من همان دختر کمحجاب حاج قاسم هستم
🔹هیچکس به نوع حجابش نگاه نمیکند. یکتنه شده رهبر جمعیت اطرافش. با صدای رسا فریاد میزند: «زن، زندگی، شهادت/ فدایی ولایت»، «به اسم آزادی زن/ به مملکت ضربه نزن» و بقیه تکرار میکنند.
🔹خانمهای چادری که تشویقش میکنند، میگوید: «من جونم رو هم برای آقا میدم. من همون دختر کمحجاب حاجقاسم هستم. اغتشاشگران باید از روی نعشم رد بشن که بخوان اون مدل آزادی رو برای امثال من ایجاد کنن».
https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستگیری دختری که با وعده مهاجرت کشف حجاب کرد و از خود فیلم گرفت
دقت کنید با حرف چه کسانی تحریک شده
«سلبریتیها»
➖➖➖➖
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ « فهم اشتباه از شیطان »
{ پاسخ به شبهات ملحدین }
🎙با کلام و تحلیل آقای #ایمان_اکبرآبادی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
گزارش تصویری
برگزاری محفل انس با قرآن شهید قاسمیان
برگزاری کلاس نهجالبلاغه با حضور خانم نوروزی
ختم نامه ۳۱
۲۰۰هزار تومان کمک خرید داور
اهدای موکت برای خانواده محترم
۱۴۰۱/۸/۱۴
#حوزه_۳کوثر
#پایگاه_بعثت
#قرارگاه_تزکیه
#قرارگاه_محرومیت_زادیی
هدایت شده از یا زهرا....
🔰 جلسه روشنگری و بصیرت افزایی
💢 سخنران: #حجت_الاسلام_راجی
🔸️ زمان: چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۸:۰۰
🔹 مکان : مشهد، شهید چراغچی ۳۶ مجتمع صادقیه مسجد امام جعفر صادق علیهالسلام
💠
گزارش تصویری
برگزاری چهارمین کلاس حفظ قرآن
در پایگاه
۱۴۰۱/۸/۱۵
#حوزه_۳کوثر
#پایگاه_بعثت
#قرارگاه_تزکیه
گزارش تصویری
برگزاری دومین جلسه گارکاه فرقه شناسی
با حضور خانم خطیب
روزهای دوشنبه ساعت ۱۰تا۱۱
۱۴۰۱/۸/۱۶
#حوزه_۳کوثر
#پایگاه_بعثت
#قرارگاه_تزکیه
#قرارگاه_روشنگری
🌸سلام آخر هفته تون
🌸مملو از محبت و الطاف الهی
🌿روزتون پر از عشق
🌸دلاتون بی غم
🌿لباتون خندون
🌸کینه و بغض ازتون دور
🌿پنجشنبه تون پراز موفقیت
🌸 #روزتـون_زیبـا_و_عالی_دوستان
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
❤️ شهیدی که عکس یک زن بر بدنش خالکوبی شده بود!
پنهان کاریهای او شک بعضیها را برانگیخته بود. جزو غواصهایی بود که باید به عنوان اولین نیروهای خط شکن وارد خاک دشمن میشد. هر بار که میخواست لباسش را عوض کند میرفت یک گوشه، دور از چشم همه این کار را انجام میداد. روحیه ی اجتماعی چندانی نداشت. ترجیح میداد بیشتر خودش باشد و خودش.
من هم دیگر داشتم نسبت به او مشکوک شدم. بچهها برای عملیات خیلی زحمت کشیده بودند. هر چه تاکتیک مربوط به مخفی نگه داشتن اسرار نظامی بود را، پیاده کرده بودند. همه ی امور با رعایت اصل (اختفا و استتار) پیگری میشد، حتی اغلب سنگرها و مواضع ادوات را با شاخههای نخل پوشانده بودیم. با رعایت همه این اصول حالا در آخرین روزهای منتهی به عملیات، کسی وارد جمع ما شده بود که مهارت بالایی در غواصی داشت، منزوی بود و حتی موقع تعویض لباس، جمع را ترک میکرد و به نقطهای دور و خلوت میرفت.
بعضی از دوستان، تصمیم گرفته بودند از خودش در اینباره سوال کنند و یا در صورت لزوم او را مورد بازرسی قرار دهند تا نکند خدای ناکرده، فرستندهای را زیر لباس خود پنهان کرده باشد.
آن فرد هم بی شک آدم ساده و کم هوشی نبود، متوجه نگاههای پرسش گر بچهها شده بود. یک شب موقع دعای توسل، صدای نالههای آن برادر به قدری بلند بود که باعث قطع مراسم شد. او از خود بی خود شده بود و حرفهایی را با صدای بلند به خود خطاب میکرد. میگفت:
«ای خدا! من که مثل اینها نیستم. اینها معصوم اند، ولی تو خودت مرا بهتر می شناسی... من چه خاکی را سرم کنم؟ ای خدا!»
سعی کردم به هر روشی که مقدور است او را ساکت کنم. حالش که رو به راه شد در حالی که اشک هنوز گوشه ی چشمش را زینت داده بود، گفت:
«شما مرا نمیشناسید. من آدم بدی هستم. خیلی گناه کردم، حالا دارد عملیات میشود. من از شما خجالت میکشم، از معنویت و پاکی شما شرمنده میشوم...»
گفتم: «برادر تو هر که بودهای دیگر تمام شد. حالا سرباز اسلام هستی. تو بنده ی خدایی. او توبه همه را میپذیرد...»
نگاهش را به زمین دوخت. گویا شرم داشت که در چشم ما نگاه کند. گفت:
«بچهها شما همهاش آرزو میکنید شهید شوید، ولی من نمیتوانم چنین آرزویی کنم.»
