╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش سوم
تبيين نظام فاعلي و نظام غايي در سورهٴ حمد
همين آيات اول سورهٴ فاتحة الكتاب بخشي از آنها نظام فاعلي را تبيين ميكنند، مثل الله بودن «رب العالمين»﴿32﴾ بودن، «الرحمن الرحيم»﴿33﴾ بودن و مانند آن. بخشي از آنها نظام غايي را بازگو ميكنند كه مالك يوم الدين بودن در قوس نزول هر چه است از خداست در قوس صعود هر چه هست به طرف خداست. نه طوري است كه يك موجودي بگويد من ايستايم و نميروم نه ميتواند بگويد من ميروم اما نه به سمت خدا اگر «اليه يرجع الامر كله»﴿34﴾ پس همه پويا و روانند به سمت خدا . انسان هم خواه و نا خواه طوعاً أو كرهاً بايد برود، خب چه بهتر كه به جايگاه اصليش برگردد. فرمود چون «لله غيب السموات و الارض»﴿35﴾ چون «اليه يرجع الامر كله فاعبده»﴿36﴾. خب «فاعبده»﴿37﴾ در مسائل #عبادي خدا را عبادت كنيم در كارهاي ديگر بگوييم عبادت از كارهاي ديگرمان جداست يا نه «فاعبده و توكل عليه»﴿38﴾.
توكل و اثبات ضرورت توكل
نه تنها آن است كه اين عبادت در هنگام نماز انسان را به خدا مرتبط ميكند. فرمود مگر نه آن است كه شما كار داريد، نياز داريد و مگر نه آن است كه مقدورتان نيست كه خودتان نياز را #رفع كنيد خب #وكيل بگيرد. وكيلتان كي باشد . آنكه غيب سموات و ارض از آن اوست . آن كه #زمام همهٴ كارها به دست اوست. لذا «و توكل عليه»﴿39﴾. كه اين هم باز مدخول هم آن فاء تفريع خواهد بود يعني فتوكلوا عليه مگر نه آن است كه انسان بايد وكيل بگيرد؟ انسان مگر آن توان را دارد كه #مشكلاتش را حل كند؟ خب ناچار است وكيل بگيرد. اين وكيل گرفتن را ميگويند توكل كردن . خب انسان متوكل به كه باشد؟ به كسي كه اين دو رشتهٴ صعود و نزول به دست اوست. لذا گاهي مسألهٴ عبادت مطرح نيست، مسألهٴ #خالقيت را حد وسط قرار ميدهد براي ضرورت #توكل. فرمود: «الله خالق كل شيء»﴿40﴾ «و عليه فليتوكل المتوكلون»﴿41﴾ چون همه را او آفريد پس اگر كسي خواست وكيل بگيرد او را وكيل بگيرد. چون هم عليم است هم قدير، هم رحمان است هم رحيم. هم #ميداند چه بكند و هم #ميتواند.
آنجا كه دارد «ذلكم الله ربكم خالق كل شيء »﴿42﴾ «و عليه فليتوكل المتوكلون»﴿43﴾ آن هم به منزلهٴ حد وسط است
نكته
تمام اين اسماء حسنايي كه در آيه ذكر ميشود بمنزلهٴ حد وسط محتواي آن آيه است. اگر دارد #توبه كنيد پايان آيه اين است «ان الله غفور رحيم»﴿44﴾ چون از اسماي حسناي خداي سبحان مغفرت و رحمت است خب توبه كنيد. در اين اين جا هم فرمود چون همهٴ كارها بدست اوست، او را وكيل بگيرد. توكل كردن يعني وكيل گرفتن.
اين دربارهٴ افرادي است كه هنوز در بين راه هستند. آنهايي كه يك قدري به مقصد رسيدهاند #بالاتر از #توكل فكر ميكنند. وكيل گرفتن معنايش اين است من هستم و خواستهاي دارم و كاري دارم و ميخواهم كارم را انجام بدهم تو برايم انجام بده. اين مال متوسطين از اولياي الهي است. گر چه اينها هم #محبوب حقند.
۱۸ تیر ۱۴۰۲
╲\╭┓
╭ 🍃🌺﷽🌺🍃
┗╯\╲
🔴 جلسه 22
🔵 بخش هشتم
استعانت، توكل و تفويض
و الا توكل از #استعانت ظاهراً بالاتر است. استعانت اين است كه كار را من ميكنم از شما مدد ميگيرم #توكل اين است كه شما كار مرا انجام بدهيد. #تفويض اين است كه مني نيستم من كيم كه بگويم شما براي من كار انجام بدهيد هر چه #كردي،كردي. هر چه كردي، كردي نه اينكه من كارم اين است و اين را ميخواهم و شما را #وكيل ميكنم كه اين كار را برايم انجام بدهيد. مقام استعانت بعدش توكل، بعد آن مراحل عاليهٴ تسليم و تفويض.
