~حیدࢪیون🍃
🌸سلام رفقای حیدری روزتون بخیر اگه خدا قبول کنه میخواییم از امروز باهم قرار ببندیم روزی ۱۰صلوات به نی
سلام دوستان عزیز🌹
قرار بود روزانه ۱۰ صلوات به نیت ظهور اقامون امام زمان بفرستیم❤️
#بسم_الله
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
♡بسم الرب عشق♡
💓*تاریکی شب*💓
#part9
+بله درسته کاری داشتید
-براشون یه پیغام اوردم خانم
+چشم چند لحظه صبر کنید بی زحمت
چادرمو سر کردمو رفتم دم در
+سلام
-علیکم و سلام اینم پیغام حاج محمد
+ممنونم خدانگهدار
-یاعلی
دروبستم و رفتم توی خونه انقدر اعصابم خورد شد که هیچکس خونه نیست و من تنهام رفتم چادرمو در آوردم و زنگ زدم به گوشی ساره سر دومین بوق خورد که جواب داد:سلام عشقم چطوری
+علیک سلام شما وعمه جون کجاییییینننننن؟
-همین جا عزیزم نشد بیدارت کنم خوب خوابیده بودی برای همین بی سروصدا رفتیم ...
زیادم دور نیستیم خانم دوتا کوچه پایین تر ایستگاه صلواتی زنانه هستیم فکر کنم ولادته ها
+ولادت !!ولادت کیه ؟
-به زهره خانم ماروباش ولادت ارباب ما هست دیگه آقا امام حسین ...
+وای جدی میگی یادم رفته بود
-خیلی خوب حالا لباس بپوش بیا اینجا آشم هست نونم هست همینجا صبحانه کن گلم
+خیلی خوب الان راه میوفتم یاعلی
-علی یارت منتظریم.
لباس و پوشیدم وراه افتادم چند تا کوچه عقب تر اومدم داشتم همین طور سمت ساره اینا می رفتم که فکرم رفت که اگه آقا مصطفی شونم باشن چی؟؟؟
نه بابا ساره گفت که زنانه هست ، ولش کن اصلا باشه هم باشه مهم نیست .....
+سلام به همگی
-عمه:سلام عمه بیا برات آش و با نون گرفتم بخوری شرمنده برات صبحانه آماده نکردم خودمونم توی جمع خوردیم
+نه بابا این حرف ها چیه عمه جون ساره کو پس
-عمه:داخل حیاطه پیش رفیقاش عمه جون
+اوهوم ممنون ،آش و نون و گرفتم و رفتم سمت حیاط
-ساره :به سلام زهره خانم گل
+سلام
ساره رو کرد سمت دوستاش :این از آبجی زهره ما،رومو کردم سمت دوستاش و سلام کردم اوناهم بهم سلام کردن قرار بود تا شب اینجا باشیم چون امشب اینجا جشن بودو صاحب خونه قراره همه رو دعوت کنه و مولودی خون بیاره ،منم با یکی از دوست های ساره دوست شدم که اسمش حنانه هست اون شب جمع خیلی خوبی بود مولودی خون عالی خوندش و منو ساره و حنانه کلی دست زدیمو خنده کردیم حنانه شماره ی من و گرفت بهم قول دادیم باهم باشیم و همیشه دوست هم باشیم ساعت 11 نیم بود که عمه گفت:بچه ها دیگه بلند شیم و بریم دیره .......
🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹
🌹🌹
اولین اثر از👇
به قلم :#بانوی_دمشق(علیجانپور )
❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌
『•✨
میگفت:
"حُسین"برای ماهمون دوربرگردونیہ↻
ڪہوقتی از همهعالم و آدممیبریم.!
برمونمیگردونہبہزندگی:)🌱
#حبالحسینیجمعنا
#از_اون_حرفا 💫🕊
「🌸」
خوابش را دید و گفت :
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟!
-گفت از آنچه دلم میخواست ، #گذشتم ...
#رضاً_برضاک
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
#حرف_قشنگ ♥️✨
میگݧوقتۍعاشقخدابشۍ
دیگہانجامهیچگناهۍ براتلذتبخشنیست😊
+خدایاااادورتبگردم🙃
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
#تـــݪنگـــر
دقت کردی؟!
بعضی وقتا شیطونــه کنارِ
گوشمون زمزمه میــکنه:
تا جوونی از زندگیــــت لذت ببر❗️
هر جور که میشه خوش بگذرون😰
اما حواســِـــمون باشه
نکنه خوش گذرونیمون به قیمتِ شکســ💔ـــتنِ دل امام زمانمون تموم بشه...
مبادا با خوش گذرونیای آمیخته به گناهـــ♨️، ظهورش رو عقب بنــدازیم😔...
تا دیر نشده باید فکری🤔 کرد ...
بیاییم با مـ♡ـولامون معامله کنیم...