تعجب ما بیشتر شد. پرسیدم:
«برای چه؟ در شهادت به روی همه باز است. فقط باید از ته دل آرزو کرد.»
او تعجب ما را که دید، گوشه ی پیراهنش را بالا زد. از آن چه که دیدیم یکه خوردیم. تصویر یک زن روی تن او خالکوبی شده بود. مانده بودیم چه بگوییم که خودش گفت:
«من تا همین چند ماه پیش همهش دنبال همین چیزها بودم. من از خدا فاصله داشتم. حالا از کارهای خود شرمندهام. من شهادت را خیلی دوست دارم، اما همهش نگران ام که اگر شهید شوم، مردم با دیدن پیکر من چه بسا همه ی شهدا را زیر سوال ببرند. بگویند اینها که از ما بدتر بودند...»
بغضش ترکید و زد زیرگریه. واقعاً از ته دل میسوخت و اشک میریخت. دستی به شانهاش گذاشتم و گفتم:
«برادر مهم این است که نظر خدا را جلب نماییم همین و بس.»
سرش را بالا گرفت و در چشم تکتک ما خیره شد. آهی کشید و گفت:
«بچهها! شما دل پاکی دارید، التماستان میکنم از خدا بخواهید جنازه ای از من باقی نماند. من از شهدا خجالت میکشم... .»
آن شب گذشت. حرفهای او دل ما را آتش زده بود.حالا ما به حال او غبطه میخوردیم. دل با صفایی داشت. یقین پیدا کرده بودیم که او نیز گلچین خواهد شد. خدا بهترین سلیقه را دارد.
شب عملیات یکی از نخستین شهدای ما همان برادر دل سوخته بود. گلوله ی خمپاره مستقیم به پیکرش اصابت کرد. او برای همیشه مهمان اروند ماند.
راوی: محمد رعیتی/از رزمندگان لشکر ویژه 25 کربلا
https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
🔴کپی بدون ذکر صلوات ممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوریه هم آزادی حجاب و دیسکو داشت..
🌐🎤توجه توجه توجه توجه ‼️‼️‼️‼️‼️
از همه شما تقاضا داریم این کلیپ رو برای همه گروهها و همه کسانی که به آنها دسترسی دارید بفرستید
حداقل همین یک کار رو برای روشنگری و نجات ایران عزیز انجام بدیم
https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
برنامه های پایگاه در طول هفته
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸
روزهای شنبه :
۹تا۹:۳۰ ورزش صبح گاهی ⛹♂⛹♂
۹:۳۰تا ۱۰ محفل انس با قرآن
۱۰تا۱۱ کلاس نهجالبلاغه با خانم نوروزی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
روز یکشنبه:
۹تا۱۱ کلاس حفظ قرآن با خانم موسوی
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
روز های دوشنبه:
۱۰تا ۱۱ کلاس فرقه شناسی ، خانم خطیب
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
روز های سهشنبه:
۹تا۹:۳۰ ورزش صبح گاهی
۹:۳۰تا۱۰ کلاس جهاد تبیین ، خانم سرشار
۱۰ تا ۱۰:۴۰ حقله صالحین
۱۰:۴۰ تا ۱۱:۱۵ کلاس امر به معروف ،خانم ایزدی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
روز های پنجشنبه :
۹تا۱۱ حضور دختران 🌼🌼
گزارش تصویری
ورزش کردن صبحگاهی با حضور بسیجیان
برگزاری کلاس جهاد تبیین با حضور خانم سرشار
همچنین:
آزمون امر به معروف در پایگاه از سمت ستاد امر به معروف
۵۰هزار تومان کمک خرید دارو
۲۰۰هزار تومان کمک درمان بیمار
۵۰ هزار تومان کمک خرید شارژ
۱۴۰۱/۸/۱۷
#حوزه_۳کوثر
#پایگاه_بعثت
#قرارگاه_روشنگری
قرارگاه_محرومیت_زادیی
گزارش تصویری
حضور دختران مدرسه طباطبایی در پایگاه
با برنامه های چون:
ورزش کردن ،وسطی بازی کردن ،اعلام برنامه های هفته بسیج،
برگزاری حلقه های صالحین
با مربیان چون:خانم ها احوال، مهدی نژاد،
حسینی ،بخشی
۱۴۰۱/۸/۱۹
#حوزه_۳کوثر
#پایگاه_بعثت
#طرح_بهنام
#طرح_رویش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋
اونهایی که میگن جمهوری اسلامی دنبال جنسی کردن این تجمعات هستش حتما این کلیپ رو ببینن
🔹مسئله پوشش اجباریست، نه حجاب اجباری
🔹قوانین پوشش کشورهای سراسر جهان که از آن اطلاعی نداریم
https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک ویدئو #برای_دختر_همسایه
شعری از دختران افغانستانی خطاب به دختران ایرانی
https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847
📚داستان کوتاه
مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید. فرشته به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در
آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا
نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده...
هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت
با دستهای بسیار بلند، بلندتر از
دستهایشان، آنقدر بلند که هیچ
کدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در
دهانشان بگذارند. شکنجهی وحشتناکی بود.
پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا
بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو
وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق
اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عدهای
به دور آن، و همان قاشقهای دسته بلند؛
اما آن جا همه شاد و سیر بودند...
مرد گفت: من نمیفهمم، آخر چطور ممکن
است در این اتاق همه خوشحال باشند
و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در
حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است،
این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند
به یکدیگر غذا بدهند ...
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ https://eitaa.com/joinchat/969408717Ce383a2c847