eitaa logo
بسم الله القاصم الجبارین
3.1هزار دنبال‌کننده
124.9هزار عکس
134.7هزار ویدیو
215 فایل
﷽ ڪد خدا را بـرسانید زمـان مستِ علے اسٺ مالڪ افـتاد زمـین تیـغ ولـے دستِ علے اسٺ #انتقام_سخت ✌️🏻 #شهادتت_مبارک_سردار_دلها 💔
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20180919-WA0000.mp3
5.22M
🎤حاج آقا دانشمند 🔻 داستان توبه مصطفی دیوونه شب جمعه شب استغفار و دعا شب قبولی توبه التماس دعا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
خیلۍ‌هـا‌گُفتن شہـداشَرمندھ‌ایم..!😔 خیلۍ‌هـاشِنیدن شہـداشَرمندھ‌ایم..! 😔 خیلۍ‌هـا‌هم‌نوشتند شہـداشَرمندھ‌ایم..!😔 . همہ‌و‌همہ‌شَرمندھ‌ایم😔 امـانمیدانم..! چندنفر‌سَعے‌دارن‌از‌این شرمندگۍ‌خارج‌بشن..! 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پای درس شهدا موضوع: مبارزه با نفس استاد : سردار شهید حسین علی نوری حسین علی معاون اطلاعات و عملیات تیپ ویژه شهدا بود. یک شب که از نیمه گذشته بود، رفتم طرف سرویس بهداشتی تا تجدید وضویی کنم. صدای آب به گوشم خورد. دیدم حسین علی مشغول دستشویی هاست. حسابی جا خوردم. گفتم: حسن آقا! شما چرا؟ این کارها در شأن شما نیست. اینجا این همه سرباز و نیروی عادی دارد. کمرش را راست کرد و گفت: برادر موحد! این حرف ها نیست. مگر من کی هستم. نفسم خطا کرده، زیاده خواهی کرده. الان هم دارم تنبیهش می کنم تا سرکش نشود. اصرارم فایده ای نداشت. گفت: برو ولی از این قضیه برای کسی چیزی مگو. بیرون که آمدم ناخواسته چشمم به لباس های_غواصی شسته شده و آویزان روی بند افتاد. همان لباس هایی که گلی بود و ما از خستگی نای شستنش را نداشتیم. حسابی از خجالت مان در آمده بود. 📚کتاب من شهید می شوم یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر امام روح الله امام راحل (ره) می‌فرماید: ۵۰ سال عبادت کردید پروردگار از شما قبول کند ولی یک‌بار وصیت‌نامه شهدا را گرفته و آن را مطالعه و‌ درباره‌اش تفکر کنید زیرا وصیت شهدا راه روشنی برای جوانان و اداره صحیح کشور است. 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
در محضر شهدا سردار شهید محمود اخلاقی🌷 زمستان سردی بود. شبها لوله آب یخ می بست. نیمه شب بود که از خواب بیدار شدم. محمود کنار شیر آب بود. دقیق که شدم، دیدم چند تکه مقوا زیر شیر آب آتش زده. با همان آب وضو کرد و همانجا مشغول به نماز شب شد. سهم من هم از پشت پنجره اشک هایی بود که می ریختم. سحرها چیزهایی به آدم میدهند که هیچ ساعت دیگه ای نمی دهند و محمود تو همین نماز شب ها شهادتش را گرفت شادی روح مطهرش صلوات 📚 نذرت قبول خاطرات شهید محمود اخلاقی 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* یک بار حاجی گفته بود : من اصلا دیگر تیم حفاظت نمی‌خواهم! هادی و رضا وشهروز مثل دیوانه‌ها آتش کردند، رفتند دم خانه حاجی. داخل خانه حاجی سینی چای را که گذاشت، شیرینی کلمپه کرمان را که تعارف کرد. هادی با بغض گفته بود: حاجی دیگه ما رو دوست نداری؟! خودت گفتی هرکی رو از تیم حفاظت بذارم کنار یعنی دوستش ندارم! حاجی هم گفته بود که نه همه شما را دوست دارم منتها بار بودن شما کنار من سنگین است، نمی‌خواهم برای وظیفه سازمانی ور دل من بمانید. آن شب بچه‌ها بار دیگر مجوز حضورشان را این بار با اشک از حاجی گرفته بودند. رابطه‌شان با حاجی یک جور دیگری شده بود. انگار که حاجی محافظ آن‌ها بود. انگار قرار بود حاجی خیلی چیزها را برایشان تضمین کند. راوی:محمدطه امیری 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِی‌سَبِيلِ‌اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ که شهادت‌ را زندگی کردند ... شادی روح سردار دلها و همه ی شهدا وامام (ره) و همه اموات صلوات🌷🕊 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
*﷽* سردار سلیمانی🎤 حسین از چند جهت الگوی فرماندهان ما بود: یکی از نظر اخلاص و دیگری ابتکار در نبرد. ❤️❤️❤️🌷❤️❤️❤️ حسین عاشق امام بود. بعد از خوردن غذا همیشه می‌گفت : "جانم‌فدای روح‌الله" بسیاری از مستحبات را انجام می‌داد. اسراف نمی‌کرد. همیشه نیمه های شب از خواب بلند می شد و کنار تخته سنگی در پانصد متری چادر به خواندن نماز شب و دعا می‌پرداخت. 📚 : انار و آیینه 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
پای درس شهدا موضوع : مردم داری و کمک به مردم معلم مربوطه: شهید اسماعیل صادقی آب انبار روستاشون 30 الی 40 تا پله می خورد و می رفت پایین ، آب آوردن برای مردم روستا خیلی سخت بود مخصوصا آنهایی که سن و سال بالایی داشتند اسماعیل عصرها می رفت پای آب انبار می ایستاد هر کس آب می خواست ظرفش را می گرفت به سرعت پله ها را می رفت پایین ظرفشون را آب می کرد و می آورد بالا و بهشون می داد کجایند مردان خوب خدا کجایند شهیدان بی ادعا دریغ از فراموشی راه شهدا یاد عزیزش با صلوات 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin
💞ﭘــــــﺮﻭﺭﺩگاﺭﺍ💞 ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻋﺚ ﺁﺯﺭﺩﮔﯽِ ڪﺴﯽ ﺷـﺪم ﺑﻪ ﻣﻦ قدﺭﺕِ ﺑﺪﻩ! ﻭ اگر ﺩﯾﮕـﺮﺍﻥ ﻣـــــﺮﺍ ﺁﺯﺭﺩﻧﺪ به مــــن ﻗـﺪﺭﺕِ ﺑﺪﻩ! شب تون شهدایی🌷 التماس دعا 👇 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ بسم الله القاصم الجبارین https://eitaa.com/Besmelahelghasemelgabarin