eitaa logo
بیّنات
1.4هزار دنبال‌کننده
63.7هزار عکس
49.1هزار ویدیو
437 فایل
این کانال بر اساس اعتقاد به توحید و تحول بدون مرز کمال گرا، تحت لوای ولایت، تعقل و تدین ایجاد شده است. (کپی و انتشار، فقط با ذکر یک صلوات) (با عرض پوزش تبادل و تبلیغات نداریم)
مشاهده در ایتا
دانلود
#گوهر_وجودت_را_پاک_کن استاد شیخ #جعفر_ناصری: گریه بر #امام_حسین علیه السلام گوهر وجود انسان را #صیقل می دهد، از #آلودگی_ها و #غبارها_پاک_می_کند، و وجود انسان را #طلایی_می_کند . https://eitaa.com/Bayynat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#برش_یک_دقیقه‌ای #گناه 🎥 آثار گناه 🎙🔺حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ #جعفر_ناصری https://eitaa.com/Bayynat
✨ قضیه‌ تشرّف خیلی حساس است؛ باید یک نفر را خیلی آماده کنند، تا بتواند این ملاقات را درک بکند؛ دیدار شوخی نیست! آن‌جایی که نشسته‌اند، استعدادها در همه‌ عوالم به فعلیت تبدیل می‌شود. حجت‌الاسلام https://eitaa.com/Bayynat
❇️ داستان تشرف یکی از علمای اصفهان؛ بسیار زیبا و نکته دار... علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید: ✨حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است. ✨ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى‏‌شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى‏‌رفته و روضه مى ‌خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى‏‌رود و منبرش را می‌رود. آن روز برف سنگينى مى ‌آمده است. ✨وقتى اين روضه تمام مى‌‏شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى ‌شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى ‌آيد و مى‌‏گويد: « آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى ‌خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟ ✨ايشان مى‏‌گويد: مى‏‌روم مشكلى نداره» و قبول نمی‌کند همراهی بیاید. نقل می‌کند: عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى‏‌آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى‏‌گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى‏‌آيد. ✨منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد. ✨بعد آن آقا كه پشت سر من مى ‌آمد گفت: «آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم». گفتم: «سلام عليكم» . گفت: «مسئلةٌ» (یعنی سوالی داشتم؟) گفتم: «بفرماييد». گفت: «آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت اسب تاخت؟ گفتم:« بله من در تاريخ خوانده‏‌ام كه چنین کاری کرده‌اند. ✨آن آقا گفتند: « و اسب‌ها هم بر بدن رفتند؟» گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب‌ها هم بر بدن رفتند.» ✨مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. باز آن آقا گفتند: « آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت علیه السلام را، منهدم كند؟» ✨گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». ✨گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» ✨گفتم:«من در تاريخ خوانده‏‌ام كه فرستادند، اما گاوها نرفتند». ✨گفت: «چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می‌شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت علیه السلام رفت، ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدند و قبر را از بين نبردند؟!» ✨آقا سید می‌گوید: من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى‏‌كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. ✨گفتم: «البته اين قضيه يك جوابى دارد». ✨گفتند: «چى هست؟» گفتم: «روز عاشورا حضرت عليه ‏السلام خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند، حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. اما در جريان متوكل، اين‌ها مى‏‌خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. نظر علیه السلام بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود مى‏‌خواستند آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». ✨آن آقا كه پشت سر بود، فرمود: « درست است.» ✨آقا سید مصطفی می‌گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم، ديدم هيچ كسى نيست، حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده‏‌ام، نيست! ‌ ‌ ┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄ حجت‌الاسلام حاج شیخ https://eitaa.com/Bayynat