eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
66.6هزار عکس
51.5هزار ویدیو
445 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
دل کندن از تلگرام سخته، اما مثل گاندی باشیم...
جاهل و عاقل هردو یک حرف را میزنند اما عاقل در آغاز و جاهل در پایان کار و بعد از دیدن خسارت!
یک استعاره لطیف
هدایت شده از قطعه‌ی بیست و شش
به نام الله؛ پاس‌دار حرمت خون شهیدان سلام دوستان عزیز از امروز مطالب مرا در «ایتا» می‌توانید بخوانید. از لطف‌تان ممنون. @gheteh26
قطعه ۲۶, [09.04.18 11:00] کول و کوله و کولبری ح‌سین ق‌دیانی: در همان رشته‌کوه‌هایی که تداعی رشادت احمد متوسلیان و‌ بسیاری دیگر از اصحاب انقلاب است، چقدر بد است دیدن کولبرها! البته هیچ کاری حتی حمل یخچال در اسباب‌کشی، عار نیست اما «کولبری» آن‌هم با این سبک و سیاق، قطعا مصداق مسلم ظلم به آدمی‌زاد است! القصه! در نقطه‌ی صفر مرزی راه دزلی به پاوه، ناخودآگاه خوردیم به پست جماعتی از کولبرها! با یکی از حدود ۲۰ نفری که مراقب گیر نیفتادن کولبرها دست مأمورها بودند و نقش آنتن را بازی می‌کردند، هم‌کلام شدیم! او البته راه‌نمای سفر ما هم شد و توضیح داد که «این‌جا ته‌ته است و آن‌جا روستایی ایرانی و کمی آن‌سوتر، روستایی عراقی و کمی بیش‌تر آن‌سوتر، حلبچه و پشت این کوه که کولبرها را می‌بینی، عراق و تا پاوه هم یک ساعت و نیم‌راه که به‌تر است الان که دیگر دم‌دمای غروب است نروی به جهت امنیت! زن هم که هم‌راهت است! مریوان به پاوه، فقط صبح‌ها!» درباره‌ی کار کولبری و قاچاق و مصائب مواجهه با مأموران اما حرف‌هایی گفت که واقعا غصه‌دار شدم! دست‌آخر هم دعوت‌مان کرد به مشروب! که «این‌جا راحت گیر می‌آید و چه اعلا هم!» و من حالا مانده‌ام روی سخنم در این متن که باشد؛ رئیس‌جمهور، دولت، وزیر کار، مجلس، سپاه، ارتش، نیروی انتظامی یا وینفرد شفر! هان ای حضرات! بردن بار، در این کوه که من دیدم، حتی برای قاطر هم خطرناک است، چه رسد به آدمی! و مگر متوجه بهره‌کشی رؤسای آنتن‌ها از بیکاری کولبرها نیستید؟! وارد بحث قاچاق نمی‌شوم، چرا که وقتی رسما و علنا و از مرزهای قانونی کشور و در روز روشن، قاچاق کانتینری رخ می‌دهد، دیگر چه گیری می‌توان به جنس قاچاق درون کوله‌ی کولبران داد؟! من البته خوب می‌دانم که کولبری بدل به عادت قلیلی از کولبران شده و مبارزه با این ناهنجاری، کار آسانی نیست اما حتی وجود یک کولبر هم زیبنده‌ی نظام نیست! آنتن می‌گفت: «با مأموران و سربازان لب مرز به یک درک مشترک رسیده‌ایم! نه آن‌ها کاری با ما دارند و نه ما با آن‌ها! ما مراقبیم وقتی آن‌ها این‌جا هستند، شأن کارشان حفظ شود و هیچ کولبری از جاده عبور نکند، چرا که اولا قاچاق است و ثانیا تردد غیر قانونی به سلیمانیه! آن‌ها هم روزی ۲ یا ۳ ساعت، بی‌خیالی طی می‌کنند تا با کولبرها چشم در چشم نشوند و الا به محض دیدن کولبرها، بازداشت و بعضا درگیری روی شاخش است! و خب! اگر آن‌ها کولبران را بزنند، ما هم سربازان را خواهیم زد! به این سنگ نگاه کن! ولش دهم برود پایین، با خودش صد تا سنگ می‌برد ته دره! سرباز بیفتد دنبال کولبر، همین است قصه!» @ghete26 https://www.instagram.com/p/BhVsZzzhCqiVJd7I64Fv3IInJ2taz99L7m_UbI0/
