eitaa logo
بصیـــــــــرت
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
69 فایل
﷽ با عرض ارادت به مقام بلندو بی بدیل شهدا وبا کسب اجازه ازولی امر مسلمین مقام معظم رهبری و آقا با توجه به فرمایش اخیر رهبر به افزایش بصیرت افزایی نام کانال به بصیرت تغییر یافت البته همچنان فرمایشات آقاو معرفی شهدا در برنامه های کانال در ارجعیت هستند🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 کار ساده اما مهمی که بعد از شبهای قدر باید انجام دهیم ▪️سفارش مهم امام صادق(ع) ــــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
در نگاه عراقی‌ها به ما خیلی سخت می‌گرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوند بود یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی بحث و بود بچه‌هایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا و را در استقبال از ماه رمضان روزه می‌گرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود. روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار می‌خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را می‌دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. راوی: آقای ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔹 حقّ‌النــاس🔹 🌺شخصی از حضرت آیت الله العظمی بهجت درخواست دستوری فرمودند. ✨آقا که همیشه مشغول ذکر بودند، سر بلند کردند و فرمودند : ✴️«تا می‌توانید گناه نکنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذکر شدند. بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: ✴️ «اگر احیاناً گاهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذکر شدند.و بعد از چند لحظه باز سر بلند کردند و برای سومین بار فرمودند: ✴️«اگر گناه مرتکب شدید که در آن حقّ‌الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید و برای آخرت نگذارید که آن جا مشکل است.» ــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🍚 برخے از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را مےگرفتند، اما آن را به همرزم هایشان مےدادند و خودشان روزه مے گرفتند. ▪اولین بار ڪه به جبهه رفتم، نزدیڪ شب قدر بود. شب قدرڪه رسید ، به اتفاق چندین تن از همرزم هایم ، به محل برگزارےمراسم احیا رفتم. ادامه در پست بعدی👇👇 ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🍚 برخے از رزمندگان ، سهمیه ناهارشان را مےگرفتند، اما آن را به همرزم هایشان مےدادند و خودشان روزه مے
ادامه👆👆 ‼ از مجموع ۳۵۰نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب ڪردم...! 🌌 شب دوم هم همین طور بود.برایم سؤال شده بود ڪه چرابچه ها براے احیا نیامدند، نڪندخبر نداشته باشند...؟! 🏕از محل برگزارے احیا بیرون رفتم.پشت مقر ما صحرایے بود ڪه شیارها و تل زیادے داشت. به سمت صحرا حرڪت ڪردم، وقتے نزدیڪ شیارهارسیدم، 📿 دیدم در بین هر شیار، رزمنده اے رو به قبله نشسته و قرآن را روےسرش گرفته و زمزمه مےڪند . 📢 چون صداے مراسم احیا از بلندگو پخش مےشد، بچه ها صدا را مےشنیدند و در تنهایے و تاریڪےحفره ها ، با خود راز و نیازمےڪردند. 🔮 بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم ڪه براے مراسم عزادارے و احیاآمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. به نقل از 🌷 شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات ــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خطاب به جبهه ندیده‌ها 🔻به مناسبت ایام شهادت سردار حاج محمد ناظری، فرمانده و پایه گذار نیروهای ویژه دریایی سپاه یا همان S.N.S.F ــــــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیکر مطهر "آقای اصغر " تشييع و در گلزار شهدا آرام گرفت 🔹️ پيکر مطهر شهيد مدافع حرم اصغر پاشاپور از ياران سردار شهيد حاج قاسم سليمانی پس از تشييع بر دستان مردم شهرری در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) آرام گرفت. ـــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🔺 دیدار رهبر انقلاب با نمایندگان دانشجویان سراسر کشور درحال برگزاریست 🔹دیدار رمضانی دانشجویان با رهبر انقلاب امسال به علت بیماری کرونا شکلی متفاوت به خود گرفته و هم اکنون دیدار و گفت‌وگو نمایندگان تشکل‌ها به صورت مجازی با ایشان درحال برگزاریست. ــــــــــــــــــــ🕊🖤ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸  (۱) ✨بہ نام خـداوند تبارڪ و تعالے✨ ✍از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد. آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال،و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد. پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟؟ یا فقط دیوانگی محض؟؟؟ اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد. و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد. و زندگی منه یک ساله و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان، و من و برادرم دانیال، خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست. شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود، و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود.  آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم  داشت برای من و دانیال. در خیابانهای و دل 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @khamenei_shohada
