خدا خودش میگه؛
ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت
بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم ..
برادرِ کوچک.
خدا خودش میگه؛ ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم ..
خیلی به این فکر کنید
خیلی خیلی ..
برادرِ کوچک.
خدا خودش میگه؛ ز بس که اشک تو را دوست دارم، از رحمت بلا دهم کـه تـو را لحظـهای بگریانم ..
این یه بیتو من زندگی کردم ..
ولله که زندگی کردم و میفهممش!
یه موقع هایی خدا میبینه حواست همه جا هست الا اونی که باید. خیلی نامردیه دیگه، اینکه حواست همه جا باشه بجز کسی که عاشقته، آخه ما همه معشوقِ خداییم :))
برادرِ کوچک.
یه موقع هایی خدا میبینه حواست همه جا هست الا اونی که باید. خیلی نامردیه دیگه، اینکه حواست همه جا باش
به خاطر همین میگه عیب نداره، میگذره و میذاردت تو شرایطی که یهو به خودت میای و میبینی وایِ من، من هیچ کیو ندارم، من چقدر تنهام، هیچکی با من نیست ..
برادرِ کوچک.
به خاطر همین میگه عیب نداره، میگذره و میذاردت تو شرایطی که یهو به خودت میای و میبینی وایِ من، من هیچ
بعد یهو دلت میگیره، یهو یه بغض عجیبی میاد تو وجودت، یهو همه چی برات اشکی میشه ..
دقیقا همونجاست که یهو خدا میاد و درِ گوشت میگه دیدی چقدر تنهایی؟ دیدی کسیو نداری؟ نگران نباش من پیشتم :))))
برادرِ کوچک.
بعد یهو دلت میگیره، یهو یه بغض عجیبی میاد تو وجودت، یهو همه چی برات اشکی میشه .. دقیقا همونجاست که ی
فقطم این رنج و دل گرفتن از تنهایی نیستا؟ خدا تک تکِ ما رو میشناسه. از ضعف ها و توخالی های ما هم اطلاع کامل داره. این احساسِ پوچی برای هر نفر از یک مسیر مختلف میادا ..
یه نفر از تنهایی، یک نفر از تنگ دستی، یک نفر از بیماری، یک نفر از بدبختی ..
ولی مهم اینه که بفهمی این رنج از طرفِ خداست و خودِ خداست که میخواد بهت بگه بابا داری غصه چی رو میخوری؟ من اینجام، کنارت :)!
برادرِ کوچک.
یه بزرگواری پرسید چرا خدا باید گریه کردنِ ما رو دوست داشته باشه :)؟
بذارید دوتا مثال براتون بزنم ..
برادرِ کوچک.
یه بزرگواری پرسید چرا خدا باید گریه کردنِ ما رو دوست داشته باشه :)؟
تصور کنید یک نوزادی رو که تنها خواستش از زندگی اینه که الان مادرش بیاد و به آغوش بگیرتش. چه کار میکنه؟ الکی هم که شده خودس رو میزنه به گریه، بعد چی میشه؟ مادر میاد و کلی قربون صدقهاش میره و کلی فداش میشه و انقدر بغلش میکنه تا آروم شه و دیگه چیزی نخواد :)
برادرِ کوچک.
تصور کنید یک نوزادی رو که تنها خواستش از زندگی اینه که الان مادرش بیاد و به آغوش بگیرتش. چه کار می
شما تصور کنید عاشق و معشوقی که جونشون برای هم میره رو. حالا این معشوق به هر دلیل از غم و غصه فراوون گریه میکنه ..
عاشق قلبش آب نمیشه، بغض نمیکنه :)؟ عاشق به هر دری میزنه که یه جوری حالِ معشوق رو خوب کنه و راضیش کنه دیگه :))
برادرِ کوچک.
شما تصور کنید عاشق و معشوقی که جونشون برای هم میره رو. حالا این معشوق به هر دلیل از غم و غصه فراوو
حالا ما چرا اشک نمیریزیم
عاشق بیاد بغلمون کنه :))؟