⚫ پوستر | چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند
▪ تصویرگری نمادین از سپهبد حاج قاسم سلیمانی به مناسبت #روز_شهید
فاصــله ها
دروغ میگویند..
کہ بین ما و شما ایستادهاند...
وقتی گرمای #حضورت
را هرلحظه احساس میکنم...😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫ شهید سلیمانی:شرط شهید شدن، شهید بودن است...
شادی روح پاک شهدا صلوات🌹
بسم الله القاصم الجبارین
❥✺﷽ ✺❥
️
#جاماندم... #واماندم...
#دگراینخانهمراتنگبود...
#زندگیبیشهداننگبود...
۲۲ اسفند، بزرگداشت مقام شهید 🌹
💢 این روزها شاید خیلیها از خانهنشینی درست و عاقلانه برای مدیریت اپیدمی کرونا خسته و کلافه شده باشند. این فقط تجربهای کوتاه از یکی از دهها مشکلی است که برخی سربازان جانباز شیمیایی و قطع نخاعی وطن دهها سال است تجربه میکنند. شاید وقت خوبی باشد که در آستانه آخرین پنجشنبه سال، یادی کنیم از این شهدای زنده و بیادعا و برای سلامتیشان دعا کنیم.
▪️خوشا به غیرتت ۲۰ لیتر مایع ضدعفونی کول میکنی تا به مردمت کمک کنی!
ما برای آن که ایران؛ خانه ی خوبان شود
رنجِ دوران برده ایم
👌 ان شاءالله خدا یه جو از غیرتت رو به اونایی بده که میلیاردی دارند میخورند بعد به جای کار کردن برای مردم میاند چالش برقصیم راه میاندازند
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#سلبریتی_....
#خاطرات_شهید
💠بزن بهادری که پا برهنه می جنگید.!
●میگفتیم چرا پابرهنه میری؟
میگفت راحتترم، اما واقعاً چیز دیگری را میدید که ما نمیدیدیم. چه دیده بود که ما نمیدیدیم؟
افسوس سالهای از دست رفته را میخورد و همیشه خود را سرزنش میکرد. شبها با پای برهنه در بیابان پر از خار پرسه میزد. زمزمهها و فریادهای شبانه او آشناترین صدا برای نزدیکانش بود. اندکاندک برهنگی پا برایش عادت شد تا جایی که به #سید_پابرهنه شهرت یافت.
●سیدحمید را نه من، نه هیچکس دیگر نمیشناسد. ما یک چیز ظاهری ازش دیده بودیم. در باطن نمیشناختیمش. او کسی بود که جنگ به برکت او و امثال او پیروز شد. تنها رزمندهای که میتوانم قسم بخورم که تک بود. هرجا حمله بود او را میدیدی. بعضی وقتها از دوستانش میشنیدم که فرماندهان از دستش ناراحت میشدند که چرا ول میکند و میرود. سید گفته بود من نمیتوانم یکجا بایستم.
●روزهای اول به سید خیلی سخت میگرفتند. بعد دیدند نمیشود مهارش کرد، آزادش گذاشتند. روحش نمیتوانست آرام بگیرد.
✍راوی: عبدالحسین سالمی
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#معروف_به_سید_پابرهنه
#سالروز_شهادت🌷
#شهیدی_که_مریدابراهیم_هادی_بود
● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه میخواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا میکرد. بچهها به داوود میگفتن: «داوود غزلی».
● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا میدید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام میپرسید. میخواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز میپوشید. شلوار کردی تن میکرد و کلاه کف سری میگذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر میشد.
●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن میزد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را میدیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود.
#شهید_داوود_عابدی
#سالروز_شهادت
#مرید_شهید_ابراهیم_هادی🌷
●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر
♥️•﷽•♥️
تو مگر چند نفر بودی
که رفتنت جهانی را ویران کرده؟؟؟
معلوم شد تو به تنهایی یک جهان بودی
سردار عشق♥️
😭😭😭😭
#حاج_قاسم_سلیمانی
#بزرگداشت_شهدا
22 #اسفند
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💎 این روزها را قدر بدانید...
🔆 اگر زرنگ باشیم، چیزی را به دست میآوریم که همه نعمت های دنیایی در مقابلش پوچ است.
🌺 #بهار_به_توان_بهار 🌺
4_5908781346003617019.mp3
13.75M
اللّهم الرزُقنا حـــــرم...
آرزومہ ڪربلا برم...
#شب_زیارتے_ارباب
4390768287798649137.mp3
509.2K
پر کِشیدن سوے کرب و بلا...
عاشقونہ رفتن تا بہ خدا...
🌱
#شہدا
#مهدی_سلحشور
فاصــله ها
دروغ میگویند..🌸
کہ بین ما و شما ایستادهاند...
وقتی گرمای #حضورت
را هرلحظه احساس میکنم...😔
امروز پنجشنبه هست 🌸
شاخه گلی بفرستيم برای
تموم آنهايی كه
در بين ما نيستند 🌺
شهدا ، پدران، مادران ، بستگان و دوستان ،
ولی دعاهاشون هنوز كارگشاست
يادشون هميشه
با ماست و جاشون بين ما خاليه.🌹
سلامٌ على أرواح طاهرة أبت الموت
إلا شرفاً و شهیدا
سلام بر روح و جان هاي پاكي كه
چيزي جز شرف از مرگ نخواستند
و شهید شدند
📎پ ن : مادر #شهید_محمد_غفاری در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی...قاب شهید در دستان سردار دلها
#لحظه هاتون_شهدایی🌷
#روز_شهیدوتجلیل_مادران_شهدا
سر قبر نشسته بودم … باران می آمد.
روی سنگ قبر نوشته بود: شهید مصطفی احمدی روشن ….
از خواب پریدم.
مصطفی ازم خواستگاری کرده بود، ولی هنوز عقد نکرده بودیم.
بعد از ازدواج خوابم را برایش تعریف کردم.
زد به خنده و شوخی گفت : بادمجون بم آفت نداره…

ولی یه بار خیلی جدی ازش پرسیدم که :کی شهید می شی مصطفی؟ مکث نکرد، گفت : سی سالگی …
باران می بارید شبی که خاکش می کردیم…
پنجشنبهها
چشم که میگشاییم🌱
نام کسانی در ذهنمان روشن است
که تا همیشه مدیونشان هستیم✋
آنهایی که هرگز فراموش
نمی شوند❤️
#شبتون_متبرک_به_نگاه_شهدا
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸دوران دبیرستان(به روایت مادر)
صفحات ۳۵_۳۴
#پارت_دهم 🦋
چند روزی بود که حالم اصلا خوش نبود و احوال پریشانی داشتم.😞
وقتی غلام حسین علت دلواپسی ام را جویا شد، چیزی غیر از آنچه خودش هم به آن فکر می کرد نبود؛
یعنی "دغدغه حضور محمدحسین درجمع #انقلابیون و بروز خطرات احتمالی برای او."
غلام حسین گفت:《دیشب که برای اقامه نماز به مسجد رفته بودم،با چشمان خودم دیدم که او #اعلامیه_ها و نوارهای امام را در پیراهنش پنهان می کند.
همسرم! همه چیز را به #خدا بسپار🙌
فالله خیرحافظا وهو ارحم الراحمین.》
کم کم فعالیت انقلابیون از گوشه وکنار کشور به گوش می رسید!
همه مردم درجریان فعالیت ها و تظاهرات قرار می گرفتند...؛ بعضی از خانواده ها، نوارهای سخنرانی و اعلامیه های امام را در خانه خود تحلیل و بررسی میکردند و آن ها را در بین مردم پخش می نمودند و گاهی ازسوی نیروهای رژیم، مورد آزار و اذیت قرار می گرفتند.
درخانهِ ما هم غلام حسین به همراه بچه ها، به تجزیه و #تحلیل اعلامیه ها و سخرانی های امام می پرداخت.📄
یادم می آید آن روز، داخل باغچه مشغول چیدن سبزی بودم،
رادیو را روشن کردم و خودم را در باغچه سرگرم کردم؛
ناگهان خبری توجه ام را به خود جلب کرد.
👈رادیو از سرکوبی #تظاهرات جمعی از مردم بی گناه #تهران درمیدان ژاله خبر داد و همه کسانی را که از ظلم #شاه به تنگ آمده بودند،
"خلافکار و ضدرژیم" تلقی می کرد.
❗️مرتب هشدار میداد از تجمع بپرهیزید!
به پدران و مادران اخطار می کرد که مراقب رفتار فرزندان خود باشند، چون دولت هیچ گونه مسئولیتی دربرابر عواقب ناشی ازخرابکاری آن ها را نمی پذیرد.
آن روز تنها چیزی که در ذهنم مجسم شد، رفت و آمدهای مشکوک محمدحسین و محمدهادی بود!!
مطمئن بودم آن ها در جمع انقلابیون🇮🇷 فعالیت هایی دارند؛ زیرا آن ها تحت تعلیم پدر و برادران بزرگ تر، با #انقلاب آشنا شده بودند.
توان از دست و پاهایم گرفته شد. دل شوره عجیبی در دلم افتاد..😓
دلم به حال مردمی که عزیزانشان را در این واقعه از دست دادند، بسیار می سوخت.
از جوّ حاکم و ظلم ظالمان متنفر شده بودم، فقط برای سلامتی همهِ انقلابیون دعا میکردم.🙏
با نزدیک شدن مهرماه...