eitaa logo
اعتقادات اهل سقیفه
52 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
لعنت الله علیه ابن أبي شیبة عالم بزرگ اهل خلاف با سند صحیح از عُمَر بن الخطاب نقل می‌کند که می گفت: سوسمار(چلپاسه) نزد من محبوب تر از مرغ است. عَنْ سَعِيدِ بْنِ الْمُسَيِّبِ، قَالَ: قَالَ عُمَرُ: «§ضَبٌّ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ دَجَاجَةٍ» مصنف ابن أبي شيبة نویسنده : ابن أبي شيبة، أبو بكر جلد : 5 صفحه : 125
حنیفه قال أبو حنیفة : ... لاَ حَدَّ على من تَزَوَّجَ أُمَّهُ التی وَلَدَتْهُ وَابْنَتَهُ وَأُخْتَه وَجَدَّتَهُ وَعَمَّتَهُ وَخَالَتَهُ وَبِنْتَ أَخِیهِ وَبِنْتَ أُخْتِهِ عَالِمًا بِقَرَابَتِهِنَّ منه عَالِمًا بِتَحْرِیمِهِنَّ علیه وَوَطِئَهُنَّ کُلَّهُنَّ فَالْوَلَدُ لا حق بِهِ وَالْمَهْرُ وَاجِبٌ لَهُنَّ علیه. ابوحنیفه گفته است: اگر کسى با مادرى که او را به دنیا آورده و نیز با دختر، خواهر، مادر بزرگ، عمه، خاله، دختر برادر و دختر خواهر خود ازدواج کند؛ در حالى که مى‌داند آن‌ها با وى این نسبت‌ها را دارند و نیز مى‌داند که این ازدواج حرام است و در عین حال با آن‌ها نزدیکى کند، فرزندى که به دنیا مى‌آید به پدرش ملحق مى‌شود، مهرى که تعیین شده واجب است که داده شود.ابوحنیفه گفته است: در هیچ یک از این موارد، حد جارى نمى‌شود. المحلى، ج11، ص253
اهل تسنن تعصب عجیبی روی عایشه دارند و اعتقاد دارند هر کسی به عایشه توهین کند کافر است و ریختن خونش حلال است! حال ببینیم عثمان چه توهین هایی به عایشه و حفصه کرده است : نماز برپا شد و عثمان جلو رفته و تکبير گفت ؛ در اين هنگام زني از حجره خويش ايستاده و گفت : اي مردم بشنويد و سپس در مورد رسول خدا ’ سخن گفته و گفت اوامر رسول خدا ’ را ترک کرديد و با وي مخالفت کرديد و...سپس سکوت کرد ؛ سپس ديگري ايستاده و همين سخنان را گفت ؛ و آن دو زن عائشه و حفصه بودند ؛ وقتي که عثمان سلام نماز را داد گفت : اين دو زن فتنه گر مردم را در نماز به فتنه انداختند و اگر از اين کار دست برندارند هر دشنامي که به ذهنم برسد به ايشان خواهم داد !!! ... قَالَ: ثُمَّ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ، فَتَقَدَّمَ عُثْمَانُ فَصَلَّى، فَلَمَّا كَبَّرَ قَامَتِ امْرَأَةٌ مِنْ حُجْرَتِهَا فَقَالَتْ: أَيُّهَا النَّاسُ - اسْمَعُوا، قَالَ: ثُمَّ تَكَلَّمَتْ فَذَكَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَمَا بَعَثَهُ اللَّهُ بِهِ، ثُمَّ قَالَتْ: تَرَكْتُمْ أَمْرَ اللَّهِ وَخَالَفْتُمْ رَسُولَهُ - أَوْ نَحْوَ هَذَا - ثُمَّ صَمَتَتْ فَتَكَلَّمَتْ أُخْرَى مِثْلَ ذَلِكَ، فَإِذَا هِيَ عَائِشَةُ وَحَفْصَةُ قَالَ: فَلَمَّا سَلَّمَ عُثْمَانُ أَقْبَلَ عَلَى النَّاسِ، فَقَالَ: إِنَّ هَاتَانِ الْفَتَّانَتَانِ فَتَنَتَا النَّاسَ فِي صَلَاتِهِمْ، وَإِلَّا تَنْتَهِيَا أَوْ لَأَسُبَّنَّكُمَا مَا حَلَّ لِيَ السِّبَابُ، وَإِنِّي لَأَصْلِكُمَا لَعَالِمٌ المصنف: ج 11 ص 355
لعنت الله علیه ۱/تاخیر نماز صبح تا روزشن شدن هوا ( از ترس ترور شدن مثل عمر لعنت الله علیه) بحار الانوار جلد۳۷۴/۳۰ ۲/در حال احرام ، صید خوردن و حکم به جواز آن بحارالانوار جلد ۲۴۹/۳۱ ۳/سوزاندن تمام قرآنها و دستور به اینکه همه باید به طبق قرائت زید ، قرآن بخوانند. بحارالانوار ۲۰۵/۳۱ و...
