♡••
زندگی رسم خوشایندی است
زنـــــدگی بال و پری دارد
با وسعت مــــــــــــرگ
پرشی دارد اندازه عشـق
زندگی چیزی نیست که
لب طاقــــــچه عادت
از یاد من و تو برود...
#سهرابسپهری
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
صدایم کن - علیرضا افتخاری.mp3
6.72M
♡••
#عليرضاافتخاری
صدايم كن...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
هیچ درخـــــــــــــــتۍ
بہ خاطرِپناه دادن بہ پرندهها
بۍبار و برگ نشده است...
تڪیہ گــــــــاه باشیمـ
مهربانۍ سخت نیست..!
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
♡•• 🔻کتابصوتینمایشی#منزندهام🔻 خاطرات دوران اسارت معصومه آباد قسمت پنجم📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
part6_manzendeam.mp3
7.24M
♡••
🔻کتابصوتینمایشی#منزندهام🔻
خاطرات دوران اسارت معصومه آباد
قسمت ششم📚
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
ما ازاینهستیدهروزبهتنگآمدهایم
وایبرخضرکهزندانیعمرابداست...
#صائبتبریزی
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
بارانِ عشق
#قسمت_18 #عشق_اجباری نگاهم به طرف پنجره ی بزرگ واحد خونه شون کشیده شد ، چقدر دلم میخواست همین الان
#قسمت_19
#عشق_اجباری
چونه ی ظریفش باز لرزید و با بغض و نگاه خیره ش گرفته و بی حس و حال نالید :
- چرا راحتم نمیذاری کیان ! چرا نمیذاری یه روز از دستت راحت نفس بکشم ! این همه آدم ، این همه دختر چرا به من گیر دادی !
به لیوان اشاره کردم :یکم آب بخور
بدون اعتراض لیوان رو از دستم گرفت ، کنارش روی مبل نشستم ، اما با فاصله ی رعایت شده ، خب از خدام بود بدون کوچکترین خط فاصله ای جفتش بشینم ولی این دختر چموش و عصبی کاری به حسرتهای من نداشت و اگر اینکار رو میکردم با برخورد سختی ازش روبه رو میشدم.
، بهار بدون اینکه حواسش به تمنای نگاه خیره م باشه ،آب لیوان رو کامل خورد و لیوان رو ،رومیز عسلیه جلو گذاشت ، نگاهم رو به سمت لیوان سوق دادم تا اون خواهش چشمهام از دیدش پنهون بمونه.
نفس بلندی کشید ،کمی آروم شده بود و با همون ملایمت به دور از خشم و عصبانیتش آهسته لب زد :
- چند روز پیش دادگاه مجتبی بود ، حکمش سنگین تر شده ، براش ۱۰ سال بیشتر حبس بریدن ، دارم همه طوره خودمو به در و دیوار میکوبم اما فایده ای نداره ، هیچی درست نمیشه ، هیچ کاری از دستم برنمیاد .
برگشت بطرفم و نگاه اشک بارش تو نگاهم تلاقی شد، پوزخندی زد و با پوزخند به حالت تمسخر گفت :
- یه جوری باهات درد و دل میکنم که انگار تو هیچی نمیدونی و از هیچی خبر نداری ، انگار نه انگار همه ی این کاسه و کوزه ها زیر سر خودته ...
- کدوم کاسه کوزه ها ؟ من از چی باید خبر داشته باشم بهار ؟ از صبح تا شب سرم تو کار خودمه چه میدونم اون آقا مجتبی تون با گند کاریاش چه گِلی به سر خودشو زندگیه خواهرش زده ، اگه بانک بهت وام نداده ، اگه فلان معاملت بهم خورده ، خب به من چه ربطی داره ؟ حتماً یه جای کار از پیش خودتون داره میلنگه ، همون قدر که اسم و رسم من اعتبار داره اون احمقِ بی دست و پا هم داشت که الان اسم و رسمش تبدیل به یه شیاد و کلاهبردار شده تا کسی به خواهرش هم اعتماد نکنه .
پوزخندش پر رنگ تر شد :
- داری این چرندیاتو تحویلم میدی تا من نفهمم کار خودت بوده ؟
پوف کلافه ای کشیدم ، از خودش کلافه نبودم ، اما حرفهاش رو دوست نداشتم چون هیچ ربطی به موضوع یا درخواست کمک نداشت ، اگه فقط یه تلنگر ضعیف بهم میزد که دنبال یه راه حله تا با کمک من مجتبی از زندان آزاد بشه خیلی دقیق تر میتونستم نقشه م رو عملی کنم.
اخم کردم و با دلگیری و طعنه ی کلامم، رو بهش گفتم :
- تو وقتی میتونی از من کمک بخوای چرا دوره افتادی این بانک و اون بانک تا با قر و پیچ و تاب دادن به اون شکل و شمایلت یکی دلش رحم بیاد و دستتو بگیره ؟
اخمهاش در هم رفت و ارتعاش دست و صداش بیشتر شد و با جدیت بهم تشر زد :
- مراقب حرف زدنت باش.
کمی خودم رو بهش نزدیک کردم ، خداروشکر که عقب نشینی نکرد اما بخوبی متوجه این محدود کردن
فاصله مون شد...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡••
#حجتاشرفزاده
ای عشــــــــق...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡••
هرگز به تو دستم نرسد مـــــــاه بلندم
اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی...
#علیرضابدیع
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
4_5859430664239057289.mp3
7.93M
♡••
#راغب
شالـت...
༻ @Cafee_eshgh ༺
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