🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#ماجراى_اولین_روزنامه_ایرانی
#در_اسارتگاه_ابوغریب
#قسمت_اول
🌷کاغذ در «ابوغریب» حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود؛ یادم می آید در نخستین روز ورودم به اسارتگاه بر کنج دیوار گچی سلول جمعی امان، با ناخن نوشتم: «این نیز بگذرد» و هرگاه، هر یک از ما چشم هامان به آن نوشته می افتاد، امیدمان به رها شدن از بند اسارت، افزایش پیدا میکرد.
🌷روزنامه هایی که به زبان عربی چاپ شده بودند و «صدام» را در لباس نظامی و با ژست های آنچنانی نمایش می دادند تا قدرت او را و قدرت ارتش او را، اگر چه کاذب بود به مردم خود نمایش بدهند.
ادامه دارد..............
ــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 #ماجراى_اولین_روزنامه_ایرانی #در_اسارتگاه_ابوغریب #قسمت_اول 🌷کاغذ در «ابوغریب» حکم کیمیا
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#ماجراى_اولین_روزنامه_ایرانی
#در_اسارتگاه_ابوغریب
#قسمت_دوم
🌷این روزنامه های عربی بین اسرای ایرانی دست به دست می گشت و آنهایی که کم و بیش عربی می دانستند، متن آنها را برای دیگران ترجمه می کردند و با مضحکه کردن صدام، لبخند می زدیم و دروغ های نظامی اشان را تفسیر می کردیم.
🌷یک روز، یکی از اسرا پیشنهاد کرد، روزنامه ای ایرانی در اسارتگاه ابوغریب منتشر کنیم؛ روزنامه ای که فقط یک نسخه داشته باشد و مطالب جدیدی را به خواننده ایرانی ارائه کند؛ دست به کار شدیم؛ هر کدام از ما، هر قطعه سیاهی را که قابلیت حل شدن در آب داشت، جمع آوری کردیم....
ادامه دارد ،،،،،،،،،،
ــــــــــــــــــــــــ🕊🌷ــــــــــــــــــــــــ
http://eitaa.com/joinchat/935919616C80381eda88
بصیـــــــــرت
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 #ماجراى_اولین_روزنامه_ایرانی #در_اسارتگاه_ابوغریب #قسمت_دوم 🌷این روزنامه های عربی بی
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
#ماجراى_اولین_روزنامه_ایرانی
#در_اسارتگاه_ابوغریب
#قسمت_سوم
🌷....از خاکه سیگار گرفته تا ذرات پراکنده ذغال؛ پس مواد اولیه مرکبمان تأمین شد. چوب کبریتی، پوشال بادآوردهای، میخ نازک زنگ زدهای اگر می یافتیم، ذوق زده می شدیم؛ انگار که خودنویس نوک طلایی فلان کارخانه خودنویس سازی را یافته ایم؛ پس، قلم هایمان را هم پیدا کردیم؛ حالا مانده بود کاغذ که اگر تأمین می شد، نخستین شماره روزنامه امان در می آمد....
🌷کاغذ در ابوغریب حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، قلم، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود، اما روزنامه به دستمان می رسید؛ یک باره فکری به ذهنمان رسید؛ استفاده کردن از مقواهای قوطی های پودر لباسشویی که به ما می دادند تا هر چند وقت یک بار لباسهایمان را بشوییم؛ فکر خوبی بود
ادامه دارد ،،،،،،،
ـــــــــــــــــــــ🕊🌷ـــــــــــــــــــ
@khamenei_shohada