✨﷽✨
راه شهیـــــــ🌷ـــــد ،
عمل شهیـــــ🌷ــــد
هر وقت مےدید بچہ ها مشغول غیبت ڪسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و یا بہ هر طریقے بحث را عوض مے ڪرد.
#سردارشهید_ابراهیم_هادی
#شبتون_شهدایی
❇#تقویم_ابراهیم✔
✍ #امروز
🌹 #پنجشنبه ، مورخ👇
بیستویکم(۲۱)، آذر(۹)، نود و هشت(۹۸)؛ میباشد.
مصادف با:
۱۵ربیعالثانی۱۴۴۱
۱۲دسامبر۲۰۱۹
🔸️ذکر امروز: #لا_اله_الا_الله_الملک_الحق_المبین
🔹️حدیث امروز: با نیکی کردن دلها تصرف میشود. #امام_علی(ع)
🔸️رویدادهای امروز:
مناسبتی نداریم
🔴۲۱روز تا ولادت حضرت زینب(س)
🔵۲۹روز تا شهادت حضرت زهرا(س) ۷۵روز
🆔️ @khamenei_shohada
شهیــــ🌷ــــــد یعنی: به خیرگذشت...نزدیک بود بمیرد!»
"تو" چه میکنی، این میانه ی خون برادرم...؟!برای بیداری ما...؟!
آخ ...
یادم رفته بود ...
شهیــــ🌷ــد بیدارمیکند ...
شهیــــ🌷ـــد دستت را میگیر
شهیـــ🌷ــــد بلندت میکند ...
شهیـــ🌷ــــد ، "شهیدت" میکند ...
فکه و اروند یا دمشق وحلب... یا صعده و صنعا...!
فرقی نمیکند...
شهیـــ🌷ـــــد ، شهیدت میکند ؛ باورنمیکنی....؟؟؟؟
حالا عکس را بزرگ کن ، بزرگتر...
حالا زل بزن....!!!
بیدار که بشوی،جاده خاکی انحرافی رفته رابرمیگردی🕊به صراط مستقیم
🌹شهادتـــــــ میوه ی درختان جاده ی صراط مستقیم است ..!❣
❣یادت باشد : «شهید ، شهیدت میکند❣
#باز_پنجشنبه_ویاد_شهدا_با_صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مناسبت تولد مدیر محترم کانال
تولدتون مبارک 👏👏👏
#شهید_سرلشکر
💮دکتر رحمان فروزنده در 2 بهمن سال 1342 در شهر زنجان ديده به جهان گشود
🔰پس از پیروزی انقلاب اسلامی
در سال 1359 برای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و پس از چندی در سال 1360 وارد ارتش شد و در طول 8 سال جنگ تحمیلی بارها و بارها در عملیاتهای مختلف حضور داشت. 🌷او مدت 138 ماه در جبهههای حق علیه باطل در عملیاتهای والفجر 8، محرم، کربلای 6، نصر 6، مرصاد و عملیات پدافندی فکه حضور داشت و بارها مجروح شد و به مقام شامخ #جانبازی نایل آمد.🕊🌷
#سالـروز_شهـادت
╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
بصیـــــــــرت
#شهید_سرلشکر 💮دکتر رحمان فروزنده در 2 بهمن سال 1342 در شهر زنجان ديده به جهان گشود 🔰پس از پیروزی ا
✍ #بازخوانی_رشادت_ها
✅دکتر رحمان فروزنده تمام دورههای آموزش نظامی از جمله تکاوری و چتربازی را با موفقیت به پایان رساند و بعد از گذراندن دوره دافوس ، در رشته استراتژیک در دانشگاه دفاع ملی موفق به گذراندن دکترا گردید.
شهیـــــ🌷ـدفروزنده مراتب فرماندهی گروهان و گردان را در جنگ ایران و عراق در لشکرهای ۱۶ زرهی قزوین و ۷۷ پیاده خراسان و فرماندهی تیپ ۴۵ تکاور و جانشین لشکر ۷۷ پیروز ثامن الائمه خراسان طی کرد و از دو سال قبل به فرماندهی لشکر ۲۱ حمزه سیدالشهدا آذربایجان منصوب شده بود.🌷
🕊سرانجام وی در روز یکشنبه ۲۱ آذرماه ۱۳۸۹ هنگام بازگشت از رزمایش بزرگ جنوب کشور که تحت نظارت ستاد کل نیروهای مسلح در جریان بود، به هنگام مراجعت به تبریز، بر اثر واژگونی خودرو به همراه راننده سروان اوردیخانی به درجه رفیع شهادتـــــ🌷ــ نائل آمد🕊
و در تاسوعای حسینی در مزار شهدای زنجان و با حضور گسترده مردم قدرشناس زنجان تدفین گردید.😞
📌 #معرفی_کتاب
کتاب #انتظار_شیرین بر اساس زندگینامه رحمان فروزنده چاپ گردیده است.📚
#شهید_رحمان_فروزنده
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
╭─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─╯
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
نهمین شهید شهرستان جهرم متولد 22 مردادماه سال 65 در یکی از روستاهای جهرم
شهید پرهیزگار در حین خدمت مقدس پاسداری، چندین مرحله با اعزام به شرق کشور و شهرستان سراوان برای مقابله با اشرار شرق کشور حضور فعال داشت.
