دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟
نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد.
شهید #عباس_بابایی🕊🌹
🌹بهشت ایران
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🌸
از شهـید بابایی پرسیدند :
عباس جان چه خبر ؟
چہ کار میکنی؟
گفت : به نگهـبانی دل مشغولیم
که غیر از خدا کسی وارد نشود
#تلنگر
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
مگر تو مرا نشناختی!
عباس میوههایی را که معمولا در دسترس همه نبود، نمیخورد.
میگفتم: قوت دارد بخور.
می گفت: قوت را میخواهم چه کار؟
من ورزشکارم.
چهطور موزی را بخورم که گیر مردم نمیآید؟!
بعد صدایش را تغییر میداد
و آمیخته با شوخی میگفت:
مگر تو مرا نشناختی زن!
میوه را که بر میداشت بخورد،
کلی در دستش میچرخاند و براندازش میکرد و میگفت: سبحانالله...
تا کلی نگاهش نمیکرد، نمیخورد.
برشی از کتاب "آسمان"
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
حرف آخر🕊
آقای صراف از او خواست تا همراه ما به سفر حج بیاید؛ ولی عباس که گویا میخواست حرف آخر را بزند تا دیگر کسی به او اصرار نکند،
رو به همه کرد و گفت:
مکه من این مرز و بوم است.
مکه من آبهای گرم خلیج فارس و کشتیهایی است که باید سالم از آن عبور کنند. تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل میتوانم
خود را راضی کنم.🤍
بعدها، وقتی که از سفر حج بازگشتیم، شنیدم که عباس در طی آن مدت طرحی را به اجرا درآورد که با طرح او چهل فروند کشتی غول پیکر تجاری از تنگه خورموسی به سلامت عبور کردند.🌿
از کتاب "آسمان؛ بابایی به روایت همسر"
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
از سر کار که آمد، کارتن بسته تلویزیون رنگی وسط اتاق بود و بچهها لحظهشماری میکردند
که پدر بازش کند. اهدایی یکی از مقامات بود.
رسیده نرسیده نشست با بچهها به بازی.
گرماگرم بازی که بودند بهشان گفت:
بچهها! الان بچههایی هستند که نه پدر دارند نه تلویزیون رنگی. شما که پدر دارید بگذارید تلویزیون را بدهیم به آنها.🤍
ساعتی بعد صدای خنده و بازی بچهها با پدر و تلویزیون سیاهسفیدشان در هم آمیخته بود.
از کتاب "آسمان"
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
حج بروی خدا صبرت میدهد
من داشتم کلاسهای آمادگی حج میرفتم و عباس داشت آمادهام میکرد برای وقتی که نیست. حالا دیگر خیلی صریح درباره مرگ صحبت میکرد. میگفت: وقتی جنازهام را دیدی گریه نکن.
دست روی شانهام زد و گفت: باید مَرد باشی. من باید زودتر از اینها میرفتم. اما چون تحملش را نداشتی، خدا مرا نبرد. الان با این همه سختی هم که کشیدی، احساس میکنم که آمادگی داری و وقتش شده است.
از خدا خواسته بود اول به زنش صبر بدهد و بعد شهادت را به خودش. میگفت: حج که بروی
خدا صبرت خواهد داد.
از کتاب "آسمان"
به روایت هسر شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت حاج حسین یکتا از شهید عباس بابایی
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای از شهید بابایی؛ من این خانه را نمی خواهم!
شهید#عباس_بابایی🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
به نگهبانی دل مشغولیم
تا کسی جز خدا وارد نشود ..
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 برشهایی از سریال تلوزیونی"شوق پرواز"
[۱۴ آذر سالروز ولادت خلبان شهید عباس بابایی گرامی باد]
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فرازی از وصیتنامه شهید عباس بابایی
به خدا قسم
من از شهدا و خانواده شهدا
خجالت میکشم وصيتنامه بنويسم.
حال سخنانم را برای خدا
در چند جمله انشاءالله خلاصه میکنم.
خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را
شهادت قرار بده ..
خدايا، همسر و فرزندانم را
به تو میسپارم ..
خدايا، در اين دنيا چيزی ندارم،
هرچه هست از آن توست ..
شهید #عباس_بابایی
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca