به نام خدا
❌ #احمدینژاد_برای #همیشه_باطل_شد
بعد از انتخابات ۲۸ خرداد سال ۱۴۰۰، محمود احمدی نژاد همچنان ابراز نظر می کند.
در اینکه رد صلاحیت احمدی نژاد برای کاندیداتوری ریاست جمهوری از قبل هم قطعی مینمود، شکی در آن نبود.
این موضوع را خود او بهتر از هر کسی میدانست.
بهتر از هر کسی هم میدانست که چه ها گفته بود و چه ها کرده بود که تائید نمیشود.
اما بعد از ثبت نام، گفت که اگر من را رد صلاحیت کنید، نه رای میدهم و نه انتخابات را تائید میکنم!
او مدعی شد که من به کسی نمیگویم رای سفید بدهد، یا اسم من را بنویسد، من احمدی نژاد رای نمیدهم.
اتفاقا دقیقا منظور احمدی نژاد همین بود که طرفداران من و آنها که میخواستند به من رای بدهند، اصلا رای ندهند.
بعد از اعلام رد صلاحیتش، هر تریبونی که پیدا میکرد، میگفت من رای نمیدهم، به هر عنوانی که توانست به روستاها و شهرها میرفت تا نشان دهد که من رای دارم و مردم دنبال من هستند ولی من رای نمیدهم و به مردم هم میگویم که رای ندهید.
احمدی نژاد رد صلاحیت شده ۱۴۰۰ با ۹۶ فرق دارد، او وارد فاز امنیتی شده است.
با زبان بی زبانی طرفدارانش را به رای ندادن تحریک کرد و به صراحت گفت که اگر من را رد صلاحیت کردند، گر چه با اعتراض خیابانی و آشوب مخالفم ...(!!!)
اتفاقا این جمله بسیار گویاست و دقیقا این معنی را داشت که اگر من را رد کردند، کار را به خیابان بکشانید.
در سخنانش هم سعی کرد تا آتش زدن بانک، ماشین و هرچیز دیگری که اغتشاشگران در سالهای گذشته انجام دادند را گردن آدمهای امنیتی بیاندازد!!!
حتی عدهای گفتند که احمدی نژاد تهدید کرده که اگر رد صلاحیت شد، اسناد سری نظام را منتشر میکند!
جوانهای متعصب اطراف احمدینژاد که همه جا دور و برش را شلوغ میکردند، جمع های مردمی ساده دل را لیدری کردند، تا شعار دهند که این آخرین هشداره، یا احمدی یا هیچکس !!!
این آخرین هشدار است !!!
این شعارها که به احتمال زیاد با هماهنگی خود او بود، از نوع همان فتنه سال ۸۸ بود.
جنس، از همان جنس ایران قیامت میشه فتنهگران سال ۸۸ بود.
دیدیم که احمدی نژاد برای رد تائید صلاحیت شدنش، هم شاخ و شانه کشید و هم نشان داد که در صورت تاییدش باز خواهد گفت که یا اسم من از صندوق در میآید یا تقلب شده است!
آیا
احمدی نژاد خودش را حیف کرد؟
او منحرف شد و طمع کرد؟
یا از اول این طور بود؟!
شخصیتی که اکنون به وضوح در او دیده میشود.
لذا بهتر است که الآن بگوئیم احمدی نژاد، برای همیشه باطل شد.
#ناشناس
https://eitaa.com/Bayynat
#خاطره
🔹هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبهروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقا صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روانشناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...!
#ناشناس
https://eitaa.com/Bayynat