لعنت الله علیه آورده‌اند در دوران خلافتِ عمر، زنى مراجعه کرد و از بُردهاى بیت‌المال خواست که نزد وى بود. همزمان، یکى از دختران عمر نیز وارد شد و از بُردهاى بیت‌المال خواست. عمر به درخواست آن زن جواب مثبت داد؛ ولى خواسته دختر خویش را رد کرد. اطرافیان عمر تعجّب و اعتراض کردند که دختر تو نیز در این بیت‌المال داراى سهم است. چرا او را مأیوس کردى؟ عمر به اعتراض آنها چنین پاسخ داد: «إنَّ أبا هذِهِ ثَبَتَ یَوْمَ اُُحُد وأبا هذِهِ فَرَّ یَومَ اُحُد وَلَمْ یَثْبُتْ. [آن زن بر دختر من ترجیح و امتیاز دارد؛] زیرا پدر او در جنگ اُحد فرار نکرد و استقامت ورزید؛ ولى پدر دختر من فرار کرد و پایدار نماند. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج۱۵، ص۳۲.
همه مردم از عمر داناترند روزی عمر بن خطاب در مقابل احصاب خطبه ای خواند و دستور داد که مهريه زنان را بيشتر از چهل اوقيه قرار ندهيد. پس هر که بيشتر از اين مقدار را به عنوان مهريه قرار دهد، زياده را به بيت المال خواهم داد. در اين هنگام زني از ميان زنان برخاست و گفت: آيا کتاب خدا بايد پيروي شود يا فرمان تو؟ عمر گفت: کتاب خدا، منظورت چيست؟ زن گفت: تو اکنون از اين که در مهريه زنان زيادي باشد، نهي کردي، در صورتي که خداوند در قرآن مي فرمايد: وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا سوره نساء ایه 20 و مال فراواني ( به عنوان مهر ) به او پرداخته ايد، چيزي از آن را پس نگيريد. عمر با شنيدن اين استدلال دو يا سه مرتبه گفت: همه از عمر داناتر هستند. اين ماجراي تاريخي به تعابير گوناگون و با يک مضمون در بسياري از کتب اهل سنت نقل شده است، به گوشه اي از اين نقل ها عنايت فرمائيد. الف- حاشيه سنن ابن ماجه، سندي، جلد1، صفحه 583 ب- کشف الخفاء، عجلوني، جلد1، صفحه 269 ج- السنن الکبري، بيهقي، جلد7، صفحه 233 د- جامع العلم، ابن عبدالبر، صفحه 66 ه- سيرة عمر، ابن جوزي، صفحه 129 و- تفسير قرطبي، جلد5، صفحه 99 ز- تفسير ابن کثير، جلد1، صفحه 467 ( ابن کثير پس از نقل ماجرا مي گويد: اسناد اين نقل جدا قوي ست. ) ح- الدر المنثور، سيوطي، جلد2، صفحه 133 ( سيوطي اين ماجرا را از هفت نفر از حفاظ مانند احمد، ابن حبان و طبراني نقل مي کند. ) ط- فتح القدير، شوکاني، جلد1، صفحه 4 7 ي- تفسيرالکشاف، زمخشري، جلد 1، صفحه 357 ک- ارشاد الساري في شرح صحيح البخاري، قسطلاني، جلد8، صفحه 57 ل- کنزالعمال، متقي هندي، صفحه 298 م- تفسير الخازن، جلد 1، صفحه 353 ن- المستدرک، حاکم نيشابوري، جلد2، صفحه 177 ( حاکم نيشابوري پس از نقل اين ماجرا با قطعيت حکم به تواتر اسناد صحيح آن مي نمايد. )