🌺🍃🌺 🍃🌺 فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا  (۲) ✍آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان. پدرم سالها در خیالش مبارزه کرد و مدام از آرمانش گفت به این امید که فرزندانش را تقدیم سازمان کند، که نشد. که فرزندانش عادت کرده بودند به شعارزدگی پدر، و رنگ نداشت برایشان رجزخوانی هایش. و بیچاره مادر که تنها هم صحبتش، خدایش بود. که هر چه گفت و گفت، هیچ نشد. در آن سالها با پسرهای زیادی دوست بودم. در آن جامعه این کار نه زشت بود، نه گناه. نوعی عادت بود و رسم. پدر که فقط مست بود و چیزی نمیفهمید، مادر هم که اصلا حرفش خریدار نداشت. می ماند تنها برادر که خود درگیر بود و حسابی غربی. اما همیشه هوایم را داشت و عشقش را به رخم میکشد، هر روز و هر لحظه، درست وقتی که خدایِ مادر، بی خیالش میشد زیر کتک ها و کمربندهای پدر. خدای مادر بد بود. دوستش نداشتم. من خدایی داشتم که برادر میخواندمش. که وقتی صدای جیغ های دلخراشِ مادر زیر آوار کمربند آزارم میداد، محکم گوشهای را میگرفت و اشکهایم را میبوسید. کاش خدای مادر هم کمی مثل دانیال مهربان بود. دانیال در، پنجره، دیوار، آسمان و تمام دنیایم بود...  کل ارتباط این خانواده خلاصه میشد در خوردن چند لقمه غذا در کنار هم، آن هم گاهی، شاید صبحانه ایی، نهاری... چون شبها اصلا پدری نبود که لیست خانواده کامل شود. روزهای زندگی ما اینطور میگذشت. آن روزها گاهی از خودم میپرسیدم: یعنی همه همینطور زندگی میکنند؟؟ حتی خانواده تام؟؟؟ یا مثلا معلم مدرسه مان، خانم اشتوتگر هم از شوهرش کتک میخورد؟؟ پدر لیزا چطور؟؟ او هم مبارز و دیوانه است؟؟ و بی هیچ جوابی، دلم میسوخت برای دنیایی که خدایش مهربان نبود، به اندازه ی برادرم دانیال.. روزها گذشت و من جز از برادر، عشق هیچکس را خریدار نبودم. بیچاره مادر که چه کشید در آن غربت خانه که چقدر بی میل بودم نسبت به تمام محبتهایش و او صبوری میکرد محضه داشتنم. اما درست در هجده سالگی، دنیایم لرزید..... زلزله ایی که همه چیز را ویران کرد. حتی،  خدایِ دانیال نامم را... و من خیلی زود وارد بازی قمار با زندگی شدم. اینجا فقط مادر با خدایش فنجانی چای میخورد. ⏪ .. 🌸 🍂🍃 🍃🌺🍂 💐🌿🌸🍃🌼
بصیـــــــــرت
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_اول (۱) ✨بہ نام خـداوند تبارڪ و تعالے✨ ✍از وقتی که حرف زدن
رمان جدید از امشب درکانال بار گذاری شد اما به علت طولانی بودن قسمت ها هر قسمت رو در دو پست تقدیم حضورتان میکنیم امیدوارم موردرضایتتون باشه ـــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــ @khamenei_shohada
04.mp3
7.65M
🍃... 🔸 وَ شَوْقاً إِلَيْكَ... از اشتیاق تو مُردیم... رحم، خوش چیزی‌ست! فراق حدّی و هجران نهایتی دارد... ❣ ــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🔺 دیدار رهبر انقلاب با نمایندگان دانشجویان سراسر کشور درحال برگزاریست 🔹دیدار رمضانی دانشجویان با ره
🔰 پرچم مطالبه‌گری را زمین نگذارید اما مراقب دشمن باشید 🔻 رهبرانقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی: 🔹️ پرچم آرمان‌خواهی و مطالبه‌گری را زمین نگذارید. مطالبه طبعاً با اعتراض همراه است، امّا نگذارید این اعتراض، اعتراض به نظامِ اسلامی تلقّی شود؛ جدّاً مانع شوید که دشمن این اعتراض را اعتراض به نظام تلقّی یا القا ‌کند. مطالبه‌گری را با ارائه‌ی پیشنهاد و راهِ‌حلّ قابلِ قبول همراه کنید. ۹۹/۲/۲۸ ـــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️چه جاهلند کسانی که فکر میکنند بدون تو گره از کار بشر وا خواهد شد ▫️و عاقل اند کسانی که فهمیده اند تا نیایی گره از کار بشر وا نشود ♦️یا صاحب الزمان به حق مادرت حضرت زهرا و عمه ات حضرت زینب العجل... ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
خدارا هزاران شکر به خاطر زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و... تسلیم نشدند و مدل شدند ، نمونه شدند؛ درمیان ملت ها که سرآمد همه آنها پدران ، مادران ، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند. ــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
