنم!دلم برای مادرم پر میکشه! احساس گنجشکی رو دارم که از قفس فرار کرده و نشسته لب پنجره!و میخواد جوری بپره که ازادی رو با تمام وجود حس کنه! من رفتم..... پایان حالا جواب همسر اون خانم به نامه: پایان ادامه دارد... 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت و جواب شوهر❗️ #پارت_دهم حالا جواب همسر اون خانم به نامه: همیش
از لجم بهش گفتم شرایطتون رو نمیتونیم قبول کنیم وکاری هم به التماسش نداشتم.! ولی از یه طرف دیگه ازش خوشم اومد که خودشو با دوتا بچه فراموش نکرده و آنروز به خودم گفتم شاید من برات کم گذاشتم و باید بهت وقت بیشتری بدم تا به خودت برسی. اره من خودمو مقصر میدونستم چون فکر میکردم سکوت تو نشونه ی رضایتته! شاید بهتر بود کمکت میکردم تا برای خودت هم وقت بگذاری. بخاطر همین وقتی برگشتم واست یه پیراهن خشگل خریدم و از لوازم ارایشی فروشی که اخرین خریدمون ازش،همون واسه خرید ازدواجمون بود واست کرم پودر و چندتا رژ لب ویه سری خرت وپرت دیگه که همشم برندهای معروف بود خریدم و به خانومه گفتم کادوش کن! خانوم فروشنده با لحن معنی داری ازم پرسید تولدشونه یا سالگرد ازدواجتون؟ گفتم هیچ کدومشون! برای تشکر از خوبیهاشه! واون یک دفعه با چشمانی پراز حسرت بهم زل زد وگفت خوش بحال همسرتون.! چه مرد قدرشناسی دارن! و من خوشحال از تعریف اون خانوم با شوق وشعف راهی خونه شدم .کلیدم رو در اوردم ولی سریع پشیمون شدم.گفتم نه تمام قشنگیش به اینه که خود ناهید بیاد در و باز کنه غافلگیر شه چندبار زنگ زدم .اما کسی درو باز نکرد..!! مطمین بودم تو این ساعت خونه ای.! چون زنی نبودی که در زمان برگشتنم جایی بری..!صدای گریه بچه میومد!!نگرانت شدم با هول و ولا گشتم دنبال کلیدم که یهو در وا کردی با موهای ژولیده وخیس و لباسی که یک طرفش بالا بود بخاطر شیر دادن به بچه! لبخند زدم..ولی تو انگار هیچی رو ندیدی!نه گلهای توی دستمو نه بسته ی کادو پیچ شده رو! فقط با غر غر گفتی مگه تو کلید نداری؟ تازه داشتم میخوابوندمش از صدای زنگت بیدارشد! ! و بی توجه به من رفتی و اونو بقل گرفتی و خودتو با بی حالی و کلافگی انداختی رومبل! اولش حسابی خورد تو ذوقم ولی بعد دلم واست سوخت.میدونستم چقدر پسرمون بد قلق ولجباز بود و مدام بهت میچسبید.کادوها رو گذاشتم رومیز و بچه رو ازت گرفتم گفتم بدش من حسابی خستت کرد این بچه..بعد کنارت نشستم و گل واز رو میز برداشت مقابلت گرفتم ..با تعجب پرسیدی این چیه؟ به چه مناسبت؟ با تمام وجودم بهت گفتم دوست داشتن مناسبت نمیخواد.خوشحال شدی! از نگاهت فهمیدم.خط نگاهت و دنبال کردم که گره خورد به بسته ی کادو پیچ شده ی روی میز.پرسیدی ایناهم برای منه؟؟ برق چشمهات نشون میداد که خیلی غافلگیرشدی.گفتم اره.عین بچه ها خم شدی بسرعت بازشون کردی وهی تکرار میکردی وای من اصلا ازت توقع نداشتم. پایان ادامه دارد.. 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#پارت_یازدهم #نامه_یک_زن از لجم بهش گفتم شرایطتون رو نمیتونیم قبول کنیم وکاری هم به التماسش نداشت
با باز کردن پیراهن یهو وارفتی و گفتی ممنون قشنگه. فهمیدم خوشت نیومده گفتم نپسندیدیش ؟گفتی اخه من که یقه باز نمیپوشم! گفتم خوب بپوش.مگه چه اشکالی داره؟بجاش پوزخند تلخی زدی که وجودم یخ زد و به یک تشکر اکتفا کردی.هنوز امید داشتم خوشحالت کنم .گفتم این یکی هم وا کن.بازشون کردی و باز یخ تر از قبل گفتی. من که لوازم ارایشیهای عروسیمو هنوز داشتم چرا خودتو تو خرج انداختی؟!اینهمه اسرافه رامین! بچه خیلی بغلم نق میزد..نمیدونم از کی ولی صداش برام سرسام اور بود.دادم دستت گفتم فک کنم تو رو میخواد. شام چی داریم؟!!!! از این مثالها تو زندگی پانزده سالمون زیاده.!