محمد بن أحمد بن عبد الرحمن أبي الحسين الملطي الشافعي از علمای سرشناس اهل خلاف متوفای سال 377 ه.ق در کتاب خود با نام التنبيه والرد على أهل الأهواء والبدع ، فرقه های شیعه را به زعم خود می شمارد . در مورد فرقه چهاردهم می نویسد : و الفرقة الرابعة عشرة من الإمامية: هم أهل قُم ... يجمعُونَ بَين الظّهْر وَالْعصر فِي أول الزَّوَال وَبَين الْمغرب وَالْعشَاء فِي جَوف اللَّيْل آخر وَقت الْمغرب عِنْدهم وَيصلونَ صَلَاة الْفجْر بَين طُلُوع الْفجْر الأول الَّذِي يُسمى ذَنْب السرحان ويمسحون فِي الْوضُوء بِالْمَاءِ على ظُهُور أَقْدَامهم وأسفلها فرقه چهاردهم از امامیه هستند ... [آنها] میان نماز ظهر و عصر در ابتدای زوال [آفتاب] جمع کرده و میان مغرب و عشا در آخر وقت مغرب جمع می کنند. در هنگام وضو بر پاهای خود مسح می کنند. در ادامه می نویسد : وَلَهُم طعن على السّلف وَشتم عَظِيم حَتَّى يبلغ الْوَاحِد مِنْهُم أَن يَأْخُذ شَيْئا أَو مِثَالا يحشوه تبنا أَو صُوفًا يُسَمِّيه أَبَا بكر وَعمر وَعُثْمَان رَضِي الله عَنْهُم ويضربه بالعصى حَتَّى يهريه ليشفي بذلك مَا فِي قلبه آنها بر سلف [صحابه] طعن می کنند و آنها را می دهند. تا به آن جا که یکی از آنها یا تمثالی ساخته و آن را از کاه و یا پشم پر کرده و آن را ابوبکر و عمر و عثمان می نامد. پس از آن، آن مترسک را آن قدر زده تا پاره شود و این کار را برای ارامش و تشفی قلب خود می کند التنبيه والرد على أهل الأهواء والبدع نویسنده : المَلَطي، أبو الحسين جلد : 1 صفحه : 32
در کتب اهل سنّت نقل شده :شبی عمر نماز مغربش را بدون حمد و سوره خواند! پس از نماز مردم به او گفتند: قرائت نکردی! گفت: رکوع و سجودم چه طور بود؟ خوب بود؟ گفتند: بله. پاسخ داد: «پس اشکالی ندارد! [اینکه قرائت نخواندم برای این بود که] در فکر بار زدن شتر بودم و در نماز، جهاز و اسبابش را کامل مهیّا کردم!!» حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَيْرٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ قَالَ:صَلَّى عُمَرُ الْمَغْرِبَ فَلَمْ يَقْرَأْ، فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لَهُ النَّاسُ:إِنَّكَ لَمْ تَقْرَأْ؟ قَالَ:«فَكَيْفَ كَانَ الرُّكُوعُ وَالسُّجُودُ تَامٌّ هُوَ؟»قَالُوا: نَعَمْ، فَقَالَ:«لَا بَأْسَ، إِنِّي حَدَّثْتُ نَفْسِيَ بِعِيرٍ جَهَّزْتُهَا بِأَقْتَابِهَا وَحَقَائِبَهَا» (المصنف ابن ابی شیبة ۱/ ۳۴۸؛ كتاب مسائل الإمام أحمد رواية ابنه ۲/ ۲۰۰ و...)