یه معامله دو طرفه و سوداور...
ما بعشقش یه گناه، فقط یک گناه رو ترک کنیم.
مـ♡ـولامون هم لحظات مرگ به فریادمون برسه ...
جایی که هیچ کس و هیچ چیز به دادمون نخواهد رسید...
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج...
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
➜ 📘🚙 』⇣
•
•
بهشگفٺم:
دوستدارےازدواجڪنے؟!
گفٺ:
آرهولےازشگذشتم...
تعجبڪردم! گفٺمیعنےچے؟
گفٺ:
مندوسٺدارمشهیدبشمودوسٺدارمباشهادٺمبا؏ـثبصیرٺجوانانبشمپسچطورےمےتونمازدواجڪنمدرحالےڪہپیغاممبہجواناناینہ . . .
ماکہازحلالشگذشتیم ....
شماازحرامشبگذرید!
ـ ـ ـ ـــــــــ❁ـــــــــ ـ ـ ـ
✨⃟⃟ ⃟♥¦⇢ #ڛهېد_ٳبړٲهېم_ۺۿآب
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
◾معرفی 📘 کتاب «پایگاه سری»
✍️این کتاب دربردارنده دو داستان مختصر در حوزه دفاع مقدس است.
🧾«پایگاه سری» داستان موشک باران شهرهای ایران است از پایگاهی که معلوم نیست کجاست. تیمی خبره از بچه های رزمنده، از تنها سرنخ گنگی که به دست آمده راهی کردستان می شوند تا شاید بتوانند ردپایی از این پایگاه پیدا کنند. آن ها در مسیر با سعید آشنا می شوند؛ جوانی که تمام خانواده اش را در همین موشک باران از دست داده است...
🧾«دوستان خداحافظی نمی کنند» عنوان داستان دوم است. همان طور که از عنوان این داستان پیدا است، داستان حول وحوش رزمندگانی می چرخد که با هم رفاقتی شدید دارند. آرش، ناخواسته سوار قطاری می شود که رزمندگان را به دوکوهه می برد. در قطار هم دوستانی پیدا می کند که تا پایان، داستان را پیش می برند. پایانی غافل گیر کننده که اصلا انتظارش نمی رود...».
•
.
رفقاحُسین؏زندگیتونوگمنکنید..
بعضـےاشتباهاماروازحُسین؏زندگیمون
جدامیکنـھ🚶🏿♂..
مثلشکستنفانوستودلتاریکـے!
اولِتمومبیراهـھهاازهمینجـاشروع
میشـھ..:|💔
⸤ @Banoyi_dameshgh
「🕊♥️」
یه شب بارونی بود.🌧
فرداش حمید امتحان داشت.📝
رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها ..
همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده...
گفتم اینجا چیکار میکنی؟
مگه فردا امتحان نداری؟
دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون آورد و گفت:
ازت خجالت میکشم
من نتونستم اون زندگی که در شان تو باشه برات فراهم کنم
دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ..
حرفشو قطع کردم و گفتم :
من مجبور نیستم
با علاقه این کار رو انجام میدم
همین قدر که درک میکنی و قدر شناس
هستی برام کافیه...
•همسرشهیدعبدالحمیدقاضیمیرسعید💍•
• #عاشقانهـ_شهداییـ🎈•
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
هـذا یوم فرحت به اٰل زیاد و اٰل مروان بقتلهـم الحسین...
یادمون نرفته...
#فتنه88
#عاشورا ی ۸۸
#ملت_حسین_به_رهبری_حسین
•❬💙📘❭•⇣
#تݪـنـگـراݩــہ
داشتمجدول📰حلمےکردم✍🏻، یکجاگیرکردم🧐 "حَلّٰالمشکلاتاست؛ سہحرفی"
پدرم👨🏻💼گفت: معلومہ، «پول💸»
گفتم: نه،جوردرنمیاد🤷🏻♂
مادرم🧕🏻گفت: پسبنویس «طلا💎»
گفتم: نہ،بازمنمیشہ . .😕
تازهعروس👰🏻 مجلسگفت: «عشق❤️»
گفتم : اینمنمیشہ😊
دامادمون🤵🏻گفت: «وام📨»
گفتم : نہ .
داداشمکہتازهازسربازی👮🏻♂آمدهگفت: «کار👨🏻🔧» گفتم : نُچ🙄
مادربزرگم👵🏻گفت: ننه،بنویس«عُمْر»
گفتم: نه، نمیخوره
هرکسےدرمانِ💊💉دردِخودشرامیگفت،
یقینداشتمدرجواباینسؤال،
▪️پابرهنهمیگوید «کفش👟»
▪️نابینامیگوید «نور☀️»
▪️ناشنوامیگوید «صدا🗣»
▪️لالمیگوید «حرف💭»
▪️و . . .
🔺 اماهیچکدامجوابکاملےنبود :)💔!
جواب«فَرَج»بودوماهنوزباورماننشده:
تانیاییگِرهازکارِبشروانشود 😔✋🏼
─═हई{🌹}ईह═─
@Banoyi_dameshgh
─═हई{🌹}ईह═─
یادمهحاجآقاپناهیان
آخرِیهسخنرانیدعاکردنوگفتن:
یاامامحُسین!
میخوامجوریزندگیکنم
کهمنودیدیبگی
اگراینمدینهبود،
ماپامونبهکربلاکشیدهنمیشد...(:
~حیدࢪیون🍃
♡بسم الرب عشق♡ 💓*تاریکی شب*💓 #part9 +بله درسته کاری داشتید -براشون یه پیغام اوردم خ
♡بسم الرب عشق♡
💓*تاریکی شب*💓
#part10
خداحافظی کردیم کلی صاحب خونه تشکر کرد که بهشون کمک کردیم ، عمه و ساره و من با هم پیاده رفتیم خونه معلوم بود عمه خیلی خسته است
عمه همیشه وقتی خسته میشد فقط تنها قرآن خسته گیشو برطرف می کرد.
امروز چون برای کمک رفت وقت قرآن خوندن نداشت ،هرموقع نمیخوند همون شب هرساعتی بود باید میخوند .
ولی امشب انقدر خسته بود که رفت روی تخت دراز کشید و داشت میخوابید که صدای تلفن اومد من داشتم آب میخوردم که عمه صدا کرد ساره ببین کیه منم اومدم بیرون دیدم ساره جواب داد
-ساره: بله بفرمایید ، اه سلام بابا جون خوبید حالتون خوبه چه خبرا
-اره مامان هست چشم الان بهش میدم .
عمه اومد گوشی رو گرفت
-عمه: سلام خوبی محمد چند روزه زنگ نزدی حواست هست
-آره زهره خانمم خوبه ، آره پچم کلی زحمت میکشه
+قربونت عمه جون این حرف ها چیه
-خوب چه خبر بهت خوش گذشته پیش رفیقات ،نمیخوای بیای نه.
-ساره:مامان به بابا بگو برام سوغاتی جنگی بیاره ها
من زدم زیر خنده سوغاتی جنگی چیه دیگه؟
-ساره :اه زهره خانم خنده نداره صبر کن الان میخندی وقتی بابا با سوغاتی ها بیاد دهنت از زیبایی هاش وا میمونه
+خیلی خوب بابا چرا بهتون بر میخوره خانم مهندس ..
-ساره :اه اگه من مهندسم تو چی هستی خانم دندون پزشک آره .
+خوب چه اشکای داره مگه دوندونا رو خوب میکنم دیگه .
توی بحث بودیم باهم که عمه صدامون زد :
-بچه ها چه خبرتونه آبرومونو بردید شما دوتا انگار نه انگار 19 سال سنشونه دارن باهم دعوا میکنن .
+نه عمه جون من دعوا نکردم ساره یک دنده هست
-ساره:اه من یک دنده ام توچی چوبو فرو کردی درشم نمیاری ....
-عمه:خیلی خوب بابا یه خبر حاضرین با هم بریم مسافرت ، البته با اجازه بابا زهره خانممون
-ساره:وای مامان کجا جان من بگووووو
-عمه :صبر داشته باش دختر دیگه
+خوب عمه جون به بابا میگیم حالا کجاهست؟
-عمه:*شلمچه*
-ساره:وایییییی مامان راست میگی کی اصلا کی میخواد مارو ببره ........
🌹🌹🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌹🌹🌸🌸🌹🌹
🌸🌸🌹🌹
🌹🌹
اولین اثر از 👇
به قلم :#بانوی_دمشق(علیجانپور)
❌کپی به هر نحو موجب پیگرد قانونی است❌
هواشناسی اعلام کرد :
هوای مهدی فاطمه را داشته باشید
خیلی تنهاست💔
سلامتیش ⁵ صلوات ✋🏻🌱
خجالت نکش کپی کردنش عشق میخواد☺️
#یاعلی_مدد
#اعمالقبلازخواب🌿'
°
.
حضرترسولاڪرمفرمودندهرشب
پیشازخواب↓🌙
-
1. قرآنراختمکنید
[=٣بارسورهتوحید]🌱
-
2.پیامبرانراشفیعخودگردانید
۱بار↓
[ اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم
اللهمصلعلیجمیعالانبیاءوالمرسلین]♥️
-
3. مومنینراازخودراضیکنید
۱بار↓
[اللهماغفرللمومنینوالمومنات]🍃
-
4. یکحجویکعمرهبهجاآورید
۱ بار↓
[سبحاناللهوالحمدللهولاالهالااللهواللهاکبر]✨
-
شبتونمھدیپَـسند^^💚'!
•