eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.4هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عرفان که داخل بغل مریم بود از مریم جدا میشه و به سمتم میاد، بغلش می‌کنم و لپ‌های تپلش رو می‌بوسم. روی میز می‌شونمش و چندتا عکس خوشگل و بانمک ازش می‌گیرم. این از الان اینجوری دلبر و با نمکه بزرگ بشه دخترها براش سر و دست می‌شکونن... آخرهاش بود و کفش‌های پاشنه‌بلندم رو با کفش ها راحتی ارغوانی رنگم عوض می‌کنم. کت کوتاه سفیدم رو می‌پوشم با شال گلبهی رنگم، وسایلم رو برمی‌دارم و همراه کیانا از تالار خارج می‌شیم. که با صدای راحیل می‌ایستم. راحیل- صبرکنید منم بیام. راحیل به ما رسید و سه نفری‌حرکت می‌کنیم، با هم رفتیم که کیانا جایی رو با دستش نشون میده و میگه: - خداحافظ دخترا، کسری اونجاست نگاه می‌کنم که دو پسر جوون کنار هم ایستادن... بوسه ای بر گونه اش می‌زنم و میگم: - خداحافظ عزیزم مراقب خودت باش ماشین بابا رو می‌بینم و میرم سوار میشم، شیشه ماشین رو میدم پایین که باد به‌صورتم می‌خوره همیشه این رو دوست داشتم چشم‌هام رو می‌بندم که نمی‌فهمم چطوری خوابم می‌بره... *** با صدای اسما چشم‌هام رو باز می‌کنم که میگه: - پاشو رسیدیم خونه تکانی به خودم میدم و در ماشین رو باز می‌کنم و پیاده میشم به سمت آشپزخونه میرم و از یخچال بطری آبی بر‌می‌دارم و لیوانم رو پر‌می‌کنم و یک نفس سر‌می‌کشم، آخ چقدر تشنم بودا و از آشپزخونه خارج میشم و میرم تو اتاق و روی تختم ولو میشم و چون خسته بودم سریع خوابم می‌بره. @Banoyi_dameshgh
. با صدای مامان و اسما چشم‌هام رو باز می‌کنم، آخيش چقدر خسته بودم. از روی تختم بلند میشم و به سمت آینه میرم پنس های ریزی که آرایشگر داخل موهام گذاشته بود رو از موهام جدا می‌کنم و روی میز می‌ذارمش موهام رو دوباره مرتب می‌کنم و میرم پایین مامان و اسما روی مبل نشستن و اسما انگار چیزی از مامان میخواد با نق نق میگه: اسما- مامان آخه چرا نمیذاری؟ مامان- وای اسما دارم برای تو میگم فعلا نمیخواد، بشین درستو بخون روبروی مامان روی مبل می‌‌نشینم و میگم: قضیه چیه؟ تا مامان می‌خواد حرف بزنه اسما خودش رو می‌ندازه وسط و با قیافه مظلومی میگه: - آبجی مدرسه مارو می‌بره شمال به مامان میگم راضی بشو میگه ن باهاش حرف بزن مامان با داد میگه: - اسما مگه تو با اون چه فرقی داری وقتی میگم ن یعنی نه اسما به بغلم میاد و میگه: - آبجی باهاش حرف بزن راضیش کن فدات بشم من یکی می‌زنم تو پشتش و میگم: - لوس نشو مامان- گفتم ن و بلند میشه و به سمت آشپزخونه میره، اسما محکم پاش رو به زمین می‌کوبونه و به سمت اتاق میره... *** بعد بافتن موهام شلوار مشکی رنگی با مانتوی بنفش رنگم رو می‌پوشم و بعد پوشیدن چادر و روسریم از اتاق خارج میشم. از پلکان پایین میام مامان روی مبل نشسته و منتظر منه، اسما دیروز رفت اردو و خونه تقریبا غرق سکوته... کفش‌هام رو می‌پوشم وبا مامان از خونه بیرون می‌زنیم. @Banoyi_dameshgh
باخـٰامنہ‌اۍعھدِشھادت‌بستیم جـٰان‌بࢪڪف‌وسࢪبندِولایت‌بستیم ڪافۍست‌اشاࢪه‌اۍڪندࢪهبࢪِما بۍصبࢪوقࢪاࢪ،دل‌بࢪایش‌بستیم🖇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
...)))
~حیدࢪیون🍃
...)))
¦↬📞،📄 ‌ ‌حاج‌قاسم یہ جایی‌میگن: حتےاگہ‌یہ‌درصد،احتماݪ بدےڪہ: یہ‌نفریہ‌ࢪوزےبرگردھ وتوبہ‌ڪنہ حق‌ندار؎راجبش‌قضاوت‌ڪنے! :) 📄📞¦⇠-_✨
🌹بسم رب المهدی🌹 سلام خدمت تمام همسنگران⚡️ زمان ختم صلوات تا ساعت ۲۴🕛 ✅نیات: 👈سلامتی و ظهور آقا امام زمان 🌸 👈سلامتی رهبر عزیزمون🌼 👈خاموش شدن فتنه💔 لطفا تعداد صلوات های خود را به آیدی‌ زیر ارسال کنید: @molayam_Ali_110
~حیدࢪیون🍃
۵۰۰،۱۱۰ قبول باشه🌸
۵۰،۲۰،۲۰۰ اجرکم عندالله🌱
~حیدࢪیون🍃
۵۰،۲۰،۲۰۰ اجرکم عندالله🌱
۶۶،۲۰۰ اجرکم عندالله💫 یاعلی بگید