کان عمر آدم شدید الادمه ⇠عمر بسیار سیاه چرده بوده المعارف ، ص 181 ، اسم المؤلف: ابن قتیبة أبو محمد عبد الله بن مسلم الوفاة: 276هـ ، دار النشر : دار المعارف - القاهرة ، تحقیق : دکتور ثروت عکاشة ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⇠ابن عبدالبر چنین می گوید : قد ذکر الواقدى من حدیث عاصم بن عبید الله عن سالم بن عبد الله بن عمر عن أبیه قال إنما جاءتنا الأدمة من قبل أخوالى بنى مظعون وکان أبیض لا یتزوج لشهوة إلا لطلب الولد وعاصم بن عبید الله لا یحتج بحدیثه ولا بحدیث الواقدى وزعم الواقدى أن سمرة عمر وأدمته إنما جاءت من أکله الزیت عام الرمادة وهذا منکر من القول وأصح ما فى هذا الباب والله أعلم حدیث سفیان الثورى عن عاصم بن بهدلة عن زر بن حبیش قال رأیت عمر شدید الأدمة واقدی بر اساس حدیث عاصم بن عبیدالله از عبدالله بن عمر از پدرش می گوید : سیاه چردگی ما از طرف دایی های ما از بنی مظعون به ما رسیده است و او سفید رو بود و بخاطر شهوت ازدواج نمی کرد بلکه برای طلب فرزند ازدواج می کرد . به روایت عاصم بن عبیدالله و واقدی احتجاج نمی شود . واقدی فکر کرده که علت سیاه چردگی عمر بخاطر خوردن زیتون عام الرماده می باشد ولی ابن سخن منکر است و صحیح قول در این باب ، حدیث سفیان ثوری از عاصم بن بهدله از زر بن حبیش می باشد که گفت : عمر را دیدم که بسیار سیه چرده بود.⚫️ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب ، ج 3 ص 1146 ، اسم المؤلف: یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر الوفاة: 463 ، دار النشر : دار الجیل - بیروت - 1412 ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : علی محمد البجاوی ⇠ابن اثیر نیز همین نظر ابن عبدالبر را نقل و تایید کرده است . أسد الغابة فی معرفة الصحابة ، ج 4 ص 191 ، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری الوفاة: 630هـ ، دار النشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : عادل أحمد الرفاعی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⇠برخی دیگر نیز به رنگ پریده بودن او اشاره کرده اند تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، ج 2 ص 240 ، اسم المؤلف: حسین بن محمد بن الحسن الدِّیار بَکْری الوفاة: 966 هـ ، دار النشر : دار صادر – بیروت سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی ، ج 2 ص 478 ، اسم المؤلف: عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی العاصمی المکی الوفاة: 1111هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1998م ، تحقیق : عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض
طبق احاديثِ جماعت عمریه مفضول (عُمَربن زنا) برتر از افضل (ابوبکر زندیق) است. از قيس نقل شده كه گفت ابوبكرزنذیق [در اولین خطابه خود] براى ما خطبه خواند و گفت: «من ولی امر شما شدم در حاليكه بهترينِ شما نيستم؛ اگر درستكار بودم، ياريم كنيد واگر بد كردم جلوی مرا بگيريد چرا كه من شيطانی دارم كه همواره مرا گول ميزند...» محقق کتاب الزهد در مورد سند این روایت مینویسد جیّد ﴿نیکو﴾ است این در حالیست که در صحیح بخارى روایت شده که شیطان از عمربن زنا فرار میکند و از  راهی که عمربن زنا میرود نمیرود!! نام کتاب : صحيح البخاري نویسنده : البخاري جلد : 5  صفحه : 11 https://lib.efatwa.ir/42174/5/11 https://b2n.ir/f59938
مرحوم محدث نوری (رضوان الله علیه) می‌نویسد: از جمله عداوت‌های عمر با عجمان این بود که هنگام ورود اسرای ایرانی به مدینه تصمیم گرفت زنان را بفروشد و مردان را بندگان عرب قرار دهد و تصمیم گرفت عجمان را کنار کعبه بگذارد تا ضعفاء و پیرمردان را بر کول سوار کنند پس امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: بزرگ هر قومی را اکرام کنید و این فارس‌ها قوم حکیم و کریمی هستند، با ما صلح کرده و به اسلام آوردن ترغیب شدند پس آنچه سهم من و بنی هاشم هست را آزاد نمودم پس سائر مسلمین نیز گفتند: ما هم حقمان را مانند شما آزاد می‌کنیم ای برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس عمر گفت: پسر أبی طالب (علیهما السلام) رأی من در مورد عجمان را نقض کرد برخیزید و بروید!! نفس الرحمن فی فضائل سلمان، تألیف محدث نوری، صفحه ۵۷۰، چاپ مؤسسة الآفاق
قالَ الإِمَامُ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ عَلِیّ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَيْه: لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ الْخَطَّابِ، فَلَوْلَاهُ مَا زَنَى إِلَّا شَقِیٌّ أَوْ شَقِیَّةٌ، لِأَنَّهُ كَانَ یَكُونُ لِلْمُسْلِمِینَ غَنَاءٌ فِی الْمُتْعَةِ عَنِ الزِّنَا. حضرت امیرالمؤمنین علیه الصّلاة والسّلام فرمودند: خدا پسر خطاب را لعنت کند، اگر او نبود هیچکس مرتکب زنا نمی شد، مگر مرد و زن شقی، چون مسلمانان به واسطه متعه، نیازی به زنا نداشتند. بحار الأنوار - ج ۵۳ ، ص ۳۱