از این شهید یک فرزند چهار ساله به نام امیرعلی و فرزند چند روزه ای به نام محمد کریم که به تازگی به دنیا آمده به یادگار مانده است.
#روحمان_با_یادش_شاد
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_بیست_نه
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_سی_ام 0⃣3⃣
_ ن عزیزم!اتفاقا نیـــــاي دلخور میشم آخه ي هفته ست...ي ذره ام پیش شوهرت بیشتر میمـــــوني دیگه..!
درضمـــــن امشب ن سجاد خونس ن باباشون....راحت ترم هستي
گیره سرم راباز مي ڪنم و موهایم روي شانه ام میریزم..مجبور شدم لباس ازفاطمـــــه بگیرم شلوار و تي شرت جذب!لبه تختش مینشینم..
_ ب نظرت علي اڪبر خـــــوابید..؟
_ ن!مگه بدون زنش میتونه بخـــــوابه..؟
_ خب الان چي ڪارڪنیم؟ فیلم میبیني یا من برم اونور؟
_ اگه خـــــوابت نمیاد ببینیم!
_ نچ!نمیاد!
🗣جیغي ارخوشحالي مي ڪشد، لب تابش راروي میز تحریر میگذارد وروشنش مي ڪند...
_ تاتو روشنش ڪني من برم پایین ڪیف و چادرمو بیارم..
سرش را ب نشانه " باشه " تڪان میدهد.آهسته ازاتاق بیرون میروم و پله هارا پاورچین پاورچین پشت سرمیگذارم....تاریڪی اطراف وادارم مي ڪند ڪ دست ب دیوار بڪشم و جلو بروم.ڪیفم و چادرم را در حال گذاشته بودم..چشمهایم راریز مي ڪنم و روي زمین دنبالش میگردم ڪ حرڪت چیزي رادر تاریڪي احساس مي ڪنم.دقیق میشوم..قد بلند و چهارشانه! تو اینجا چي ڪر مي ڪني؟پشت پنجره ایستاده ای و ب حیاط نگاه مي ڪني ڪیفم راروي دوشم میندازم و چادرم راداخلش میچپانم.آهسته سمتت مي آیم. دست سالمم را بالا مي آورم و روي شانه ات میگذارم ڪ همـــــان لحظه تورا درحیاط میبینم!!! پس...
فرد قد بلند برمیگردد و شوڪه نگاهم مي ڪند!سجاد!!! 😩نفس هردویمان بند ميآید.من باوضعیتي ڪ داشتم و او ڪه نگاهش بمن افتاده بود و تو ڪه درحیاط لبه حوض نشسته ای و نگاهمـــــان مي ڪني!! سجاد عقب عقب میرود و درحالي ڪ زبانش بند آمده ازحال بیرون میرود و ب طرف پله ها میدود.یخ زده نگاهم سمت حیـــــاط میچرخد...نیستی!!!!همین الان لبه حوض نشسته بودي...!
برمیگردم و ازترس خشڪ میشوم.باچشمهایي عصبي بمن زل زده ایي ..ڪي اینجااومدي؟نفسهایت تند و رگ هاي گردنت برجسته شده مچ دستم رامیگیري ..
_ اول ته دیگ و تعـــــارف!بعد دوغ و دلسوزي...الانم شب و همه خـــــوااب...خانوم خودشو زیاد خـــــواهر فرض ڪرده..آره؟
تقریبا داد میزني...دهانم بسته شده و تمـــــام تنم میلرزد!
_ چیه؟؟چرا خشڪ شدي؟؟..فڪر ڪردي خـــــوابم آره؟ن!!..نمیدونم چه فڪري ڪردي؟..فڪر ڪردي چون دوست ندارم بي غیرتم هستم؟؟؟؟
_ ن..
_ خب ن چي....دیگه چي!!!بگو دیگه..بگووو...بگو میشنوم!