📸 قابل توجه دولتمردان ؛ خودکار ایرانی کیان در دست رهبر انقلاب. (حمایت از تولید ملی) ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
بصیـــــــــرت
🔰 پرچم مطالبه‌گری را زمین نگذارید اما مراقب دشمن باشید 🔻 رهبرانقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان ت
🔰 رهبر انقلاب: آمریکایی‌ها از عراق و سوریه اخراج خواهند شد ▪️عملکرد بلندمدّت آمریکا موجب منفور شدن این دولت در بخش مهمّی از دنیا شده است؛ جنگ‌افروزی، کمک به دولتهای بدنام، تروریست‌پروری‌ها، حمایت بی‌دریغ از ظلم و کارهایی مانند اینها. البتّه آمریکایی‌ها در عراق و سوریه ماندنی نیستند و اخراج خواهند شد. ۹۹/۲/۲۸ ــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحیه عجیب شهید مدافع حرم هنگامی که در محاصره داعش هستند و تیر اسلحه دو انگشتش را سوراخ کرده ... تصاویری دیده نشده از یک در ـــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــــ @khamenei_shohada
‍ 💢 بعداز ۴۸ ساعت درگیرے با دشمن نیمہ شب به اردوگاه رسیدیم ... مقداری آب و یڪ جعبه خرما باقے مانده بود ، فرمانده بچه های گردان را به خط ڪرد و گفت : برادرانے ڪہ خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورنـد و آنهایے کہ می ‌توانند، تا فـردا صـبح تحمل ڪنند. جعبہ خرمـا بیـن بچـه ها دست به دست چرخیـد تا به فرمانــده رسید... فرمانـده بہ جعبـه خرمـا نگاه ڪرد، خرماهـا دست نخورده بود ،بچـه ها تنـها با آب قمقمه هایشان افطار ڪرده بودنـد. ماه بود... تیرماه شصت و یڪ... ـــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توصیه استاد فاطمی‌نیا در ماه مبارک رمضان 🔹با خدا قرار بزاریم روی گناه فکر نکنیم ؛ نگیم حالا اگه یک‌بار این گناه‌و بکنیم مگه زمین به آسمون میرسه ؟ بله ؛ یه وقت دیدی بدبخت شدیم ـــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ @khamenei_shohada
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13990228_39446_128k.mp3
21.6M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکل‌های دانشجویی. ۹۹/۲/۲۸ 💻 @Khamenei_ir
بصیـــــــــرت
🌺🍃🌺 🍃🌺 فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_اول (۲) ✍آن روزها همه چیز خاکستری و سرد بود، حتی چله ی تابستان.
💐🍃 🍃 (۱) روزهای هجده سالگیم بود. سال و روزهایی که ققنوس شد و زندگیم را سوزاند. زندگی همه ی ما را من دانیال مادر و پدرِ سازمان زده ام! آن روزها،دانیال کمی عجیب شده بود. کتاب میخواند آن هم کتابهایی که حتی عکس و اسم روی جلدش برایم غریب بود..به مادر محبت میکرد. کمتر با پدر درگیر میشد.به میهمانی و کلوب نمی آمد و حتی گاهی با همان لحنِ عشق زده اش، مرا هم منصرف میکرد. رفت و آمدش منظم شده بود. خدای من مهربان بود، مهربانتر شده بود اما گاهی حرفهایش، شبیه مادر میشد و این مرا می ترساند. من از مذهبی ها متنفر بودم. مادرم ترسو بود وخدایی ترسوتر داشت. اما دانیال جسور بود، حرف زور دیوانه اش میکرد. فریاد میکشید. کتک کاری میکرد. اما نمیترسید، هرگز خدای من نباید شبیه مادر و خدایش میشد. خدای من، باید دانیال، برادرم می ماند! پس باید حفظش میکردم، هر طور که شده. خودم را مشتاق حرفهایش نشان میدادم و او میگفت، از بایدها و نبایدها، از درست و غلطهای تعریف شده، از هنجارها و ناهنجارها... حالا دیگر مادر کنار گود ایستاده بود و دانیال می جنگید با پدر، با یک شرِ سیاست زده. در زندگی آن روزهایم چقدر تنفر بود و من باید زندگیشان میکردم. من از سیاست بدم میامد. ثانیه های عمرم می دویدند و من بی خیالشان. دانیال دیگر مثل من فکر نمیکرد. مثل خودش شده بود. یک خدای مهربانتر‌... مدام افسانه هایی شیرین میگفت از خدای مادر که مهربان است. که چنین و چنان میکند. که... و من متنفرتر میشدم از خدایی که دانیال را از میهمانی ها و خوش گذرانی های دوستانه ام، حذف کرده بود. این خدا، کارش را خوب بلد بود. هر چه بیشتر می گذشت، رفتار دانیال بیشتر عوض میشد. گاهی با هیجان از دوست جدیدش که مسلمان بود میگفت،که خوب و مهربان و عاقل است،که درهای جدیدی به رویش باز کرده که این همه سال مادر میگفت و ما نمیفهمیدیم که چه گنجی در خانه داشتیمو خواب بودیم و من فقط نگاهش میکردم. بی هیچ حس و حالی. حتی یک روز عکسی از دوست مسلمانش در موبایل، نشانم داد و من چقدر متنفر بودم از دیدن تصویر پسری که خدایم را رامِ خدایش کرده بود. ادامه دارد ..... ـــــــــــــــــــــــــــــــ @khamenei_shohada
روایت شلمچه.mp3
2.58M
حاج حسین یکتا به وقت شلمچه🥀 دلتو بسپار به شهدا ــــــــــــــــــ🕊🌹ـــــــــــــــــــ @khamenei_shohada