eitaa logo
پیروان اهل بیت علیهم السلام
101 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
6.8هزار ویدیو
345 فایل
مطالب جالب و متنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5933884042574300439.mp3
4.19M
▫️ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان، تو به فریاد رس یکی از سادات اهل مصر به محضر امام عصر علیه السلام و دریافت دستورالعملی گره گشا از آن حضرت.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
💠چوپانی در مقام وزارت 🤴🏻چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر مى‌خاست و كلید بر مى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌كرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ كس را از كار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست كه مى‌بینم؟» 🤴🏻وزیر گفت: «هر روز بدین جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.» 💍امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: «بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى!» 🦋در آیه 5 سوره فاطر آمده است: «...فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا...» یعنی: «زندگی دنیا شما را نفریبد.»
حضرت على عليه السلام فرمودند: با رسول خدا صلى الله عليه و آله به انتظار وقت نماز در مسجد نشسته بوديم ، در اين بين ، مردى برخاست و گفت : اى رسول خدا! من گناهى كرده ام ، براى آمرزش آن چه بايد بكنم ؟ پيامبر صلى الله عليه و آله روى از او برگرداند. هنگامى كه نماز تمام شد، همان مرد برخاست و سخن خود را تكرار كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ فرمود: آيا هم اينك با ما نماز نگزاردى ، و براى آن به خوبى وضو نگرفتى ؟ عرض كرد: بلى ، چنين كردم . فرمود: همين نماز، كفاره و سبب آمرزش گناه تو خواهد بود.
مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : من مردى بانشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم ، اما مادرى دارم كه اين كار را خوش ندارد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: برگرد و در كنار مادرت باش . سوگند به خدائى كه به حق مرا به پيامبرى برگزيده است ، انس يك شب او با تو از جهاد يكساله تو در راه خدا بهتر است.
رسول الله صلى الله عليه و آله در سن هفت سالكى بودند كه يهوديان گفتند ما در كتابهاى خود خوانده ايم كه پيامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى كند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان كنيم . مرغى را سرقت كردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسيدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرمايد. سپس مرغ همسايه را گرفته و فرستادند، به خيال آنكه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم ميل نكرد و فرمود: و ما اراها من شبهة يصوننى ربى عنها عليه السلام : آنها متوجه نبودند كه اين غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه يهوديان گفتند: لهذا شان عظيم : اين طفل داراى شاءن و مقام عالى است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمّد امين (ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان مى پرداخت و در عالم خواب رؤ ياهايى مى ديد راستين و برابر با عالم واقع . روح بزرگش براى پذيرش وحى - كم كم - آماده مى شد. در آن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحى ماءمور شد آياتى از قرآن را بر محمّد (ص ) بخواند و او را به مقام پيامبرى مفتخر سازد. (( (اقراء باسم ربك الذى خلق . خلق الانسان من علق . اقراء و ربك الا كرم . الذى علم بالقلم . علم الانسان ما لم يعلم .) )) يعنى : بخوان به نام پروردگارت كه آفريد. او انسان را از خون بسته آفريد. بخوان به نام پروردگارت كه گرامى تر و بزرگتر است . خدايى كه نوشتن با قلم را به بندگان آموخت . به انسان آموخت آنچه را كه نمى دانست . محمّد (ص ) - از آنجا كه امّى و درس ناخوانده بود - گفت : من توانايى خواندن ندارم . فرشته او را سخت فشرد و از او خواست كه (لوح ) را بخواند. امّا همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمّد (ص ) احساس ‍ كرد مى تواند (لوحى ) را كه در دست جبرئيل است بخواند. اين آيات سرآغاز ماءموريت بسيار توانفرسا و مشكلش بود. جبرئيل ماءموريت خود را انجام داد و محمّد (ص ) نيز از كوه حرا پايين آمد و به سوى خانه خديجه رفت . سرگذشت خود را براى همسر مهربانش باز گفت . خديجه دانست كه ماءموريت بزرگ (محمّد) آغاز شده . او را دلدارى و دلگرمى داد و گفت : (بدون شك خداى مهربان بر تو بد روا نمى دارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستى و به بينوايان كمك مى كنى و ستمديدگان را يارى مى نمايى ). سپس محمّد (ص ) گفت : (مرا بپوشان ) خديجه او را بپوشاند. محمّد (ص ) اندكى به خواب رفت . خديجه نزد (ورقة بن نوفل ) عموزاده اش كه از دانايان عرب بود رفت ، و سرگذشت محمّد (ص ) را به او گفت . ورقه در جواب دختر عموى خود چنين گفت : - آنچه براى محمّد (ص ) پيش آمده است آغاز - پيغمبرى است و (ناموس بزرگ ) رسالت بر او فرود مى آيد. خديجه با دلگرمى به خانه برگشت .
حضرت صادق (ع ) مانند پدران بزرگوار خود در كليه صفات نيكو و سجاياى اخلاقى سرآمد روزگار بود. حضرت صادق (ع ) داراى قلبى روشن به نور الهى و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود. داراى حكمت و علم وسيع و نفوذ كلام و قدرت بيان بود. با كمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع كارهاى خود را شخصا انجام مى داد، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل بدست گرفته در مزرعه خود كشاورزى مى كرد و مى فرمود: اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات كنم خوشوقت خواهم بود، زيرا به كدّ يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تاءمين مى نمايم . ابن خلكان مى نويسد: امام صادق (ع ) يكى از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وى صادق مى گفتند كه هر چه مى گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آنست كه گفته شود. مالك مى گويد: با حضرت صادق (ع ) سفرى به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد، امام صادق (ع ) حالش تغيير كرد نزديك بود از مركب بيفتد و هر چه مى خواست لبيك بگويد صدا در گلويش گير مى كرد. به او گفتم : اى پسر پيغمبر ناچار بايد بگويى لبيك ، در جوابم فرمود: چگونه جسارت كنم و بگويم لبيك ، مى ترسم خداوند در جواب بگويد: (( لا لبيك و لا سعديك . ))