_ دا..داري اشتباه...
مچـــــم را فشار میدهي..
_ عهه؟اشتباه؟؟...چیزي ڪ جلو چشمه ڪجاش اشتباس؟
انقدر عصبي هستي ڪ هرلحظه از ثانیه بعدش بیشتر میترسم!خون ب چشمـــــانت دویده و عرق ب پیشاني ات نشسته..
_ بهت توضـــــیح...م..میدم
_ خب بگو راجب لباست...امشب..الان...شونه سجاد!شوڪه شدنت...جاخوردنت..توضـــــیح بده
_ فڪرڪردم...
چنان درچشمـــــانم زل زده اي ڪ جرات نمي ڪنم ادامه بدهم..ازطرفي گیـــــج شده ام...چقدر مهم است برایت!!
_ فڪ ڪردم..تویی!😔
_ هه !...یني قضیه شام پارڪم فڪر ڪرده بودي منم اره؟
این دیگر حق باتوست!گندي ست ڪه خودم زده ام.نمیخـــــواستم اینقدر شدید شود...
#ادامه_دارد
بگذاشتي ام!!..غم تو نگذاشت مرا
حقا ڪ غمت ازتو وفادارتراست...
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
✲🕊✲🕊✲🕊✲🕊✲
#شب_جمعه
شب جمعه است و من و حسرت يك برگ برات
شب جمعه است و دلم تنگ تو اي راه نجات
باز هم فاصله ها بغض گلوگير شده است
السلام اي شه بي يار و قتيل العبرات...!
#اللهم_ارزقنا_کربلا
🌸 اللهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرج 🌸
#شبتون_حسینی
❇#تقویم_ابراهیم✔
✍ #امروز
🌹 #جمعه ، مورخ👇
بیستودوم(۲۲)، آذر(۹)، نود و هشت(۹۸)؛ میباشد.
مصادف با:
۱۶ربیعالثانی۱۴۴۱
۱۳دسامبر۲۰۱۹
🔸️ذکر امروز: #صلوات
🔹️حدیث امروز: دوست داشتن علی، عبادت است. #امام_صادق(ع)
🔸️رویدادهای امروز:
روز جهانی کودک و تلویزیون
🔴۲۰روز تا ولادت حضرت زینب(س)
🔵۲۸روز تا شهادت حضرت زهرا(س) ۷۵روز
🆔️ @khamenei_shohada
سلام آقاجان❣
#جمعه ها را ندبه خوانی می کنیم
اشک جاری می شود از دیده گانمان
دست ها یمان رو به سوی آسمان
الهی،،،،،،
الهی،،،،،،
الهی ،،،،،،
🌼عجل لولیک الفرج🌼
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❣•° ❁ ◇❥ ❁
#سربازان سرزمین من
#دلاورانے بودند
که زودتر از #سن شان به مردانگے رسیدند.
وبے مثال ترین #رشادتہا را براے #جاودانگے سرزمین واعتقاداتشان آفریدند.
#گمنامانے کہ همیچگاه بہ دنبال قدردانے و قدرشناسے از خود نبودند.
وخالص ترین ایرانیان بودند کہ دشمن این مرز و بوم را بہ خاک #سیاه نشاندند..
❣یاد ونامتان گرامے مردان کوچک سرزمینم❣
شادی روح شهدا صلوات💐
#صبحتون_شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍀🌸آهــای رفیـــــق مبــادا در پیــچ و خــم زنـدگـی #شهــــــدا رو فــــراموش کنیــــم🌸🍀
یادمان هست که مدیــون #شهـــیدان هســتیم..
.
@khamenei_shohada
#معرفی_شهید
🔰 #شهید_منصور_ياوري
🔹نام پدر: مسلم
🔹تاریخ تولد:1344/06/01
🔹محل تولد : رودسر
🔹تاریخ شهادت : 1364/09/22
🔹محل شهادت : سقز
#زندگینامه
🌼شهيد منصور ياوري دوره ابتدايي و راهنمايي را در رودسر با موفقيت به پايان رساند و بعد از دريافت مدرك سيكل در تاريخ 63/2/29 به استخدام ژاندامري درآمد. 🌼
🌷 بعد از يكسال موفق به اخذ درجه از آموزشگاه گرديد و براي خدمت به كردستان منتقل شد و پس از مدتي نبرد با گروهك ضد انقلاب كومله و دموكرات در سال 1364 در اثر انفجار مين ،
شربت #شهادتــــــ🌷ـــ را نوشيد
#سالروز_شهادت
بصیـــــــــرت
💢علی اکبر زمانه 🔷شهید پویا اشکانی در لباس عزای اباعبدالله الحسین علیه السلام 🔷وی ۱۹ سال بیشتر نداش
💮💮💮💮💮💮
سرباز فداکار شهیـــ🌷ــــــد #امنیت
🕊 « #شهید_پویا_اشکانی» که در چهارم آذرماه 1377، در کرج چشم به جهان گشوده بود در راه امنیت و دفاع از حریم مردم وطنش در بیست و دوم آذر ماه 1396، به #شهادتــــــ🌷ــ رسید. وی دهم آبان 1396، برای اجرای حکم مرجع قضایی جهت دستگیری متهمی به همراه عوامل انتظامی کلانتری،
به ماموریت اعزام و در درگیری به علت ریختن بنزین و آتش سوزی توسط متهم دچار سوختگی از نوع شدید شد.😓
🔹پس از درگیری، سرباز مصدوم سریعا به بیمارستان منتقل شد. متاسفانه این سرباز وظیفه به دلیل سوختگیهای شدید در ناحیههای مختلف بدن،
پس از تحمل بیش از یک ماه درد و رنج در بیمارستان جم به درجه رفیع شهادت نائل آمد🕊🌷
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
#فرازی_از_وصیتنامه
#شـــღـید_احمد_مکیان
🌼در حالی می نویسم که امیدی به شهادت ندارم مگر به فضل و کرم *خداوند*متعال
زیرا ما بنده ی نافرمان بردار درگاه *خداوند* بوده ایم که اگر بخواهیم خود را از شهدا و شاهدان حقانیت *خداوند* تبارک و تعالیٰ بدانیم ، دچار جرم دیگری شده ایم ...
❣چقدر زیبا ذکر *خداوند* را جاری ساخت ❣
از همین زمان است ، نه دور ....ِ🌺
#شهید_احمد_مکیان
#روحمان_با_یادش_شاد
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
بصیـــــــــرت
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇ مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق #هوالعشـــــــــق #عاشقانه_مذهبی #قسمت_سی_ام 0
◇ ❁ ❥◇ ❁ °•❤️•° ❁ ◇❥ ❁ ◇
مـدافعـــــ عشـــ💞ـــق
#هوالعشـــــــــق
#عاشقانه_مذهبی
#قسمت_سی_یکم 1⃣3⃣
دیگر ڪافي بود!هرچ دادو بیداد ڪردي...!ڪافیست هرچ مرا شڪستي و من هنـــــوز هم احمقانه عاشـــقت هستم...!نمیدانم چ عڪس العملي نشان میدهي اما دیگر ڪافیست براي این همه بي تفـــــاوتي و سختي...!دستهایم رامشت مي ڪنم و لبهایم راروي هم فشارمیدهم..ڪلمـــــات پشت هم ازدهانت خارج میشود و من همه را مثل ضبـــــط صوت جمع مي ڪنم تا ب توان بڪشانم و تحویلت دهم..لبهایم میلرزد و اشڪ ب روي گونه هایم میلـــــغزد..
_ تو به خاطر تحریڪ احساسات من حاضـــــري پا بزاري روي غیـــــرتم؟؟؟😡
این جمـــــله ات میشود شلیڪ آخر ب مني ڪ انبوهي ازباروتم!سرم را بالا میگیرم و زل میزنم ب چشمـــــانت!دست سالمم رابالا مي آورم و انگشت اشاره ام را سمتت میگیرم..!
_ تو؟؟؟!!! تو غیرت داري..؟؟؟داشتي ڪه الان دست من اینجوري نبود!!...آره ...آره گیرم ڪ من زدم زیر همه چیز زدم زیر قول و حرفـــــاي طي شده...تو چي..!توام بخـــــاطر ي مشت حرف زدي زیر غیرت و مردونگي..؟؟
چشمهایت گرد و گردتر میشوند..و من درحالي ڪ ازشدت گریه ب هق هق افتاده ام ادامه میدهم..😭
_ تو هنوز نفهمیدي..! بخـــــواي نخـــــواي من زنتم..!شرعأً و قانوناً..! شرع و قانون حرفاي طی شده حالیش نیست..! تو اگر منو مثل غریـــــبه ها بشڪني تا سرڪوچه ام نمیبرنت چ برسه مرز برا جنگ!...میفهمي؟؟ من زنتم...زنت..! ما حرف زدیم و قرار گذاشتیم ڪه تو ي روزي میري...اما قرار نزاشتیم ڪ همو له ڪنیم...زیر پا بزاریم تا بالا بریم..! توڪ پسر پیغمبري..آسید آسید از دهن رفیـــــقات نمیفته!توڪه شاگرد اول حوزه اي...ببینم حقي ڪه ازمن رو گردنته رو میدوني..؟اون دنیا میخـــــواي بگي حرف زدیم؟؟؟ اا؟؟چ جالب!
