‹💛🌼›
•
•
دلِ دیوانهام تنگِ حرم شد رحمتی فرما
که من بیتابِ آن عطرِ ضریح و آن شبستانم
•
•
‹ #ڪࢪبلآッ ›
‹ #مجنون_الرضا . ›
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺣأﺝ آﻗأ ﻣجٺبۍ تۿـِۂږآﻧـــۍ :
آډم أﺰ ࢪﻓﯧق تأثـــــﯧࢪ ﻣﯧڱﯧࢪه
ﻣثــــݪ بأډۍ ڪﮪ از ﺰبــــأݪه ډﯙﻧﯥ ࢪد بشهـه🍂
اﯙﻧ۾ بوۍ بــــډ ﻣﯧڱﯧࢪه ﭼۿـِۂ بخواد ﭼهـه نخواد !
#شہہېدانہ
↬ 🖤⃟🕊
↬ 🕊⃟🖤
« ٺمنيٺ بېنۍ ﯙ بين أݪحسين شأࢪ؏💔
ﯙٱحډ ڪݪمأ ﺿأق صډࢪي ذهبٺ ݪݪحسين. . .
فۍ قݪبــــۍ محڪوم حبڪ حسین ! »
#دل_نوشته
#خودمونساز
#طنز_جبهه😂
شب توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم
شب مهتابی زیبایی بود
فرمانده اومدتوی سنگر و گفت:
اینقدر چرت نزنین ، تنبل میشن
به جای این کار برید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنین😁
بلند شدیم و رفتیم به طرف خاکریز های بلندی که توی خط مقدم بود
بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودن 😌
مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه ی کله ی آدمیزاد روی خاکریز گذاشته بودند
که وقتی کسی سرش را از خاکریز بالا می آورد😅
بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و اون رو نزنن
اما بر عکس ما خیال می کردیم که این سنگ ها همه کله ی رزمنده هاست😂😐
رزمنده هایی که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست
یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم🤣🤣
و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم !
صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدن تا چند روز ، بهمون می خندید🤣😐