لبهٴ پرتگاه و خطر سقوط از دين
حالا اگر كسي اينچنين نبود، آنطوري كه در سورهٴ حج ياد شده است خداي ناكرده مشمول او خواهد شد. آيهٴ 11 سورهٴ حج اين است: «و من الناس من يعبد الله علي حرف»﴿79﴾؛ حرف يعني طرف اين در وسط جادهٴ دين نيست در صراط مستقيم نيست اين پيادهرو اين لبهٴ صعود همين جاهاي دين راه ميرود. كه اگر نفعي رسيده خب ميماند اگر نفعي نرسيده، فوراً از دين بر ميگردد. حرف يعني طرف . «و من الناس من يعبد الله علي حرف»﴿80﴾؛ يعني بر طرف، اين در اين زاويهٴ دين است، در اين حاشيهٴ دين است. كسي كه در حاشيه راه ميرود و از متن و وسط پرهيز ۹ميكند، ميگويند او #تحاشي دارد. تحاشي دارد يعني هميشه حاشيه ميرود. خب #متن را #رها ميكند ميرود #حاشيه. از صراط مستقيم و از متن دين تحاشي دارد هي خودش را كنار ميكشد. خب كناره كشي با يك #سقوط ميافتد ديگر. با يك #لغزش ميافتد لذا فرمود اين گروه چون توي متن دين نيستند توي صراط مستقيم نيستند، توي حاشيهاند. «و من الناس من يعبد الله علي حرف فإن أصابه خيرٌ اطمأن به و ان أصابته فتنه انقلب علي وجهه خسر الدنيا و الاخرة»﴿81﴾؛ اگر يك مختصر #آسيبي به او برسد يا #نفعي به او نرسد، بر ميگردد دست از #دين برميدارد. ميگويد اين چه #ديني است.
اين معلوم ميشود دين را براي دنيا خواسته، دين را براي اين خواسته كه دنياي او #تأمين باشد. براي آخرت نخواسته و براي دنياي حسنه نخواست. دنياي حسن نخواست. دنيا خواسته. نميگويد «ربنا اتنا في الدنيا حسنه»﴿82﴾ ميگويد «ربنا اتنا في الدنيا» هر چه شد. اين #در كنار است؛ چون در كنار است اگر نفعي عايدش نشد هم دنيا را از دست ميدهد هم آخرت را كه از دست داده بود. وثنيين حجاز اينچنين بودند، آنها به آخرت معتقد نبودند. آنها فقط بتها را براي سود دنيايي پرستش ميكردند. نه براي اينكه «هؤلاء شفعاؤنا عند الله»﴿83﴾ يوم القيامهاي نبود براي اينها. اينها كه به قيامت معتقد نبودند. مشركين سخن ايشان با ملحدين در نفي معاد يكسان بود. اينها ميگفتند انسان بين ميلاد و موت خلاصه ميشود. بعد از موت خبري نيست. و اگر بتها را ميپرستيدند براي اينكه شفعاء اينها باشند عند الله في الدنيا كه بهرهٴ مادي ببرند نه اينكه شفعاء اينها باشند عند الله تا بهرهٴ أخروي و #معنوي ببرند كه اينها به قيامت معتقد نبودند. حرف اينها اين بود كه «من يحيي العظام و هي رميم»﴿84﴾ ميگفتند «أإذا متنا و كنّا تراباً وعظاماً أإنّا لمبعوثون»﴿85﴾ آن روز در حجاز #ملحد به اين معني كه مادي محض باشد كم بود. هر چه بودند وثنيين و #بت پرستاني بودند كه ميگفتند: #كل نظام را #خدا آفريد ما چون ارتباطي با او نداريم اين بتها را ميپرستيم كه اين بتها وسيلهٴ و #شفاعت باشند، بوسيلهٴ اين #بتها ما از دنيا و در دنيا طرفي ببنديم همين. نه اينكه «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفی»﴿86﴾ به ما #مقام معنوي بدهند چون اينها #قرب الهي به آن معني كه قائل نبودند. يا «هؤلاء شفعاءونا عند الله»﴿87﴾ نه يعني در قيامت از ما شفاعت كنند . اينها به قيامت معتقد نبودند. اينها ميگفتند انسان مثل يك درخت است چند #صباحي سبز است بعد پژمرده ميشود و خاك ميشود و ديگر هيچ.
۱۸ تیر ۱۴۰۲