چهره ات هرلحـــــظه سرخ تر میشودصدایت میلرزد و بین حرف میپري..
_ بس ڪن!..بسه!😡
_ ن چرا!! چرا بس ڪنم حدود ي ماهه ڪ ساڪت بودم..هرچي شد بازم مثل احمـــــقا دوست داشتم ! مگه نگفتي بگو...مگه عربده نڪشیدي بگو توضـــــیح بده...ایناهمش توضیحه...اگر بعداز اتفـــــاق دست من همه چیو میسپردم ب پدرم اینجور نمیشد.. وقتي ڪ بابام فهمید تو بودي و من تنها راهي ڪلاس شدم بقدري عصـــــباني شد ڪه میگفت همه چي تمومه! حتي پدرمم فهمید از غیرت فقـــــط اداشو فهمیدي... ولي من جلوشو گرفتم و گفتم ڪ مقصر من بودم.بچـــــه بازي ڪردم...نتونستي بیاي دنبـــــالم...نشد! اگر جلوشو نمیگرفتم الان سینتو جلو نمیدادي و بهم تهمت نمیزدي! حتي خانواده خودت چند بار زنگ زدن و گفتن ڪه تو مقصر بودي...آره تو!اما من گذشتم باغیـــــرت! الان مشڪلت شام پارڪ لباس الان منه؟؟؟ تو ڪ درس دین خوندي نمیفهمي تهمت گنـــــاه ڪبیرس!!!آره باشه میگم حق باتوعه
باز میگویي..
_ گفتم بس ڪن!!
_ ن گوش ڪن!!...آره ڪاراي پارڪ براي این بود ڪ حرصت رو دربیارم..اما این جا...فڪر ڪردم تویي..!!چون مادرت گفته بود سجـــــاد شب خونه نیست!!..حالا چي؟بازم حرف داري؟ بازم میخـــــاي لهم ڪني..؟
دست باند پیچي شده ام را ب سینه ات میڪوبم...
_ میدوني..میدوني تو خیلي بدي..! خیـــــلي!! از خدا میخـــــام آرزوي اون جنگ و دفاعو بدلت بزاره...
دیگر متوجه حرڪاتم نیستم و پی در پی ب سینه ات میڪوبم...
_ ن!...من ...من خیـــــلي دیوونه ام! ي احمـــــق! ڪ هنوزم میگم دوست دارم... آره لعنتي دوست دارم... اون دعامو پس میگیرم! برو... باید بري! تقصـــــیر خودم بود ...خودم ازاول قبول ڪردم..
احساس مي ڪنم تنت درحال لرزیدن است.سرم را بالا میگیرم.گریه مي ڪني..شدیدتراز من!! لبهایت راروي هم فشار میدهي و شانه هایت تڪان میخورد..میخـــــواهی چیزي بگویي ڪ نگاهت ب دست بخیه خورده ام میفتد...
_ ببین چي ڪار ڪردي ریحـــــان!!
بازوام رامیگیری و بدنبال خود مي ڪشي ب دستم نگاه مي ڪنم خون ازلاب لاي باند روي فرش میریزد..ازهال بیرون و هردو خشڪ میشویم..مادرت پایین پله ها ایســـــتاده و اشڪ میریزد.فاطمـــــه هم بالاي پله ها ماتش برده...
_ داداش..تو چي ڪار ڪردي؟...
پس تمـــــام این مدت حرفهایمان شنونده هاي دیگري هم داشت..همـــــه چیز فاش شد...😔
♻️ #ادامه_دارد...
#داستان_عاشقانه_مذهبی 💘
#مدافع_عشق
❣ @khamenei_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وداع جانسوز خانواده شهید مدافع حرم #مهدی_قره_محمدی در معراج شهدا
🕊سالروز شهادت شهید "مهدی قره محمدی" گرامی باد.
#امنیت_اتفاقی_نیست
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
🌺متن شفاعت شهید مدافع حرم از همسرش:
اینجانب مرتضی غلامِ حضرت زینب (س) متعهد می شود در صورت شهید شدنم شفاعت همسر عزیزم را در محضر خدا و رسولش و اهل بیت بزرگوارش بکنم...
#شهید_مرتضی_عبداللهی 🌷
#شبتون_شهدایی
╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮
@khamenei_shohada
╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