حتما خودت هم نمونه هاش رو بخاطر میاری.! تو در این سالها از حق نگذریم زن خوب و بساز و خانه داری بودی.! و من همیشه و همه جا هم گفتم.مادرم هم هرجا نشست از خوبیها و فداکاریهای تو گفت.! ولی واقعا بی انصافی.! بی انصافی که گناه پسر رو به پای مادر مینویسی.! مادر من روحشم از خطای من خبر نداره.اون بارها در این چندسال بهم تشر میزد هواتو داشته باشم.میگفت ناهید زن بساز ودلسوزیه.لنگش تو دنیا نیست.میدونم الان از ًنظرتو قیافم به این صحبتها نمیخوره ولی تو که اینقدر خوبی کردی و اینقدر به مادرم رسیدگی کردی چرا با منت و تهمت اجر خودتو از بین میبری؟ همین یکی دوماه پیش بود که مادرم گفت ناهید این روزا رنگ وروش پریده گناه داره طفل معصوم.با این پسرهای شیطونت.، مامان مریضش براش توانی نمونده ببرش مسافرت. منم از اونجایی که میدونستم جواب تو چیه بهش گفتم ناهید چسبیده به اون پسراش و خونه زندگیش میگه اگه جایی برم اینا از درس ومدرسه میفتن! دروغ چرا خودمم دلم نمیخواست باهات جایی برم والکی بهونه ها رو انداختم گردنت.! چون این مسافرت بهم خوش نمیگذشت. چون مثل همیشه از لحظه راه افتادن باید هی از دهنت میشنیدم که وای اگه مامانم قرصاش یادش بره چی؟ وای بچه ها.وای گلدونا..وای کوفت وزهرمار... راستی الان میدونی چی دستمه؟؟ همون لباس یقه بازه که حتی اتیکت روش هم کنده نشده! وقتی دیدم محلش نمیدی یروز از تو ساک لباسهات برداشتم و بردم سرکارم و با خشم وحسرت نگاهش میکردم. جالب اینجاست که هیچ وقت هم متوجه نشدی اون لباس تو ساک لباسهات نیست!! شایدم شدی و برات مهم نبود چیزی نگفتی.!!! از اون روز قسم خوردم برات هیچی نخرم.. پایان ادامه دارد.... 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#پارت_دوازدهم #نامه_یک_زن با باز کردن پیراهن یهو وارفتی و گفتی ممنون قشنگه. فهمیدم خوشت نیومده گ
راستی الان میدونی چی دستمه؟؟ همون لباس یقه بازه که حتی اتیکت روش هم کنده نشده! وقتی دیدم محلش نمیدی یروز از تو ساک لباسهات برداشتم و بردم سرکارم و با خشم وحسرت نگاهش میکردم. جالب اینجاست که هیچ وقت هم متوجه نشدی اون لباس تو ساک لباسهات نیست!! شایدم شدی و برات مهم نبود چیزی نگفتی.!!! از اون روز قسم خوردم برات هیچی نخرم..هر چند که اگه نخوام بی انصافی کنم از لوازم ارایشی که واست خریدم تو چندتا مجلس زنونه استفاده کردی و وقتی برگشتی خونه بی توجه به دل صاحاب مرده من که له له میزد واسه دیدن صورت نقاشی شده ولباسهای مرتبت سریع میرفتی دسشویی و ارایشت رو میشستی و لباسهات و در میاوردی میگفتی وای خفه شدم تو این لباسها.!!!!! ااااااه.....امروز از یک جهت خوشحالم.خوشحالم که با فهمیدن خیانت من به خودت اومدی.!!!پسرها گفتن با خودت چیکارکردی!!.کوچیکه گفت موهاتو شبیه اون بازیگر ترکیه ایه کردی! میگفت ناخنهات یک ساعته شکل وشمایلش عوض شده! میگفت پیتزا خوردین! و تو واسه خودت میوه درست کردی! ولی باخوندن حرفهات باز فقط یاد یک چیز میفتم.اینکه خیلی بی انصافی! من نذاشتم خوب لباس بپوشی؟ من گفتم ارایشگاه نرو؟؟؟چطور چندسال پیش که هنوز یک کورسوی محبتی در حریان بود بهت گفتم اینققور خوشم میاد موهاتو زرد کنی بهم گفتی زشته جلو پسرا...چطور گفتی رنگ وروت سبزست بهت نمیاد! گفتی اگه روشن کنی مجبوری همش با ارایش باشی و وقتی با شوروشوق گفتم این که خیلی خوبه با اخم بهم نگاه کردی گفتی چیه؟ داری بطور غیر مستقیم بهم میگی زشتم و بدون ارایش تحملم ناممکنه.؟؟ ؟!! و هرچه قسم خوردم نه اینطور نیست گوشت بدهکار نبود و قهر کردی.! شبش دوباره اومدم سمتت گفتی بچه هامون بزرگ شدن خجالت بکش.شاید خودشونو به خواب زده باشن بفهمن میخوای چیکار کنی! !!بهت گفتم پس کی باید باهم باشیم؟!با تمسخر گفتی هرسری باهات بودم یکی پس انداختم! در حالیکه اونروز خودم بصورت کاملن اتفاقی از دهنت شنیدم که به لاله میگفتی هرسری به این امید باردار میشدی که یک دختر خدا بهت بده! اما حالا بچه دارشدنمونم شدگناه من!!!!! در رابطه با پسرها هم که من همیشه بهت گفتم تو تمام دنیات شده اونها.پس حالا چرا محبتت رو به اونها تبر میکنی رو سر من؟گناه من در این زندگی فقط یک چیز بود اون هم پناه بردن به زنی که آنطور که من میخوام لباس بپوشه.بجای شورتهای پاره و پوره لباس خوابهای زیبا به تن کنه و یادش باشه مهمترین غذای هر مرد روح ومیل سرکششه.! تو به فکر اتو ی لباسهای من بودی.تو به فکر غداهای مورد علاقم بودی ولی به فکر میل سرکوب شدم نبودی.حتی لحظه ای نخواستی خودتو جای منی بزاری که از صبح تا شب هزارتا هرزه رو تو خیابون میبینم و چشمام پراز نیاز وخواهش میشه.! هه!! ازم گلایه میکنی که چرا تو هال میخوابم؟؟؟ خوب معلومه !!!!!!!چون هروقت کنارت خوابیدم بهم تشر زدی الان وقتش نیس.!!! بچه ها بیدار میشن..!! ای لعنت به این بچه ها که زندگیمونو به لجن کشیدند! پایان ادامه دارد... 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨
نامه یک زن به شوهرش در آستانه خیانت! و جواب شوهر❗️ نامه زنی که تا مرز طلاق پیش رفته به همسرش و جوابی که همسرش برای اون نوشته.... به نظر شما کدومشون مقصرن❓ @BanovaneMontazer
خانه‌ی بهشتی بانوان منتظر ♡••࿐
#پارت_سیزدهم #نامه_یک_زن راستی الان میدونی چی دستمه؟؟ همون لباس یقه بازه که حتی اتیکت روش هم کنده
قسمت ...و حالا همه چی رو حتی اخلاق شون هم افتاده گردن من! !! میخوای بهت بگم از کی اولین خیانت و مرتکب شدم؟ از بیست وپنج ساعت قبل!!!! اره میدونم باور نمیکنی ولی قسم به اون حجی که قرار بود بریم خیانت من بیست وپنج ساعت پیش بود! چون تنم داغ داغ بود. کلی اب یخ خوردم حالم بهترشه نشد.بخاطر دیدن یکی از همون هرزه ها...ولی از اونجا که خدا خیلی دوستم داره سریع رسوام کرد تا غلط اضافه نکنم. ! ميدونم كه اشتباه كردم ، تا همونطور که تو این پونزده سال پاک موندم پاک بمونم.ولی الان تصمیمم رو گرفتم.میخوام طلاقت بدم.چون تو احساس آزادی میکنی! از زندانی که خودت واسه خودت ساخته بودی ازاد شدی.!! دوست داشتم ازادیت رو باهم جشن بگیریم ولی انگار این ازادی رو تنها میخوای.چون اگر بنا بود آزادی ت رو با من بخواهی قطعا در این پونزده سال مثل دخترهای بیست ساله میگشتی!!! چقدر بخت من سیاه بود که تا حس کردی دیگه متعلق به یکی دیگه هستم یاد خودت افتادی و بیست سالگیت!!! وچقدر انسان سست و کم ظرفیتی هستی که با زرد شدن موهات مذهب برات مسخره اومد و ارزوی سالیانه ت رو که سفر حج بود حقه ی کثیفی از جانب مادر مریض وپیر من دیدی...!!! و حاضر شدی بخاطررویای بیست سالگیت قلب مادرمنو به درد بیاری! او باهزار ذوق وشوق اومده بود برای خوشحال کردنت باخبر سفر حج!! میگفت مدتها بود که میخواست به جبران خوبیهات تو رو به آرزوت برسونه!! وتو حتی جواب سلامش هم ندادی!!! گناه من فقط فکر خیانت بود اما گناه تو چی؟؟؟ تهمت ناروا..بی توجهی به من نیازهای من...ووووووو بازهم میگم دنبال توجیه نمیكردم. فقط میخواستم قبل از اومدن حکم، درد دلهای این پانزده سال رو کرده باشم.! حالا هم بعد از اینهمه سال شهامت پیدا کردم برای جدایی.!!! جدایی از زنی که با یک نگاه به من ویک زن تو ماشین تمام خوبیهای من و محبتهای مادرم رو فراموش کرد وحتی مرگ پدرش رو هم گردن ما انداخت! خیلی بی انصافی. ...بیست سالگیت مبارک پایان... 💕💕💕 بانوان منتظر http://eitaa.com/joinchat/1574109184Ce84bbdc135 ⚠️ کپی بدون ذکر منبع ممنوع! 📌ارسال بدون لینک پیگرد الهی دارد✨ 📞 لطفاً نظراتتون رو در مورد بگید↙️ @Sh2Barazandeh