خدا هرگز نمی‌میرد! ح‌سین ق‌دیانی: صبح زود باید بروم آزمایش و سر همین، چند ساعت دیگر هم نباید لب به غذا بزنم! عجیب مشکل بی‌خوابی دارم و سردرد و تکررِ ادرارِ لامروت که ۳ سالی است اذیتم دارد می‌کند! خوابی دارم بسیار سبک که باعث می‌شود هیچ لذتی از استراحت شبانه نبرم! خیلی شب‌ها، همه‌ی سهم من از خواب، دو خواب کوتاه حدود نیم‌ساعت است، بل‌که هم کم‌تر! الان اما مشغول خواندنم هم‌چنان! و هم‌چنان «آب هرگز نمی‌میرد»! در عکس دقت کنید! از ۳ بهمن ۹۶ خاطرات سردار جان‌باز «میرزامحمد سُلگی» به قلم استاد «حمید حسام» را دست گرفته‌ام و شبی چند صفحه می‌روم جلو! آهسته و پیوسته! عکس «وقتی مهتاب گم شد» که خیلی زود، تمامش کردم! بله! قبول دارم «وقتی...» از «آب...» کتاب‌تر است و به حیث رعایت اصول کتابت، حرفه‌ای‌تر و ایضا منسجم‌تر لیکن «آب هرگز نمی‌میرد» به باور من، درس‌آموزتر است و مربی‌تر! اصلا این یک کتاب تربیتی است و حالا ۴ تا غلط ویرایشی و اشتباه نگارشی- که همه هم تقصیر نویسنده نیست قطعا- فدای سر محتوای فوق‌العاده‌اش! بگذریم که اخیرا متوجه شدم در چاپ‌های بعدی، اصلاحات لازم انجام شده! الغرض! پسر ساده‌ی روستایی «شیخ‌علی‌ممد» نهاوندی، همان اسطوره است و همان ستاره است که باری شنیدم «حضرت آقا» از اشتیاق‌شان برای دیدن ایشان، سخن گفته‌اند و این‌که اگر جوان بودند، می‌رفتند دیدن‌شان! من حالا بنا دارم متن مفصل و مطولی در آینده برای ایشان و صدالبته این کتاب بنویسم لیکن همین‌قدرش را بدانید که «میرزامحمد» ۷۵۰ صفحه از خودش گفته اما بدون ذره‌ای منیت! مکرر از زبان راوی می‌خوانیم که «من این‌جا خوابم برد» یا «آن‌جا استراحتی کردم» و این در حالی است که به برکت پانوشت‌های انصافا واجب کتاب، درمی‌یابیم بعد از ۴۸ ساعت رزم در خاک و گل و آب اروند و فاو و جاده‌ی ام‌القصر، خیلی هم نباید استراحت حساب شود ۱۰ دقیقه خواب نیمه‌تمام! آری! طرف حساب ما قهرمانی است که پرهیز دارد «قهرمان» خوانده شود! او اگر جایی هم اشاره به نقش خود می‌کند؛ بعد که سراغ پانوشت از قول دیگر هم‌سنگران می‌رویم، می‌فهمیم که نقشش آنقدر برجسته بوده که حتی «محسن رضایی» شخصا با «فرمانده‌ی گردان ۱۵۲ حضرت ابالفضل لشکر ۳۲ انصارالحسین» تماس بگیرد و از «میرزامحمد» تشکر کند! این کتاب را بخوانید! این کتاب را هدیه بدهید! این کتاب، کمک می‌کند به آدم‌شدن‌مان! و به این‌که بفهمیم در کدام شب، نه فاو، که اساسا جنگ و انقلاب را خداوند منان به یمن وجود یک بولدوزرچی حفظ می‌کند؛ «شهید علی‌اشرف مظاهری»! صلوات نمی‌فرستید؟! @ghete26 https://www.instagram.com/p/Bg4ZdIqB8JiBJHSpNsuvVYJub88A29K9WmB1nY0/
دوستان عزیز خواندن کتاب آب هرگز نمی میرد را فراموش نکنید!