eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
از ذوق جیغی می‌زنم و تند تند از پله ها بالا میرم‌. کیانا وارد خونه میشه و می‌پره بغل باباش و ازش تشکر می‌کنه... بعد کادوی من رو باز می‌کنه که با چادر لبنانی شیکی مواجه میشه و با ذوق می‌پره بغلم و میگه: - چرا همیشه هنوز چیزی رو بهت نگفتم از توی چشم‌هام می‌خونی؟ و بوسه ای به گونه ام می‌زنه و میگه: - چند وقته می‌خوام چادری بشم اما می‌ترسم فامیل های مادریم مسخره ام کنند و این کادوی تو قدمی شد برای تحولم! محکم تر به خودم می‌چسبونمش و میگم: - بعدا راجه بهش صحبت می‌کنیم عزیزم، آفرین به انتخابت. که دوباره من رو می‌بوسه و ازم جدا میشه... کادوی بقیه ام باز می‌کنه، کسری به طرفش میره و جعبه‌ی کوچکی رو به طرفش می‌گیره و میگه: - فکر نکنی تولدت رو فراموش کردما! کیانا جعبه رو می‌گیره و باز می‌کنه که با دیدن کادوی توی جعبه رو به کسری میگه: - مگه من بچه ام که برام اینو خریدی؟ و خرس صورتی و کوچولویی رو از جعبه بیرون می‌کشه و به سمت کسری پرتاب می‌کنه و میگه: - من این رو نمی‌خوام نگه دار برای بچه ات! کسری خرس رو روی هوا می‌گیره و میگه: - خوش به حال بچه ام چه عمه‌ی مهربونی داره! و مشغول دید زدن پشت خرس میشه و دقایقی بعد دستبند طلایی رو بیرون می‌کشه و رو به بقیه میگه: - البته چکار کنیم که روی دستبند اسم عمه کیاناش حکاکی شده! کیانا با دیدن دستبند به سمت کسری میره و میگه: - این دستبند رو از کجا آوردی؟