eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
- بشین سرجات امامی، چون دفعه اولت هست که دیر می‌رسی عیبی نداره! و به سمت صندلیش میره و می‌شینه، به ادامه درس گوش میدم! *** درس تموم شد و با دخترها از کلاس بیزدن میایم تا بریم یکم دور بزنیم و بعدش بریم خونه، که همون لحظه صدای پژمان میاد که صدا می‌زنه: - خانوم توکلی صبرکنید! با صداش می‌ایستیم کیانا رو به منی می‌کنه و میگه: - تو که دوستش داری انقدر اذیتش نکن، بگو بله یک شیرینی ام بهمون بده! - من برم بعدا میام و به حسابت می‌رسم. به سمتش میرم و میگم: - بفرمایید؟ که میگه: - من که گفتم با عجله فکر نکنید و بهتون مهلت دادم فکر کنید! بگید حداقل چرا جواب منفی دادید. - خب نمی‌دونم چی بگم، ولی من به ازدواج فکر نمی‌کنم! - لطفا دوباره فکر کنید و یک فرصت دیگه بهم بدید! - گفتم که جوابم منفیه، خدا نگهدار! و ازش فاصله می‌گیرم و به سمت کیانا و مهرانه میرم. کیانا دستش رو دور شونه ام حلقه می‌کنه و میگه: - چرا اذیتش می‌کنی عزیزم؟ وقتی دوست داره بله رو بگو دیگه! دوباره دوست داشتن، دوباره یادت! محمدرضا ام ادعا می‌کرد دوستم داره اما با اومدن ثمین دوست داشتن و قول قرارها و برنامه هایی که بزرگترها چیده بودند رو فروخت به ثمین! به سمت ماشین کیانا می‌ریم که همون لحظه دیدم صدای دختری به گوش می‌رسه: - چرا بازیم دادی؟ مگه نگفتی تا ابد دوست دارم؟ به یکم اونور تر نگاه می‌کنم که دختری رو می‌بینم که حجاب خوبی نداره و کنار پژمان فرستاده و قطره های اشک روی صورتش برق می‌زنه... - چرا پژمان؟ که پژمان با لحن خودش جواب میده: - من دوستت داشتم روژینا و دارم‌ ولی خانوادت مخصوصا برادرت مخالفن بهم برسیم! پس دور من رو خط بکش و برو دنبال زندگیت بزار منم بتونم با دختری که مدت هاست مهرش به دلم نشسته ازدواج کنم! - اون رو هم مثل من می‌خوای بازی بدی آره؟ که پژمان نگاهش به ما می‌افته و رو به دختره میگه: - آروم باش، اون خیلی سر تر از توعه! ...