eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
125.1هزار عکس
135.2هزار ویدیو
215 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 وصیت نامه که درخواست کرده در کنار مزارش خاکسپاری شود شهادت می دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده و آخرین پیامبر است و علی(ع) ولی الله است و جانشین پیامبر اسلام و اولین امام است، و جزاء و پاداش کلیه اعمال نیز صادق است، انسان از خاک آفریده شده و به خاک بر میگردد و باز از خاک سر بر میدارد و به به کسی ظلم نمی شود و نفس هرکس در گرو اعمال خودش می باشد. مادر عزیزم خجالت میکشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم زیرا کاری که شایسته و بایسته یک فرزند بوده انجام نداده ام. مادری که شب تا صبح بر بالین من می نشستی و خواب را از چشمان خود می گرفتی و به من آموختنیهایی آموختی، مرا ببخش و... همچنین از شما که با کمک تمام زندگیتان را صرف بچه هایتان کردید را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و را جایگاهتان قرار دهد. ای پدر و مادر عزیز و گرامی چه خوب به وظیفه خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای خدا بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر باشد میرود. از خواهران_و_برادران خود که در رشد من سهم به سزایی داشتند تشکر می کنم و از خداوند متعال پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم و ای پدر و مادر و ای خوهران و برادران عزیزم این رسالت را شما باید به دوش کشید و از عهده آن به خوبی بر می آئید و می توانید چون بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آئید و ما را هم چون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به حضرت محمد(ص) برگردد. امیدورام که خداوند عزیزمان را تا طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی(عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند. ای مردم بدانید تا وقتی که از اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن. امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد (ص) و به حق آقا امام زمان (عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم . ╲\╭┓ ╭🌸 🕊 ┗╯\╲
❤️من دختر 💌 نامه ای از دخترت؛ از آنجایی که این روزها دلم می خواهد همه نشانه ها را به تو وصل کنم، حتی به سال تولدم می بالم. من متولد سال ۷۶ هستم، همان سالی که تو به فرماندهی رسیدی و در همین ۲۲ سالی که از زندگی من و تو در این دنیا گذشت، محشری به پا کردی که با ، نفس در سینه دنیا حبس شد. باورت می شود من حتی به همین ۲۲ سال از عمرم که هم زمان با حضور تو در این جهان گذشت، می نازم؟ و حالا خبر داری با رفتنت چه جگری از ما خون شده است؟... تو هنوز از همه ما زنده تری، پس بگذار از هر آنچه در دلم می گذرد، با تو حرف بزنم! لطفاً مرا ببخش اگر از چیزهایی می گویم که در شأن تو نیست، اما من که پذیرفته ام تو هستی و تو که پیش از این گفته بودی همان دختر من است... پس بی پرده می گویم پدر؛ از روزی که تو رفتی دیگر دستم به آرایش نرفت! باورت می شود؟ من که رنگ آرایش صورت و لاک ناخن و لب جورابم که از کتونی ام بیرون بود، همه باید با هم هماهنگ می شد، بعد از رفتن تو همه چیزم به هم ریخته است! حقیقتش را بخواهی، ما تو را آنگونه که هستی، هرگز نشناختیم اما وقتی رفتی طوری دلمان زیر و رو شد که فهمیدیم بی آنکه بفهمیم عاشقت بوده ایم. شاید این هم از همان بود که حتی عشقت را بی سر و صدا به دل ما می فرستادی تا ریا نشود... هر چه بود، از آن شبی که ما در خواب ناز بودیم و تو را غریبانه کشتند، دیگر این دل، دل نشد! دیگر این دل مال ما نشد! شاید اختلاف من و تو از زمین تا آسمان باشد، اما هر چه بود نسل ما بودی! قهرمانی که دلمان به بودنش قرص بود، قهرمانی که پشت پهلوانی اش با خیال راحت پنهان می شدیم و برای ها رجز می خواندیم! حالا رفتنت ما را آتش زده... ببخشید که می گویم، اما من هنوز هم اهل نیستم بابا! فقط دیگر دلم نمی آید با رنگ و لعابی بازی کنم وقتی یادم می افتد عشقم را چطور زدند... باز هم گریه ام گرفت... اصلا این آتشی که به دلمان زده ای، چرا سرد نمی شود؟ ای کاش هرگز سرد نشود، ما آتش تو را سخت دوست داریم! بگذریم... بگذار اشک هایم را پاک کنم و با همین بغض در گلو به تو قولی بدهم! این را یواشکی فقط به تو می گویم چون می دانم پدری به مهربانی تو، هرگز دعوایم نمی کند؛ من تا به حال ۲۲_بهمن نرفته ام... ببخش من را بابا، اصلا قبول نداشتم، هیچ چیز را قبول نداشتم... خواهش می کنم ناراحت نشو بابا، دیگر طاقت دیدن ناراحتی ات را ندارم، تو فقط بخند! مثل تمام عکس های زیبایت بخند! حالا دخترت به حرف تو آورده، پس بخند! از چند روز پیش که فیلمی از تو دیدم که می گفتی :«والله، والله، والله از مهم ترین شئون ، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکّان را به دست دارد.» من به حرف تو آوردم پدر! به حرف تو و به هر آنچه تو ایمان داری، ایمان آوردم پدر! شاید باورت نشود اما این روزها خنده های هم مثل خنده های تو از من دلبری می کند! انگار تا امروز درست او را ندیده بودم، حرف تو باعث شد خوب به او نگاه کنم، او که تو شهادت دادی از مهمترین شئون من خواهد بود! نمی دانم، شاید عشق او هم همچون عشق تو بی سر و صدا وارد قلبم شده و من بی خبرم! اما نمی خواهم این عشق هم از دستم برود بعد به خودم بیایم. حسرت از دست دادن تو کافی است، این عشق را عاشقانه و عارفانه در دلم پرورش می دهم، قول می دهم بابا! ببین، هم پیکسل صورت زیبای تو را خریده ام هم پیکسل لبخند شیرین رهبرم را... هم دارم! فردا به جبران همه این سال ها، عاشقانه به ۲۲_بهمن خواهم رفت. مگر جز این است که تو دوست داشتی من پای رهبر و مان بمانم و مگر جز این است که هنوز با دست و دهان خونی، به گریه هایم می خندند؟ پس به خدا خواهم رفت! به عشقم به تو و به عشقم به رهبرم قسم، فردا این عشق را به رخ دنیا خواهم کشید! دخترت ۲۱ بهمن ۹۸
🌙 🕊 گاهی کِه دلم میگیرد، چون یتیمی زانوی غم را در آغوش میگیرم😔 و به چشم میدوزم.. آرام با تو نجوا میکنم -حاج قاسمِ عَزیزِ مَن♥️ ..؟! با تو، آسمان نزدیک تر🌌 از همیشه است.. مَن..؟ ⇜چگونه باور کنم "چِهل روز" دست نوازش بر سر کودکان نکشیدی😭 ⇜چِگونه تاب بیاورم سکوت را جای های تو..⁉️ هنوز هم نمی توان گفت هنوز هم چشم انتظارم دوربین فیلمبردار🎥 خیره ی تو شود و را پخش کنند. منتظر صدای . ↵ای ↵ای بالا نشین.. ↵ای مه جبین💖 می نشینم و تک به تک را مرور میکنم، نمیدانم کی خیس میشود خیابان خاطره ها😭 نمیدانم چطور داستان را به برسانم... چِه دیر شناختمت😔 چه دیر ... تورا برایِ آفریده بودنت🕊 زمین، قفسی بیش نبود.. " در استخوانم میگدازد.. " 🌷 🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹
💢بــــزرگ شــوم یـــادمـ💬 نــخواهـد رفت کـه... مرا در خواب بوسید و 😭 ⇜بــرای دینم ⇜بــرای کشورمـ🇮🇷 ⇜بــرای ام... 😭✋ 💕 💕 💢به یاد که از نعمت بی نصیبـــ هســتن😔 تا سایه پدر بالای سر ما باشه ... نازدانه 🌷 🍃🌹🍃🌹
بسم الله القاصم الجبارین
#نبودنت رابلد نیستم دلتنگـ💔 که می شوم پنجرہ اتاقم روبه خیابان شلوغی🏘 باز می شود آنقدر #منتظر آمد
📜 ✍با یاری خدا و به اهل بیت(ع) این وصیت نامه را می نویسم📝 ان شاالله که بعد از مرگم باز و . 🌸🍃سلام بر آنهایی که رفتند و مثل بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم، که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را سر اخلاص نهادند🌷 خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد🤲 که مرگهاست. 🌸🍃بعد از مرگم به توصیه می کنم که مانند اربابم حسین(ع) صبر کند و بی تابی نکند❌ و خوشحال باشد که در جان دادم. و همینطوری مادرم به مدد اسوه صبر و استقامت در کربلا "حضرت زینب(س)" صبور باشد چون با گریه هایش مرا شرمنده می کند😔 🌸🍃اگر به فیض رسیدم، خدای ناکرده هیچ سازمان یا ارگانی را مقصر ندانید📛 🌸🍃هروقت به سر قبرم آمدید یک از حضرت علی اکبر(ع) و یا "حضرت زهرا(س)" بخوانید و مرا به فیض بالای گریه😭 برسانید. 🌸🍃هروقت قصد داشتید خیری به بنده برسانید آنرا به مذهبی به عنوان کمک بدهید. 🌸🍃از و خانواده آنها طلب حلالیت می کنم اگر نتوانستم نقش برادری خوب👌 را ایفا کنم. 🌸🍃در کفنم یک (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. 🌸🍃تا می توانید برای حضرت حجت(عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست✅ 🌸🍃هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم آسید علی آقا را نگذارید✘ 🌸🍃امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید پایمال شود. 🌸🍃این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاالله: 🔸مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر 🔹چند سالیست که از لطمه زنم 🔸سر قبرم چو بخوانند دمی 🔹 خود با لبه سنگ لحد می شکنم😭 🌸اللهم الرزقنا شفاعت الحسین یوم الورود و یثب لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین🌸 نام: حسین نام خانوادگی: معز غلامی نام پدر: علی اکبر 🌹🍃🌹🍃
همه عمر تکیه گاهمان بودی نام دیگرش کوه است... مرد واژه ای به وسعت مسولیت به وسعت غیرت... مرد بودن و مرد ماندن در این روزگار غریب کاری بی نهایت سخت و جانفرساست مراقب مردهای زندگیمان باشیم... تمام قد و ایستاده با تمام وجود این متن را به پدر عزیزتر از جان ایران زمین تقدیم میکنم همیشگی باش ای مرد؛ با احترام تقدیم به ساحت دیدگان مهربانت...
در مکتب شهادت در محضر شهدا🌷 راه شهید ، کلام شهید قبل از اینکه به جبهه بیایم، میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛ اگر شدم، دورش را بگیرید چراکه من او را بسیار دوست داشتم💞 اگر شما گُلی🌷 را در صحرای دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است آنجا دفن شده باشد😭
🌾یادگار از کهنه تفنگی باقیست و لباسی که بر آن فشنگی باقیست 🌾یادگار پدرم دوش به می نالید که از این قصه فقط هفته جنگی💥 باقیست   نازدانه شهید: (ابوامیر) 🌹🍃🌹🍃 بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
بسم الله القاصم الجبارین
📖 #عبدالمهدی گفت: «من قبل از ازدواج، #زمانی که درس #طلبگی می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت #آیت
4⃣7⃣2⃣1⃣💐 💍 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم. همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. 💕 وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️.💞 راوی:همسر شهید 💗 ♥️ ♥ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
⭕️ای برادران! قبل از اینکه به جبهه بیایم، میخواست با من با لباسِ نظامی عکس بگیرد؛ اگر شدم، دورش را بگیرید چراکه من او را بسیار دوست دارم💚 پ.ن: "فاطمه دقیق" دختر خردسال شهید «علی شفیق دقیق» رزمنده جاوید الاثر و دانش آموز مدرسه ابتدایی با نوشتن جمله‌ای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت👌 وی در وصف رزمنده نوشته است: اگر شما گُلی🌷 را در صحرای دیدید خاک آن را ببوسيد ممکن است آنجا دفن شده باشد😭 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
🚨 فقر شدید ✍رهبر انقلاب :ما نان گندم نمی توانستیم بخوریم، نان جو گندم می خوردیم ، چون نان گندم گران تر بود. البته یک دانه نان گندم می خریدیم برای فقط ولی ما نان جو گندم می خوردیم، گاهی هم نان جو ... وضعمان خیلی خوب نبود و شب هایی اتفاق می افتاد در منزل ما که شام نبود. مادرم با زحمت زیادی که حالا بماند آن زحمت چگونه انجام می شد، برای ما شام تهیه می کرد. آن شام هم که تهیه می شد و با زحمت تهیه می شد، نان و کشمش بود. آن وقت ها، از لحاظ مالی در فشار بودیم، یعنی خانواده مان، خانواده مرفهی نبود. پدرم یادم هست روحانی معروفی بود، اما خیلی پارسا و گوشه گیر بود، لذا زندگی مان خیلی به سختی می گذشت. در دوران کودکی با زحمت بسیار، برای ما کفش خریده بود که تنگ بود. پدرم دیگر قادر نبود که این ها را عوض بکند یا کفش دیگر بخرد، آمدند گفتند که خب این کفش ها را می شکافیم، اندازه می کنیم و برایش بند می گذاریم. یک عالمه خوشحال شدیم که کفش هایمان بندی شد. آمدند شکافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند هایش خیلی فرق داشت با کفش های دیگر، خیلی زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خوردیم ولی خلاصه چاره ای نداشتیم. 📚 برگرفته از کتاب ۱۳۱۸ (خاطرات خودگفته رهبر انقلاب) 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin