eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.2هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
نمیدونم چرا گریه‌ام می‌گیره، چرا اینقدر یهو برام مهم شد، ول کن اسرا یک بار به پسر مردم فکر کردی و دل خوش کردی با اینکه آشنا بود نتیجه این شد، بعد این که یک غریبه اس! باید هوای نفسم رو تنبیه کنم! از بیمارستان خارج میشم و تاکسی می‌گیرم. * پول تاکسی رو حساب می‌کنم و از ماشین پیاده میشم... در کیفم رو باز می‌کنم و دنبال کلید می‌گردم که تازه یادم می‌افته کلید رو خونه جا گذاشتم زنگ رو می‌زنم. که ایفون با صدای تیک مانندی باز میشه، وارد حیاط می‌شم. نور ماه قسمتی از حیاط رو روشن کرده بود چادرم رو از روی سرم بر می‌دارم و روی تخت گوشه‌ی می‌ذارم. کنار حوض وسط حیاط می‌شینم و گره‌ی روسری ام رو شل می‌کنم و شیر آب رو باز می‌کنم. دست‌هام رو زیر آب سرد می‌کنم و مقداری آب سرد روی صورتم می‌ریزم، آستین های لباسم رو میدم بالا و آماده میشم تا وضو بگیرم... بعد وضو گرفتن، لباسهام رو برمی‌دارم و به سمت خونه میرم... تا در رو باز می‌کنم مامان به سمتم میاد و میگه: - کجا بودی اسرا؟ که با مهربونی جواب میدم: - میشه صبح توضیح بدم؟ مامان هم مثل خودم میگه: - باش عزیزم، فقط یادت نره بگی چیشده تا ما رو از نگرانی در بیاری! - نگران نباشید، چیز مهمی نیست! و از پلکان بالا میرم، لباسهام رو همونجوری روی میز شوت می‌کنم و چادر نمازم رو سرم می‌کنم. سجاده ام رو پهن می‌کنم و چادر رو هم روی سرم محکم تر! الله اکبر... الله اکبر... خدایا خودت دستم رو بگیر تا بتونم راه درست رو برم و یک وقت شیطان گولم نزنه و پام بلرزه، توی این دوره زمونه ای که نگه داشتن دین مثل نگه داشتن یک گرز آتشی کف دسته! ...
نمازم تموم شد، نیت کردم تا یک هفته روزه بگیرم و اینستاگرام و نرم افزار هایی که باعث سست شدن دینم میشه رو پاک کنم تا بتونم با نفسم مقابله کنم! مشغول پاک کردن نرم افزار ها میشم که می‌رسم به اینستا گرام به سطل زباله می‌فرستمش اما لحظه ای که باید حذفش کنم ناخود آگاه دکمه‌ی لغو رو می‌زنم که همون لحظه در باز میشه و یکی وارد میشه به خیال اینکه اسماست نزدیک ترین شی که یک گلدان تزئینی روی میز بود رو بر می‌دارم و پرتش می‌کنم به سمت در که همون لحظه بابا وارد میشه و قبل اینکه گلدون بهش بخوره گلدون رو توی هوا می‌گیره و به سمتم میاد و گلدون رو سر جاش می‌ذاره و میگه: - بیا پایین شام بخوریم! لبخندی می‌زنم و میگم: - چشم، شما برید منم میام. و همون لحظه آیه ای زیر لب زمزمه می‌کنم تا شیطان ازم دور بشه و اینستا رو پاک می‌کنم!
یک هفته می‌گذشت و توی این یک هفته تا تونستم از فضای مجازی و چیزی که من رو به گناه بندازه دور بودم! امروز باید برم دانشگاه، نمی‌دونم چرا با اومدن اسم دانشگاه چهره‌ی پژمان جلوی چشم‌هام نقش می‌بنده، مخصوصا امروز که باهم کلاس داشتیم! استغفرالله زیر لب زمزمه می‌کنم و مشغول پوشیدن لباسهام میشم... چادرم رو سرم می‌کنم و از اتاق خارج میشم، مامان روی مبل نشسته و مشغول تماشای تلویزیونه... - خداحافظ مامان! مامان از جاش بلند میشه و آغوش مادرانه‌اش رو برام باز می‌کنه میرم بغلش و گرمای وجودش رو حس می‌کنم! مامان بوسه ای بر گونه ام می‌زنه و میگه: - قربونت بشم من، مراقب خودت و دلت باش! - چشم، ممنونم که همه جوره کنارمی! و بوسش می‌کنم و میگم: - من برم که دیر شد! مامان هم من رو محکم به خودش می‌چسبونه و میگه: - خدا پشت و پناهت! - خدانگهدار و از خونه می‌زنم بیرون... *** رسیدم دانشگاه که همون لحظه دستی روی شونه ام می‌شینه بر می‌گردم که با چهره‌ی خندون کیانا و مهرانه رو به رو میشم. مهرانه بغلم می‌کنه و میگه: - به به اسراجون چه خبر؟ یک هفته نبودی ها! آقاتون نگرانتون شد و هر روز می‌اومد سراغت رو از من و کیانا می‌گرفت! که کیانا جعبه‌ی شیرینی ای رو به سمتم می‌گیره و میگه: - بردار دهنت رو شیرین کن! تا بعدش بگم مناسبت شیرینی چیه؟ که با خنده می‌پرم بغل کیانا و میگم: - یک هفته نبودم انقدر زود بله دادی؟ حداقل یکم براش ناز می‌کردی!
✍دلنوشته مهدوے... کسی را دارم که نیم نگاهش را لحظه‌ای به نگاهی نمی‌فروشم کسی که تمامی لحظات بی‌کسی‌ام را با یاد او پر می‌کنم و این عشق را بارها اکران می‌کنم تا همگان بفهمند وجودش را که سهل است یک تار مویش را هم به دو دنیا نمی‌دهم امام زمانم دوستت دارم 🌱 ════✧🌸✧════ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊
جرعه‌ای از مکتب سردار...👆
༻﷽༺ فرزند علے و نوه ے خير الأنامے خواهم بنويسم ز فراقٺ دو ڪلامے زائر نشدم حيف وليڪن بدهم من از دور بہ سوے حرمٺ عرض سلامے ❤️
°【 قدرے آرام بگیر ای دل دیوانه منــــــــــ.... چند روزی برود " فاطمیه " می آید✨🏴 💔 🥀
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
•🖤• . :) 🖤 بہ‌امیــدفــرج‌نــور‌چشممـــون😍 ✨الّلهُم‌صَلِّ‌علی‌محمَّدوَ آلِ‌محمَّدوعجِّل فرجهُم♥️ 🌱 التماس دعا 👋🖤 🖤➣ @Banoyi_dameshgh 〇🏴حیدࢪیون🌑⇧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب هادئ القلوب....💔
اول صبح بگویید: حســــــــــین جان رخصت💚 تا که رزق از طرف سفره ارباب رسد @Banoyi_dameshgh
♥️ 🦋باز هم آدینه ای آمد و رفت ولی مهدی کجاست؟ 🦋یکنفر می گفت مهدی جمعه ها در کربلاست 🍂رو بسوی کربلا کردم که فریادش زنم 🍂باز هم با ندبه ای از هجر مولا دم زنم 🦋آمد از سویی ندایی:آی اهل انتظار 🦋اندکی دیگر صبوری،میرسد دیدار یار!!! 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