*﷽*
#مکتب_سردار_سلیمانی
یک بار حاجی گفته بود : من اصلا دیگر تیم حفاظت نمیخواهم!
هادی و رضا وشهروز مثل دیوانهها آتش کردند، رفتند دم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد.
هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟!
خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم!
حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمیخواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید.
آن شب بچهها بار دیگر مجوز حضورشان را این بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطهشان با حاجی یک جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آنها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیزها را برایشان تضمین کند.
راوی:محمدطه امیری
#شهید_هادی_طارمی
#شهید_رضا_خرمی
#شهید_شهروز_مظفری_نیا
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بزارید👇
●➼┅═❧═┅┅───┄
بسم الله القاصم الجبارین
https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin